نظریه‌های بدن (بخش سیزدهم): وحدانیت و بدن

نظریه‌های بدن / بخش سیزدهم/ وحدانیت و بدن[۱]

 

خدای ادیان ابراهیمی، خدایی است که در بدن مداخله می‌کند و این را می‌توان در عمل ختنه مشاهده کرد. این مداخله از لحظۀ تولد شخص و از لحظه‌ای که فرد در دین مسیح مسیحی می‌شود، صورت می‌گیرد. بر اساس سنت باپتیست کودک باید تعمید داده شده و برای او دعای پدر و پسر و روح‌القدس خوانده شود تا مسیحی شود. این سنت یحیی باپتسیت[۱] است که نمونۀ آن را هنوز در ایران نیز داریم؛ جماعت خوزستان به نام صابئین[۲] که یک دین پیش مسیحی هستند، و در مناسک به دین درآمدن درآن، فرو رفتن در آب و درآمدن از آن را می بینیم، که  در حقیقت بدن را به  عنوان رسانه برای ورود به دین مطرح می‌کند. درحالی‌ که در اسلام ورود به دین از طریق زبان صورت می‌گیرد که یک امر بدنی غیرمستقیم است. در اسلام آنچه یک فرد را مسلمان می‌کند به زبان آوردن شهادتین (Shahada) است، یعنی فرد بر زبان می‌آورد که به خداوند یگانه و پیامبر او حضرت محمد(ع) باور دارد و مسلمان می‌شود. این امر که دایم تکرار می‌شود اهمیت کلمه را در اسلام نشان می‌دهد؛ یعنی رابطۀ انسان با خدا از طریق کلمه است. در یهودیت نیز چنین است و به این دلیل است که دریهودیت و اسلام سیستم‌های قرائت متن مقدس بسیاراهمیت دارد و اهمیت آنها بیش از مسیحیت است که در آن به شکل متناقضی دوگانۀ صدا و سکوت را می‌بینیم. در مسیحیت و به خصوص در سیستم پروتستان، سکوت، تحمل و در خود فرورفتن، پیوند یافتن به خدا را نشان می‌دهد. درحالی که در اسلام و در یهودیت خوانش است که این کار را انجام می‌دهد؛ خوانش متن‌های مقدس یا آنچه که دعا نام دارد. نکتۀ مشترک دیگر میان این ادیان ابراهیمی این است که بدن به خدا تعلق دارد پس نمی‌توان آسیبی به آن زد. یکی از اختلافات بزرگ بین مسیحیان و مانویان همینطور بین مسلمانان و مانویان  یا تمام اشکالی که به بدن ضربه می‌زدند و بدن را تحت شکنجه قرار می‌دادند در این بود که؛ بدن ضربه خورده، آسیب دیده و زیر فشار قرار گرفته متعلق به ما نیست. بدون تردید به همین دلیل است که ساختا‌رهای خشونت‌آمیز آسیب به بدن یک تاثیر مسیحی در اسلام است و چندان مبنایی در اسلام ندارد. در مسیحیت مسئلۀ آسیب به بدن صورت می‌گیرد تا یک بازنمایی را انجام دهد و با مانویت که در آن به شکل مناسکی و تنها در لحظات خاصی اتفاق می‌افتد متفاوت است. بازنمایی مصیبت مسیح اشاره‌ای است به دستگیری حضرت مسیح، مصلوب شدن و ضرباتی که مردم به او وارد می‌کردند. این بازنمایی در مسیحیت به صورت مناسک خشونت علیه بدن دیده می‌شود که به تدریج از بین می‌رود. البته نه در تمام مناطق؛ در کشورهایی چون فیلیپین قمه‌زنی و زنجیرزنی بازسازی مصیبت مسیح است و با یک نوع همدردی با حضرت مسیح همراه است چرا که خود مصیبت مسیح یک همدردی خدا با  انسان است، ولی در اسلام چنین نیست. از همینجاست که دوباره به دوگانه‌ای در ادیان ابراهیمی می‌رسیم و آن مفهوم لذت است؛ لذت بدنی یا لذت نفسانی، از جمله در روابط جنسی. دوگانه‌ای که لذت بدنی وابسته به نظام بازتولید را به رسمیت می‌پذیرد و به آن مشروعیت می‌دهد و اشکالی که از بازتولید فاصله می‌گیرند، از جمله زنی که در موقعیت قاعدگی است یا  نظام همجنس‌گرایی، را به شدت طرد می‌کند چون در این‌ نمونه‌ها لذت جنسی متصل به نظام بازتولید نیست. در مسیحیت، به خصوص مسیحیت کاتولیک، مسئلۀ لذت جنسی به مثابه شری است که باید آن را تحمل کرد و بسیار بعد در آن به بازشناسی لذت می‌رسیم. برای همین است که در ادبیات انقلابی، که بعدها در بخش بدن و انقلاب روشنگری به آنها اشاره خواهیم کرد، شاهد آن هستیم که لذت به عنوان ابزاری بر ضد کلیسا استفاده می‌شود. نوع ادبی که محوریت آن اروتیک و شهوانی است روی بدن متمرکز شده و به ابزاری در دست انقلابیون برعلیه کلیسا تبدیل می‌شود. از آنجایی که کلیسای کاتولیک با صراحت یا به طور ضمنی همیشه پرهیز از رابطۀ جنسی را به عنوان یک فضیلت مطرح کرده است کشیش کاتولیک ازدواج نمی‌کند و راهبه‌های کاتولیک در تفکیک جنسیتی با یکدیگر زندگی می‌کنند. این یک امر غیرطبیعی است و پر از تاریخ رسوایی است. اما کلیسا از این موضوع به عنوان یک نوع فضیلت و ترک بدن نفسانی به نفع نزدیک شدن به خدا یاد می‌کند. یکی از موارد بازنگری شده در پروتستانیسم فرصت ازدواج کردن کشیشان بوده که به عنوان لذت پذیرفته شده و مشروعیت پیدا کرده است. اما هیچ متن مسیحی نیست که درآن  تعریفی لذت جنسی یافت شود، حتی در پروتستانیسم. بدنی که با شیطانی بودن بدن زنانه یا وسوسه انگیز بودن آن در ارتباط است، چیزی است که باید ناگفته بماند و پنهان شود. البته در تمرکز این مسئله روی زن منطق زیادی وجود ندارد جز اینکه جوامع مورد بحث مردسالار و زن‌ستیز بوده‌اند. می‌توان گفت که اگر عکس این مورد اتفاق می‌افتاد جوامع مردستیز می‌شدند و اروتیسم روی مردان متمرکز می‌شد. اروتیسم یا جذابیت جنسی بیشتر در نایابی و رقابت بر سر موجودیتی است که باید به دست آید و تصاحب آن ایجاد قدرت می‌کند. چند زنی[۳] همواره نشانه‌ای از قدرت بوده است زیرا زنان همواره تولید کننده بود‌ه‌اند و عکس این موضوع نمی‌توانست صادق باشد. به همین دلیل است که زن به منبعی مثل زمین تشبیه می‌شود و داشتن زمین بیشتر یا داشتن زن بیشتر به معنی داشتن محصول بیشتر است.

