سمینار مسائل فرهنگی-اجتماعی: خوشبختی و سبک زندگی (بخش نهم): تاریخ باستان

سمینار مسائل فرهنگی-اجتماعی: خوشبختی و سبک زندگی (بخش نُهم) /تاریخ باستان/  با همکاری آیدا نوابی[۱]

 

در جامعه مدرن به دلیل تحرک و جابه جایی افراد در گروه‌ها و طبقات مختلف، احساس فردی خوشبختی توجیحی منطقی دارد. اما در جوامع باستانی به دلیل خصلت جماعتی بودن معنای خوشبختی با جماعت تعریف می‌شود. تحرک اجتماعی در دنیای مدرنیته به معنای حرکت از فرودستی اجتماعی به سوی فرادستی اجتماعی است. برای نمونه یک فرد تحصیل می‌کند، یک فرد پولدار می‌شود، فرد دیگری کار زیادی انجام می‌دهد و پولدار می‌شود، شخص دیگری مهارتی ذاتی دارد که باعث پیشرفت او می‌گردد، شخص دیگری با یک انسان ثروتمند و یا موفق ازدواج می‌کند و به این ترتیب پیشرفت می‌کند، بنابراین دنیای مدرن دنیای تحرک و تغییر است، اما در نظام کاستی چنین تحرکی چندان معنایی ندارد. البته درون هر کاستی سلسله مراتبی وجود دارد.با این حال سلسله مراتب و روند طی کردن سلسله مراتب جهت دستیابی به وضعیتی بهتر مهم بود،  اما به صورت فردی دیده نمی‌شد، بلکه در قالب یک واحد اجتماعی وجود داشت به عنوان نمونه اینکه یک خانواده تا چه میزان در کاست خود خوشنام و معتبر است مهم بود، به این معنا هیچ کس حتی پادشاه و موبد هم نمی‌تواند تصور کند که می‌تواند سعادتی که در جهان باقی می‌رسد، در این جهان فانی بدست آورد.

بنابراین سعادت ویا خوشبختی بر این اساس تنظیم می‌شود که هر شخص خود را تا چه میزان با موقعیت کاستی خود منطبق و هماهنگ کندو اگر این انطباق کامل باشد باور به این است که به یک موقعیت سعادتمند می‌رسد و بعد از مرگ به بهشت می‌رود. به این معنی بهشت به مثابۀ موقعیتی متافیزیک که پاداش و خوشبختی افراد قلمداد می‌شود وجود دارد. به طور متناقض، عدم انطباق با این نظام فرد را گناه آلود کرده و این فرد که نتوانسته خودش را با آن انطباق بدهد به طرف نگون بختی حرکت می‌کند و پس از مرگ به دوزخ می‌رود.

علاوه بر دین، آیین‌ها وجشن‌های باستانی نیز به نوعی به مسئله خوشبختی و سعادت اشاره داشتند. ماهیت جشن‌ها در زمان باستان و جشن‌های مدرن بسیار با هم تفاوت دارد. محوریت اصلی جشن‌های زمان حال حاضر، خوشی و لذت است و بنابراین می‌توان آن را – حتی اگر افراد دینی آن را برگزار کنند- جشن‌های سکولار نامید. اگرچه در آیین‌های باستانی نیز جشن‌هایی با هدف لذت برگزار می‌شد که به آن آیین‌های واژگونی گفته می‌شود. در این جشن‌ها افراد هر عملی که دوست داشتند و مایل بودند انجام می‌دادند. کارناوال‌ها و جشنواره‌ها  نیز جزو این دسته هستند که افراد در طول مدت کوتاهی می‌توانند هر آنچه را که دوست داشته باشند انجام بدهند و در این مدت کوتاه همه چیز زیر و رو می‌شود.

همچنین در تاریخ نظام‌هایی وجود داشته که در طی مدت حد فاصل مرگ شاه تا به تخت نشستن شاه جدید (به صورت خیلی کوتاه مدت و مناسکی) فردی که در سطح پایین جامعه قرار داشت در جایگاه شاه می‌نشست که بعد او را پایین می‌انداختند و شاه واقعی به قدرت می‌رسید و در این زمینه مناسک مختلف سیاسی وجود داشت. اما به هرجهت جشن‌های امروزی بر مبنای خوشی و لذت‌های مادی است که جشن‌های غیرمذهبی است، ااگر مذهبی هم باشد فرد محور است که آن را باید با جشن‌های باستانی متفاوت دانست.

واژۀ جشن در زبان فارسی از واژه ی یسن، به معنای دعا و نیایش می‌آید. یعنی آن چیزی که ما را اتفاقاً به جوامع باستانی نزدیک می‌کند. آیین‌های شکرگزاری همچنان در جهان و در ایران نیز وجود دارد. در ایران مفهوم عید را داریم و در آمریکا جشن شکرگزاری (Thanksgiving) وجود دارد که مردم از خلال آن از خداوند تشکر کرده و شکر او را بابت نعمت‌هایش در قالب آیین‌های مختلف به جا می‌آورند.

