پاره‌ای از یک کتاب (۹۲) : فرهنگ اوهام

پاره‌ای از یک کتاب (۹۲) : فرهنگ اوهام، ناصر فکوهی ، کتابکده کسری، ۱۳۹۸
آب
در اندیشه ایرانی، آب همچون نور، تصویری خدایی دارد: آب سرشار از زندگی است و سرآغاز همه چیز‌ها. این وسواس در شگفت دیدن و پنداشتن آب، در اقلیمی چنین خشک و بیابانی، با نشانه‌هایی رقم می‌خورد که زمین سبز و آسمان آبی، رنگ‌های وسواس برانگیز دیگر آن هستند. و در این میان، شاید ما، ماهی‌هایی باشیم که برای همیشه آب‌های زندگی خود را ترک کرده‌ایم و شاید هم ماهی‌هایی که به خواب رفته باشند و خود را در یک زندگی خشک و ترک‌خورده از افسردگی می‌پندارند؛ روزی شاید آب‌هایی ما را احاطه کرده بوده‌اند و این اندیشه وسواس‌آمیز نسبت به آب و آبی، حاصل آن روزگاران باشد. روزی شاید، ذهنیتی سیال، همچون آب و جسمی روان، همچون رودخانه‌ای روان، دارا بوده باشیم. روزگاری بهشتی که هنوز‌گاه به‌گاه در اندیشه‌های دورمان به آن‌ها بازمی گردیم و نمی‌خواهیم بپذیریم که برای همیشه به انسان‌هایی کویری بدل شده‌ایم: سوخته زیر آفتاب، با دستانی که گل‌ها روی آن‌ها آماسیده‌اند، پاهایی ترک¬خورده، سفیدی ماسه‌هایی که تا ژرفنای وجودمان را می‌سوزانند. هر چند هنوز شاید، آبی، جایی، انتظارمان را بکشد؛ آبی که هم ما از وجودش بی‌خبریم و هم او از وجود ما. شاید، جایی، آبی.