نکتۀ مهم دیگری که به آن اشاره کرده‌ایم بحث رستاخیز یا بازگشت بدن است. آنچه با وحدانیت اتفاق می‌افتد این است که بدن فنا نمی‌شود، نمی‌میرد و تنها بطورموقت از بین می‌رود. این مفهوم  در ادیان گوناگون به صورت معنای خداوندی که از نیستی، هستی (بدن شما) را آفریده، قادر است آن  را بار دیگر از نیستی به هستی برگرداند. مسئله این است که بدن بازسازی شده در روز رستاخیز چه مشخصاتی دارد و در چه شکلی، در آخرین شکل آن، که معمولا چنین نیست، یا در بهترین شکلی که داشته است یعنی در دوران جوانی، بازسازی می‌شود. نکته‌ای که سنت آگوستین[۴] به بازسازی حضرت مسیح می افزاید، بازسازی زخم‌هایی است که انسانها به بدن مسیح زده‌اند، بدون اینکه این زخم‌ها بدن را فاسد کرده باشند. بازنمایی‌ گسترده‌ای از بدن نیز در قالب‌های ادبی و تصویری داریم که به توصیف بهشت و دوزخ برمی‌گردند. در مورد سیستم‌های تصویری می‌توان در ادبیات به اَردا‌ویراف‌نامه در ایران[۵] و کمدی الهی دانته[۶] اشاره کرد. از منظر تصویری در مسیحیت نقاشی‌های بی‌شماری را داریم که دوزخ و بهشت را به تصویر کشیده‌اند و در اسلام متن‌های زیادی ازجمله در قرآن و حدیث موجود است که دوزخ و بهشت  را توصیف کرده‌اند. نکتۀ مهمی که تفاوت لذت بدنی را نشان می‌دهد مقایسۀ موقعیت بدنی در بهشت یا دوزخ در اسلام با مسیحیت است؛ در بهشت و دوزخ اسلام محوریت لذت یک لذت زمینی است. بنابراین دوباره با یک دوگانۀ ساختاری مواجهیم که مبنای بسیاری از بدعت‌گذاری‌های دینی و امکانات بدنی است که هم در جهان اسلام و هم درجهان مسیحی محرومیت از لذت در این جهان امکان بیشتری را در آن جهان ایجاد می‌کند. لذت در جهان باقی دارای مشروعیت است در حالی که لذت در جهان فانی بسیار تحت کنترل است. هرچند که به مشروعیت پذیرفته می‌شود اما تحت شرایطی قابل قبول است و اسلام آن را بسیار به رسمیت پذیرفته است. مسیحیت نیز این لذت را کم و بیش به رسمیت پذیرفته و در کاتولیسیسم برای مردان خدا منع شده و در پروتستانیسم به نوعی تعدیل می‌شود.

