کوته‌نوشت‌های اجتماعی (۳۷): نظریه، کُنش و دگرگونی اجتماعی

در نظریه‌ بوردیویی سانسور، میدان و خشونت نمادین اهمیتی اساسی دارند. میدان یعنی پهنه‌ای اجتماعی که درونش کنشگران بر سر امتیازات مادی و غیرمادی با یکدیگر رقابت دارند؛ و خشونت نمادین، یعنی گونه‌ای از خشونت که صرفا می‌تواند بر پایه «امکان اِعمال» خود، همان اندازه تاثیر‌گذار باشد که خشونت  تحقق یافته. این سانسور، عمدتا به وسیله خود کنشگر بر وی انجام می‌گیرد و بنابراین نوعی خود‌سانسوری است که نه فقط شکل سلبی دارد یعنی شامل «نگفتن»، «ننوشتن» یا «نمایش ندادن» آنچه مورد تهدید خشونت نمادین یا فشار سایر کنشگران میدان است می‌شود، شکل ایحابی نیز دارد، یعنی کنشگر، بر اساس واکنش محتمل سایر کنشگران میدان و منشاء های خشونت نمادین، چیزهایی می‌گوید، می‌نویسد یا نمایش‌ می‌دهد، که باوری به آنها ندارد. و یا در بسیاری موارد «سکوت» یا «خاموشی» را پیشه می‌کند که می‌توانند هم شکل سلبی داشته باشند و هم ایجابی، اما هرگز «بی معنا» نیستند. بدین ترتیب قدرت می‌تواند تا زمانی که نظام کُنش، از منطق  درونی شده خشونت نمادین میدان‌ها خارج نشده و به چرخه‌ای که فوکو به آن تاثیر کُنش بر کُنش نام می‌دهد، نرسد، ادامه یابد. دلیل اصلی برتری کُنش در ایجاد دگرگونی اجتماعی به نسبت نظریه که تنها منشاء نظام کنش پیشین یا آتی را تحلیل و تبینن می‌کند، اما لزوما نمی‌تواند نقشی مستقیم یا بلافصل در تغییر داشته باشد، همین است.

ناصر فکوهی / ۱۴۰۱