فاشیسم و گوناگونی فرهنگی (بخش دوم): مقدمه

فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ درسگفتار/ مقدمه/ بخش دوم [۱]


در ادامه بحث خود درباره فاشیسم، ابتدا به بحثی عمومی دربارهٔ ریشه شناسیِ این واژه می‌پردازیم تا از هر گونه ابهامی جلوگیری شود. بارها شاهد این‌گونه ابهامات بوده‌ایم. برای نمونه پس از انتشار مجموعه مقالاتی در این زمینه («فاشیسم و هنر») گروهی از افراد ناآگاه ایراد می‌گرفتند‌ که چرا زمانی که از آلمان هیتلری  سخن می‌رود  به جای «هیتلریسم» یا «نازیسم» از واژه فاشیسم استفاده شده، زیرا این واژه مربوط به ایتالیای موسولینی است.

این اظهار نظر گویای ناآگاهی هم نسبت به ریشه‌ها و هم نسبت به سرنوشت این واژگان است زیرا هرچند روشن است که واژه فاشیسم از موسولینیسم آمده و ریشه رومی دارد اما در ادبیات سیاسی و اجتماعی مدرن به صورت گسترده‌ای به شکل عام درباره رژیم‌های توتالیتر  به ویژه درباره  رژیم هیتلری به کار رفته و تاکنون ده‌ها کتاب دراین مورد به وسیله دانشگاه های معتبر جهان منتشر شده. افزون بر این بعد از جنگ جهانی دوم واژه «فاشیسم» به صورت عام به رویکردی  تمامیت‌خواه، راست‌گرا و ضد آزادیخحواه و پوپولیستی اطلاق می شود  چنانکه نام مقاله معروف فوکو «هنر فاشیست نبودن» است. البته اگر ذهن ما محدود به ریشه لغوی اولیه این واژه یعنی فاشی[۲] به‌معنای تبری‌ که شاخه‌هایی را به دور آن می‌بستند و در جنگ‌ها آن را بالا می‌گرفتند، باشد، و چیزی از ادبیات بعدی دراین باره ندانیم، موضوع را نمی‌شناسیم و این صرفا یک بحث واژگانی نیست، زیرا عدم شناخت در این زمینه سبب می‌شود که بسیاری از مباحث و  گفتمان‌های امروزی را وقتی از فاشیسم، نوفاشیسم و گرایش های فاشیستی  در دنیای مدرن سخن می‌گویند درک نکنیم.

برای اَشکال اِعمال قدرت استبدادی و زورگویانه که امروز شاهد آن‌ها هستیم‌، واژگان گوناگونی به کار می‌روند مانند استبداد[۳]،دیکتاتوری[۴]،توتالیتاریسم[۵] و غیره… و حتی حرکاتی که ما در جنبش‌های اجتماعی می‌شناسیم مانند نژاد پرستی[۶] ،قبیله‌گرایی[۷] ،ملی‌گرایی[۸] و پوپولیسم یا عوام‌گرایی[۹] غیره… را می‌توانیم جزو تاریخ فاشیسم به حساب آوریم.

باید توجه داشته باشیم هر کجا که فاشیسم به وجود ‌آید و یا جایی که شانس پدیدارشدن و به قدرت رسیدن داشته باشد، ما همواره از روندی یگانه سخن می‌گوییم. بنابراین در این برنامه تلاش خواهیم کرد تمام اشکال گوناگون فاشیسم را بررسی کنیم؛ هم در گذشته و هم تا جنگ جهانی دوم و حتی پس از جنگ جهانی دوم تا امروز یعنی آن چیزی که از اواخر قرن بیستم شاهد بروزش هستیم و سرآغاز جدیدش در سال‌های دهه ۱۹۸۰ هم‌زمان باهمان فرآیندی بود که به آن انقلاب محافظه کارانه یا ولیبرالی می‌گویند و با روی کارآمدن مارگارت تاچر دربریتانیا و رونالد ریگان در آمریکا آغاز شد و تداوم‌اش به خصوص از سال ۲۰۰۱ با حملات تروریستی به برج‌های دوقلو در آمریکا بقود و امروز به فاشیسم ترامپیستی در آمریکا رسیده است.