 

پانویس‌ها:

 

[۱] یحیی، مشهور به یوحنای معمدان فرزند زکریا، واعظ و تارک جهانِ یهودی سدهٔ یکم میلادی بود که مسیحیان، مسلمانان، صابئین مندایی و بهائیان به پیامبری او باورمند هستند. نام تعمید دهنده در انجیل‌های غنوصی ذکر شده‌است. ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

 

[۲] مندائیان، که با نام مندائیان صابئی یا صابئین نیز شناخته می‌شوند، یک گروه قومی-مذهبی پیرو آیین صابئه هستند. بنا بر اعتقادات صابئی یحیی، تعمید دهنده آخرین پیامبر می باشد. این گروه از اولین گروه‌های مذهبی هستند که آیین غسل را انجام می‌دهند. ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

 

[۳] چندهمسری یا چندکامی (به انگلیسی: Polygamy ) وضعیتی است که در آن زن یا مرد بیش از یک همسر دارند. چندهمسری شامل دو نوع چندزنی و چندشوهری می‌شود. ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

 

[۴] آگوستین معروف به آگوستین قدیس (Saint Augustinus) از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی محسوب می‌گردد. او از شکل دهندگان سنت مسیحیت غربی (کاتولیک و پروتستان) به حساب می‌آید. ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

 

[۵] این کتاب نوشته موبد ساسانی به نام ارداویراف که در شرح معراج و سفر روحانی خویش به بهشت و دوزخ و برزخ نوشته است. بیش از هزار سال پس او بود که دانته ایتالیایی با الهام از این اثر کهن، سه‌گانه “کمدی الهی: بهشت و دوزخ و برزخ” را نوشت و شهرت یافت ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

 

[۶] کمدی الهی (به ایتالیایی: Divina Commedia) سه‌گانه‌ای‌ست به شعر که دانته آلیگیری، شاعر و نویسنده ایتالیایی، نوشتن آن را در سال ۱۳۰۸ میلادی آغاز کرد و تا زمان مرگش در سال ۱۳۲۱ میلادی کامل کرد. ( برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی )

[۱]  نظریه‌های بدن/ بخش سیزدهم/ نظریه‌های باستانی/ وحدانیت در مسیحیت و اسلام/ دی ماه ۱۳۹۷/ درسگفتار ناصر فکوهی / آماده‌سازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: بهنام پاشایی – اسفند ماه ۱۴۰۲