آلبر اوژیین: روش‌شناسی مردمی به چه کار می آید؟

 برگردان ناصر فکوهی

آلبر اوژیین(Albert Ogien) (1950)، مدیر پژوهش در مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه و عضو مرکز مطالعات جنبش‌های اجتماعی(مدرسه مطالعات عالی در علوم اجتماعی )است. او در سال ۲۰۰۷ کتاب «قواعد عمل جامعه‌شناختی» را در انتشارات دانشگاهی فرانسه منتشر کرده است و در همین سال کتاب «اشکال اجتماعی اندیشه جامعه‌شناسی بر اساس ویتگنشتاین» را در انتشارات آرمن کولن.

شما تاکنون پژوهش‌های تجربی زیادی بر موضوع‌هایی چون روانکاوی، اعتیاد، سیاستگذاری‌های عمومی انجام داده‌اید… شما در عین حال یکی از معدود جامعه‌شناسان در فرانسه هستید که تلاش می‌کنید اهمیت روش‌شناسی مردمی (Ethnomethodologie) را در رشته خود نشان دهید. روش‌شناسی مردمی در پژوهش‌های شما به چه صورت مفید بوده است؟

– به عقیده من روش‌شناسی مردمی صرفا یک جریان در تحلیل نیست که تلاش کند نوعی از جامعه‌شناسی را رشد بدهد که نه جبر‌گرا باشد و نه ذهن‌گرا و نه اندیشه‌گرا، بلکه باید آن را بیش از هر چیز شیوه‌ای دیگر برای توضیح در جامعه‌شناسی دانست. من با هارولد گارفینکل در طول پژوهشی که بر یک بیمارستان روانی انجام می‌دادم در میدان تحقیق برخورد کردم (۱) مقالات وی به من در حل مشکلاتی که در گردآوری و بررسی داده‌هایم داشتم، کمک کرده بودند. این نوشته‌ها به من کمک می‌کردند که به تحلیلی خاص برسم ، تحلیلی که با تکیه بر داده‌های حاصل از روش‌های کیفی امکان‌پذیر بود.
– این امر چه چیزی را در روند پژوهش تغییر می‌دهد؟
– اصالت گارفینکل در ریشه‌ای بودن ضد نظریه‌گرایی او است. او هر‌گونه رویکردی را که ادعا کند می‌تواند یک منش را بر اساس استناد به نظریه پیش‌بینی توصیح دهد، رد می‌کند. برای درک کُنش باید به تفصیل توضیح داد که چه چیزهایی آن را به یک کنش تبدیل کرده‌اند. این امر جامعه‌شناس را وا‌می‌دارد که ۱) کنش را در سطح «عملکردها» به گونه‌ای که در زمینه‌ها انجام می‌گیرند، در نظر بگیرد و ۲) این امر را جدی بگیرد که افراد وقتی به صورت مشترک عمل می‌کنند، می‌دانند چه می‌کنند. این امر ساخت موضوع پژوهش و گونه پرسش‌ها در مصاحبه را به کلی تغییر می‌دهد. مثال بزنم : وقتی یک جامعه‌شناس پژوهشی انجام می‌دهد عموما مخاطب خود را یک اطلاع‌رسان در نظر می‌گیرد که به وی درباره آنچه در محیط کارش می‌گذرد اطلاع می‌دهد و می‌دانیم، آنچه وی به دست می‌آورد، گفتمانی است سرو‌سامان یافته و منطق با ماموریت رسمی نهاد سفارش‌دهنده کار. روش‌شناسی مردمی سعی می‌کند این رابطه از پیش شکل‌گرفته را تغییر دهد. من در طول پژوهشی که در یک بیمارستان روانی انجام دادم، ابتدا حدود یک سال و نیم همه عملکردها و رفتارها را زیر مشاهده گرفتم و خود را از نزدیک با زبان و عرف این نهاد آشنا کردم . با روانکاوی که آنجا را اداره می‌کرد نیز مصاحبه کردم. او برای من از نظریه‌هایش از کارهای فوق العاده‌ای که تیمش انجام داده بودند و در لحظه‌ای هم درباره کار بر ناخودآگاه بیمارانش صحبت کرد و اضافه کرد: «خوب دیگر ، متوجه هستید که چه می‌خواهم بگویم» من با خونسردی به او حوال دادم «نه». واینجا بود که دو دقیقه سکوت روی نوار من ثبت شده است! شنیدن از زبان یک جامعه‌شناس که بگوید: «من نمی‌دانم ناخودآگاه چیست» او را به عمق نوعی عذاب وجدان فرو برد! او نمی‌دانست چه پاسخی باید بدهد، هر‌چند بالاخره چیزهایی گفت که احتمالا قبلا اصلا درباره آنها فکر نکرده بود. یک روان‌شناس که من در طول یک پژوهش دیگر با او مصاحبه کرده بودم به من می‌گفت: «فهمیدم می‌خواهید چکار کنید، شما می‌خواهید آدم‌ها را وادار کنید چیزهایی را که نمی‌دانند، به شما بگویند». درست است، روش‌شناسی مردمی می‌تواند به این کار بیاید: پرسیدن پرسش‌های مناسب جامعه‌شناختی با کنار گذاشتن پرسش‌هایی که پیش از پرسیدنشان، پاسخ آنها را می‌دانیم.

