کوته‌نوشت‌های اجتماعی(۳۸):سکوت، سکون، خلاء و تولید معنا 

در موسیقی و زبان گفتاری، سکوت؛ در کُنش اجتماعی و نظام حرکتی میان انسان‌ها و درون جامعه، سکون یا بی‌حرکتی؛ و در تولید فضا و نوشتار و هنر، خلاء، سپیدی یا سیاهی، رابطه‌ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند و هر کدام به نوبه خود سبب می‌شوند که بتوان «معنا» را در قالب صدا، حرکت و فضا به وجود آورد و آن را درون نظام شناختی و ارتباطی و زیبایی‌شناختی و نشانه‌شناختی وارد کرد. انسان‌ها بدین ترتیب همان اندازه مدیون سکوت و سکون و خلاء یعنی «نبود» هستند که مدیون «وجود» این پدیده‌ها. سوای آنچه در این تفکر می‌توان پیوند با رویکرد بودایی «نیستی»(نیروانا) یافت، دو ملاحظه نظری را باید به این سه‌گانه افزود: نخست آنکه در سه مورد یاد شده، بحث در واقع بر سر «نبود» یا شکلی خاص از «بودن» یکی از حس‌ها است: حس شنوایی، حس بساوایی و حس بینایی. اما  اگر به گونه‌ای ساختاری بیاندیشیم، باید معادلی نیز برای این پدیده‌ها در حوزه بویایی و چشایی بیابیم: تاکید زیادی که در شهر مدرن (شکل اساسی زیستن در جهان کنونی) بر از میان بردن «بو» و «طعم» و بهتر است بگوییم ایجاد سلسله مراتب و هنجارسازی از بوها و طعم‌های «مناسب» و «نامناسب» بنا بر زمان و فضا، وجود دارد، می‌تواند آغازی بر تفکر در این زمینه باشد. افزون بر این، باید به  پهنه‌های ذهنی و نامحسوس، بینابینی و پویایی آنها اندیشید: در حقیقت میان صدا و سکوت، میان حرکت و سکوت و میان فضا و خلاء در واقعیت ِ واقعی و محسوس، ما بی‌نهایت «موقعیت» های بینابینی و ترکیبی داریم که می‌توانند عرصه‌ای برای اندیشه‌های تازه باشند

ناصر فکوهی / ۱۴۰۱