از طرفی این رخدادها را تروریسم بین المللی اعلام می‌کنند که شاملِ ‌القاعده و داعش و غیره است و ما شاهد بوده‌ایم چگونه قدرت‌های بزرگ این نیرو‌ها را در مراحل قبلی پدیدآوردند و در همان سال‌های ۱۹۸۰ کمربند معروف سبز را  یعنی وهابیت و اسلام‌گرایی سیاسی را برای مقابله با نفود کمونیسم و شوروی در این منطقه ایجاد کردند تا سدی در جنوب این کشور ایجاد کنند. و ازطرف دیگر، شاهد آن هستیم که جنبش‌های رادیکال‌تری، در پاکستان و به خصوص در افغانستان با پول عربستان سعودی و با سازمان دهیِ پاکستان آغاز به کار می‌کنند تا بتوانند از دههٔ ۱۹۸۰ آخرین مراحل جنگ سرد با شوروی را به نفع خود تمام کنند. بنابراین با توجه به این سیاست‌گذاری‌ها، باید بدانیم تروریسم جهانی فقط در سطح کشورهای عربی و در سطح خاورمیانه باقی نمی‌ماند؛بلکه به تنشی بین‌المللی تبدیل می‌شود که کمابیش‌ از سال ۲۰۰۱ به‌ نوعی جهان را وارد جنگ جهانیِ سومِ زیر پوستی کرده است.

باید به‌یاد بیاوریم ،در فاصلهٔ ۱۹۴۵، بعد از جنگ جهانی دوم تا سقوط شوروی در ۱۹۹۰ نزدیک ‌به ۵۰ سال جنگ سرد در جریان بود؛ یعنی در واقع شوروی و آمریکا به نوعی با هم در جنگ بودند ولی این جنگ‌ها، جنگ‌های نیابتی و جاسوسی‌ اغلب در کشورهای جهان سوم بود که به آن جنگ سرد می‌گفتند و این دو کشور به دلیل بازدارندگیِ سلاح های اتمی با هم وارد درگیریِ مستقیم نمی‌شدند. امروزه هم به همان دلایل وارد درگیری نمی‌شوند چه بسا سلاح‌های خطرناک‌تری از سلاح‌های هسته‌ای به وجود آمده باشد، مانند بمب‌های هیدرروژنی، سلاح‌های بیولوژیک و ویروسی‌، سلاح‌های ترکیبی و سلاح‌های شیمیایی و ژنتیک و غیره.

بنابراین جنگ‌ها منتقل شده‌اند به جنگ‌های نیابتی و نامتقارن؛اما نه لزوما نیابتی از طریق کشورهای دیگر؛ بلکه نیابتی بر فضاهای مجازی، جنگ‌های شدید اقتصادی که ما شاهدش هستیم و از طریق کنترل روابط اقتصادی و فشار آوردن بر کشورها، از طریق تأثیر و همکاری بر روی شبکه های موازی مافیایی و غیره انجام می‌شوند.از این‌رو پیچیدگیِ جنگ‌هایی که ما بعد از سال ۲۰۰۱ داشته‌ایم جهان را وارد موقعیت بحرانی کرده و ما می‌خواهیم در ارتباط با موضوعی که در این جلسه بحث می‌کنیم، نشان دهیم این موقعیت بحرانی، شرایطی را فراهم کرده که «نوفاشیسم[۱۰]» بتواند ظهور یابد و برای این‌که گوناگونیِ محلی‌- فرهنگی‌اش را به رسمیت بپذیرند و بر آن تاکید کنند، از واژگان دیگری (اغلب با نوعی پیوند به ملی‌گرایی) برایش استفاده می‌کنند نه از واژهٔ فاشیسم.

اما تأکیدی که ما به ‌استفاده از واژهٔ فاشیسم داریم برای پیوستگیِ تاریخی، پیوستگیِ ایدئولوژیک و پیوستگی مضمونی است که بین این اشکال جدید و کلاسیک وجود دارد ،باید بدانیم که این‌ها از هم جدا نیستند،چه از لحاظِ نوع اعمالِ قدرت و نوع حرکات سیاسی و چه از لحاظِ بی‌رحمی‌های سیاسی ،کشتارها و سرکوب هایی که انجام می‌دهند و  چه  از لحاظ تاکتیک‌ها و روش‌های تبلیغاتی و روش‌های ایدئولوژیکی که به کار می‌برند، به‌خصوص از لحاظ مضامینی که ما در این‌ها مشاهده میکنیم و به کار می‌بردند، مانند ضد «پارلمانتاریسم»[۱۱] ،«ضد روشنفکرگرایی»[۱۲] و «زن ستیزی»[۱۳] و غیره که مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنیم .

براساس همان روالی که ما در این جلسات داریم، ادبیات موضوعی را که در زبان فارسی وجود دارد، مطرح می‌کنیم و در همین راستا ادبیاتی که دربارهٔ موضوع جلسه وجود دارد‌، را نیز معرفی خواهیم کرد. شاید اساسی‌ترین کتاب‌هایی ‌که باید دائما به آن‌ها رجوع کرد آثارِ هانا آرنت باشند که بسیاری از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند.

از آرنت به ویژه کتاب توتالیتاریسم را توصیه می‌کنیم، کتاب سه‌گانه‌ای با ترجمه خوب مهدی تدینی  که نشر ثالث منتشر کرده است و کتابی بسیار اساسی و مهم است. کتاب دیگر در این زمینه، رمانِ ۱۹۸۴ ارول  است: الگوی اورول البته شوروی‌ بوداما کتاب، بسیار از جنبه ادبیات سیاسی برای درک فاشیسم و توتالیتاریسم ارزشمند است و با ترجمه محسن ثلاثی این کتاب را هم در نشر ثالث می یابید. درباره فاشیسم به طور کلی ترجمه‌های بسیار خوبی به وسیله آقای تدینی منتشر شده‌اند که آن‌ها را توصیه می‌کنیم. از جمله: کتاب نظریههای فاشیسمِ ولف گانگ ویپرمان[۱۴] ؛البته باید بدانیم که  ویپرمان از لحاظ تاریخی زیر سوال و مناقشه‌برانگیز است، این کتاب را هم نشر ثالث منتشر کرده است.  کتاب دیگر، فاشیسم و کاپیتالیسم، با ویراش علمی و گردآورنده‌اش ولفگانگ‌ابندورت[۱۵] است و باز با ترجمه مهدی تدینی و در نشر ثالث؛ کتاب بسیار خوبی است و جنبه‌های خاصی از فاشیسم و نظریه‌های چپ را مطرح کرده است. اثر بعدی که می‌توانیم مطرح کنیم، کتاب معروفِ قرن دیکتاتورها دربارهٔ جنبش‌های فاشیستی، اثر ارنست نولته است که آن را هم مهدی تدینی ترجمه کرده و انتشارات ققنوس منتشر کرده است.یکی از بهترین کتاب‌ها درباره نظام‌های استبدادی و فاشیستی  نیز کار تیموتی اسنایدر[۱۶] است که پژوهشگرِ بسیار مهمی‌ست و البته حوزهٔ تخصصی او بیشتر اروپای شرقی‌ست و از مهم‌ترین متخصصان اوکراین وکشورهای بلوک شرق سابق به حساب می‌آید؛ اسنایدر کتابی دارد با عنوان استبداد، بیست درس از قرن بیستم که ترجمه‌های متعددی از او در ایران شده است از جمله ترجمهٔ پژمان تهرانیان که نشر نو منتشرکرده؛ این کتابی است که در سطح بین‌المللی بسیار مطرح است و دربارهٔ آن صحبت‌های زیادی شده‌، کتابی است کم حجم و  بسیار مفید برای درک پایه‌های فاشیسم.

اگر مایلید با منابع بیشتری آشنا شوید، حتماً به وبگاه شخصیِ من، https://nasserfakouhi.com)/) و یا موسسه انسانشناسی فرهنگ https://anthropologyandculture.com/ و همچنین کانال‌های تلگرامی من  به ویژه کانال درس‌ها رجوغ کنید که در آ«  مجموعه‌ای درباره فاشیسم داریم و همچنین در مجموعه کتابخانه آرمانی  قرن بیستم کتاب پایه‌ای هیتلر  نبرد من را نیز معرف و تحلیل کرده‌ام.

ادامه دارد

[۱]  فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ بخش دوم/ مقدمه/ ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ /درسگفتار ناصر فکوهی /آماده‌سازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: مریم رجبی ـ مهر ماه ۱۴۰۲

[۲] (به لاتین Fasces)) ، Fasciبه ایتالیایی )

 

 

[۳] Despotism

[۴] Dictatorship

[۵] totalitarianism

[۶] racism

[۷] tribalism

[۸] nationalism

[۹] populism

[۱۰] neo-fascism

[۱۱] Parliamentarism

[۱۲] Anti-intellectualism

[۱۳] misogyny

[۱۴] Wolfgang Wippermann

[۱۵] Wolfgang Abendroth

[۱۶] Timothy D. Snyder