شما همچنین یک تحلیل روش‌شناسی مردمی از دولت دارید. این تحلیل چیست؟

– من تلاش می‌کنم بفهمم الگوی مدیریت اعمال قدرت غالب امروز در کشورهای توسعه‌یافته چگونه خود را تحمیل می‌کند (۲). ما می‌توانیم به صورت کلاسیک دست به یک «تحلیل از بالا» به این گونه بزنیم: مثلا نشان دهیم که چگونه سازمان همکاری کشورهای توسعه‌یافته یک برنامه مدرن‌سازی دولت را در ۲۵ سال پیش ایجاد می‌کند؛ چگونه توصیه‌های این برنامه عملی می‌شوند، بازی کنشگران دست‌اندر‌کار(ورزا، مسئولان عالیرتبه، کارشناسان، سندیکا‌ها) چیست؛ در پشت پرده مذاکرات چه می‌گذرد… و البته توجه به تمام این مسائل کاملا لازم است(۳) اما کاری که روش‌شناسی مردمی ادعایش را دارد آن است که نشان دهد یک فرایند بسیار وسیع باید در متعارف‌ترین عملکردها و رفتارهای کنشگران در پهنه اجتماعی یافت شود. . به همین دلیل من به سراغ صندوق‌های کمک دولت به خانواده‌ها یا مراکز خدمات و کنترل پزشکی سازمان بیمه‌های اجتماعی رفتم تا به صورت تجربی موضوع را تحلیل کنم. به نطر من برای درک بنیانی الگوی مدیریتی باید به سراغ این نقاط می‌رفتم: کمّی کردن فعالیت سیاسی(۴). بنابراین به مشاهده، اطلاعاتی شدن فرایندها، شکل‌گیری مولفه‌ها و شاخص‌ها برای برخورداری از کمک‌های دولتی، استقرار یک نظام کنترل رفتارهای پزشکی و غیره پرداختم. و برای این کار صرفا به توصیف آنچه در بخش‌های مربوطه می‌گذشت می‌پرداختم و مثلا از مردم می‌پرسیدم: «‌اینجا در این ورقه، برای چه این نقطه را علامت می‌زنید؟ چطور می‌فهمید که باید این کار را بکنید؟». نوعی اساس شهود تحلیل‌های مرا هدایت می‌کنند: اینکه شیوه اداره یک بخش بیمه‌های اجتماعی تقریبا همان است که ما در دولت و یا در صندوق بین‌المللی پول(FMI)  می‌بینیم. همان مقوله‌های اندیشه، همان شیوه‌های برخورد با مسائل، همان قواعد در تصمیم‌گیری در این محیط‌ها حاکم است، محیط‌هایی که در آنها فنون حکومتی وابسته به داده‌های حاصل از کمّی کردن مدیریتی حاکم هستند.

چه چیزی روش‌شناسی مردمی را از سایر رویکردهای جامعه‌شناسی جدا می‌کند؟

– با رویکردهای کلاسیک جامعه‌شناسی ما به نکته غافلگیر کننده‌ای بر نمی‌خوریم: ما از پیش می‌دانیم که در میدان تحقیق چه چیزی می‌یابیم چرا که از پیش با یک نظریه جلو می‌رویم که آن را پذیرفته‌ایم و همان را در زمین تحقیق نیز می‌یابیم. اما روش‌شناسی مردمی تلاش می‌کند چیزهایی را بیابد که هیچ نطریه‌ای نمی‌تواند آنها را پیش‌بینی کند. بدین‌ترتیب جامعه‌شناس نیز خود را در موقعیت خلاقیت و ابداعی قرار می‌دهد که افراد وقتی به صورت مشترک عمل می‌کنند و همین را موضوع اصلی تحلیل‌هایش قرار می‌دهد.

 

۱- Albert Ogien, La Raisonnement psychiatrique, Méridiens-Kliencksieck, 1989 ; 2- L’Esprit gestionnaire , une analyse de l’air du temps, EHESS, 1995 ; « Le gouvernance, ou le mépris du politique », citée, no. 32, 2007 ; 4- « La Volonté du quantifier », Annales, no.2, 2002