این آیین‌ها اشکال مختلفی از جمله رقص، حرکات خاص و آیین قربانی داشت. آیین قربانی در مکان‌های مختلف اشکال مختلفی داشته است به طور مثال در جوامع آمریکای بومی‌همانند مایاها، قربانی انسان و قربانی حیوانی وجود داشت که هنوز اثرات آن باقی مانده است. همانطور که در ایران اسلامی‌در جشن قربان گوسفند را ذبح می‌کنند. در قربانی گیاهی نیز آش نذری، شعله زرد وجود دارد. به طور کلی همزمان با تغییر جوامع انسانی، این مناسک از قربانی انسانی به سمت قربانی جانوران ودر نهایت به سمت قربانی گیاهی پیش رفته است. در نهایت انسان‌ها به نوعی از خشونت‌های اولیه فاصله گرفته اند. ( که البته دچار خشونت‌های دیگری نیز شده اند).

آیین قربانی‌کردن یکی از رسوم اخلاقی – اجتماعی جامعه آریایی نیز محسوب می‌شد. خدایان در این مراسم به زمین آمده و درمیان مردم اقامت می‌کردند و فرصتی برای انسان دست می‌داد که در حضور خدایان بنشیند و روند مزبور به رابطه کل نظام با طبیعت می‌انجامید. انواع واقسام دیگری از مراسم قربانی برای ایرانیان وجود داشت (معیری، ۱۳۸۱)

بنابراین در نظام‌های کاستی جشن‌ها و آیین‌ها معنای متفاوتی داشت. اهداف لذت جویانه نیز تنها دردربار پادشاهان رخ می‌داد اما دربار پادشاهان تنها یک بخش کوچک و جزیی از یک نظام اجتماعی گسترده تربود. تاریخ همیشه سرگذشت پادشاهان و دربار بوده است و نبایدتاریخ یک سرزمین را به زندگی پادشاهان یک جزء کوچک و حتی بی معنا از جامعه را تشکیل می‌داده‌اند تقلیل داد. این نکته نیز حائز اهمیت است که بسیاری ازتاریخدان‌ها جیره خوار برخی از پادشاهان بودند و برای نگارش روش زندگی و چگونگی حکومت پادشاهان در قالب تاریخ دستمزد دریافت می‌کردند.

اما در حال حاضر برخی از افراد دچار خطای زمان پریشی هستند وگاهی دو مقولۀ متفاوت در دو زمان کاملاً متفاوت را بدون در نظرگرفتن تفاوت‌های فرهنگی این دو مقایسه می‌کنند. برای نمونه می‌توان به مقایسه وضع موجود در ایران در زمان حاضر را با فراوانی نعمت در زمان محمد رضاشاه اشاره کرد. افراد زیادی از فراوانی و زندگی پرشکوه آن دوران یاد می‌کنند اما از این نکته مهم غافل اند که با وجود افزایش درآمدکشور از بابت فروش نفت و توسعه زیر ساخت‌ها، به همان نسبت اختلاف طبقاتی بین مردم به نفع اقلیت شهرنشینان افزایش شدیدی یافت که این خود یکی از دلایل مهم رخداد انقلاب بود.

در مجموع در نظام‌های باستانی لذت منشأ خوشبختی نبود چرا که هر زمان چنین اتفاقی می‌افتاد نظام زیستی به سوی فساد، انحراف، تخریب و فروپاشی پیش می‌رفت. دراین ارتباط ابن خلدون در رابطه با چرایی سقوط تمدن‌های بزرگ توسط گروه‌های متعلق به طبقات اجتماعی پایین جامعه سخن گفته است. پاسخی که اغلب به این مسئله داده می‌شود این است که سردمداران یک سرزمین ضوابط و اصولی را که باید به آن پایبند باشند را فدای لذت و خوشی‌های زودگذر و مقطعی می‌کنند که این مسئله تحت عنوان دوگانه ی لذت – خوشبختی بررسی می‌شوند. این روند به نوعی انحراف هدونیستی است، همانند انحراف لذت جویانه در یونان باستان که طبقۀ فرادست جامعه در جهت برآوردن هوس‌های خویش هیچ نوع محدودیتی را برای خود قائل نمی‌شد که درنهایت جهان رمی‌را کاملا تخریب کرد. از نظر ابن خلدون چنین اتفاقی اغلب در نظام‌های تمدنی و شهری رخ می‌داد چرا که در شهر‌ها مردم به داشتن زندگی‌ای ساده، خوش و بدون زحمت که باعث تنبلی آن‌ها شده بود عادت کرده بودند. در آن زمان و حتی پیش از آن در شهر‌ها فقط یک گروه اندک که شامل حاکمان و خدمه می‌شد ساکن بودند در حالی که اغلب مردم در روستاها زندگی می‌کردند که یا کشاورزانی قربانی قحطی بودند و یا مورد ظلم حاکمانی قرار می‌گرفتند که مالیات‌های سنگینی از آن‌ها می‌ستاندند و آن‌ها را گرسنه نگه می‌داشتند و یا فرزندان آن‌ها را می‌گرفتند و قربانی جنگ‌های منفعت طلبانه خویش می‌کردند. تمام این موارد در ذهن انسان باستانی وجود داشته که هر کدام به نوعی خوشبختی و بدبختی تلقی می‌شده است. درک این نوع خوشبختی و بدبختی شکل جمعی و د ارای منشاء غیر مادی داشته است به صورتی که مردم با داشته‌های مادی اندکی احساس خوشبختی می‌کردند. برای نمونه اگر یک خانوادۀ کشاورز می‌توانست غذایی برای خوردن داشته باشد و دچار بیماری سختی نباشد و فرزندان خانواده فوت نمی‌شدند یا کمتر فوت می‌شدند و یا اینکه شوهر سالمی‌داشته باشد که برایش باقی بماند خود را خوشبخت می‌دانستند.

این موارد خوشبختی‌هایی بود که به خاطر آن جشن‌های شکرگزاری برگزار می‌گردید که امروزه آن‌ها را به اشتباه آیین‌های «عروجی[۲]» می‌دانند. این واژه مربوط به جشن‌هایی بوده است که عمدتاً در گروه‌های فرادست انجام می‌شد که اغلب  جشن‌هایی بی بند و بار بود،  افراد به لذت‌های بی حد و حصر تن می‌دادند و در طی آن از همه ی ضوابط و اصول تخطی می‌کردند. این جشن‌ها متعلق به گروه‌های فرادست بوده است که در طبقه ی فرودست نیز در قالب جشن‌های آیینی در مواقع خاصی اتفاق می‌افتاد.  بازمانده این روند حتی امروزه در کارناوال‌های مردمی‌از جمله ریو دو ژانیرو و یا در کارناوال ناتینگهام می‌توان دید.

به علاوه جشن‌های آزادِ مردمی ‌فرودستان نیز یک نظام مناسکی بوده است (نه سبک زندگی مردم) چرا که در سبک زندگی مردم مقوله ای با عنوان لذت بی حد و حصر که ورای ضابطه باشد وجود نداشته است. لذت معمولا محدود بوده و غیر قابل دسترس و آن چه که احساس خوشبختی را در اشخاص زنده می‌کرده است، یعنی نوعی مینی‌مالیست واقعا ابتدایی.

شایان ذکر است که در ابتدا نوع دیگری از از مینی‌مالیست بر اساس فقر وجود داشته است به صورتی که انسان‌ها همیشه گرسنه بودند و اگر یک وعده ی غذایی به اندازه ی کافی می‌خوردند و سیر می‌شدند احساس خوشبختی می‌کردند. اگر مردم مالیات زیادی پرداخت نمی‌کردند و یا اگر فرزندان شان در جنگ‌ها کشته نمی‌شدند احساس خوشبختی می‌کردند. درک این دو مدل از رابطه بسیار پراهمیت است چرا که اگر بتوانیم نظام‌های باستانی را درک کنیم دچار این مدل از سوء تعبیر‌هایی نمی‌شویم که امروزه به صورت گسترده شاهد آن هستیم. چنین مقایسه‌های نابجا و نابخردانه حتی با نظام‌هایی که در چند دهه پیش وجود داشته است گمراه کننده است چرا که خوشبختی در صد و یا هزار سال پیش به هیچ عنوان نمی‌توانسته با معنا و مفهوم خوشبختی در حال حاضر یکسان باشد. درک تعبیر خوشبختی در زمان‌های مختلف باعث می‌شود موقعیت کنونی خودمان را بهتر درک بکنیم و اینکه چه چیزی را به چه دلیل باید خوشبختی نامید، جماعت را چطور تعریف می‌کردند، زندگی، شروع آن و پایانش را چگونه تعریف می‌کردند و معنای زندگی را چه می‌پنداشته اند.

 

 

منابع:

  • ایرانی، ونیشاه (۱۳۶۱). اخلاق ایران باستان. تهران، نشر فروهر
  • آموزگار، ژاله (۱۳۷۲). ایران باستان. تهران، نشر توس.
  • بویس، ماری (۱۳۷۴). تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران، انتشارات توس.
  • بهار، مهرداد (۱۳۶۲). پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، نشر توس.
  • بهار، مهرداد (۱۳۸۲). ادیان آسیایی، تهران، نشر چشمه
  • ژینیو، فلیپ (۱۴۰۰)، ارداویراف نامه، ترجمه ژاله آموزگار، تهران انتشارات معین.
  • معیری،‌هایده (۱۳۸۱). مغان در تاریخ باستان. تهران. انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
  • مهرین، مهرداد (۱۳۶۱). سیری در آیین مزدیستا، تهران، نشر فروهر
  • نیبرگ، هنریک ساموئل (۱۳۸۳). دین‌های ایران باستان، ترجمه سیف الدین نجم آبادی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان

 

 

[۱] سمینار مسائل فرهنگی و اجتماعی معاصر/  ناصر فکوهی / فصل دوم / خوشبختی و سبک زندگی/ تابستان۱۴۰۱/ بخش نُهم/ با همکاری، ویرایش علمی و نوشتاری آیدا نوابی / مهر ۱۴۰۲

[۲] Feast of the Ascension