انسان‌شناسی و گرافیسم: (بخش چهارم)

درسگفتارهای ناصر فکوهی / انسان‌شناسی و گرافیسم/ (بخش چهارم)/ با همکاری فاطمه غریبی[۱]

 

یک روش برای درک تفاوت دریافت ، استفاده از تصاویر گوگل است. ما در اینجا از این روش برای مقایسه شهر‌ها از دیدگاه شهروندان همان شهر و توریست‌ها استفاده می‌کنیم. در اینجا ما یکبار «توکیو» را به فارسی در گوگل جستجو می‌کنیم و یکبار به زبان ژاپنی، و تصاویر را با هم مقایسه می‌کنیم. در تصاویر توکیو ژاپنی، می‌توانیم بگوییم تصویری که ژاپنی‌ها از توکیو می‌بینند قبل از هر چیز دیگری، فناوری و کوه معروف فوجی است. در عین حال که فناوری را به عنوان یک اصل از توکیو نشان می‌دهد و آن کوه را نیز در تصویر می‌آورد. در عکس دیگری، توکیوی تکنوکراتیک و پرجمعیت که یک تصویر رایج است برای شهری مانند توکیو. یا در تصویر دیگری توکیویی در شب که کاملا توکیوی تکنولوژیک است.

برای ژاپنی‌ها در اینجا وقتی از توکیو صحبت می‌کنند منبع طبیعی وجود ندارد. کوه در تصاویر یک منبع طبیعی نیست، بلکه یک منبع ملی‌گرایی است. یک نماد است. اما حال بیاییم توکیویی را ببینیم که با جستجوی واژه «توکیو» به فارسی مشاهده خواهیم کرد. زمانی که ما به فارسی وارد مفهوم «توکیو» می‌شویم در حقیقت، تنها وارد مفهوم توکیو نمی‌شویم، بلکه وارد مفهوم ژاپن می‌شویم. یعنی برای ایرانی‌ها، ژاپن و توکیو یک چیز است در حالی که در ذهن ژاپنی‌ها چنین نیست. ایرانی‌ها زمانی که به ژاپن فکر می‌کنند تصویر فناوری و طبیعت را با هم همراه می بینند. تصویر خانه‌ها با کوشک‌های کوچکی که روی سقف آنها است و ما به آن خانه ژاپنی می‌گوییم و فکر می‌کنند شاید اغلب ژاپنی‌ها هنوز در این گونه خانه‌ها زندگی می‌کنند این هم یک تصویر فناورانه دیگر.  باز هم خانه های سنتی و کوه و درختان شکوفه گیلاس و در بعضی از تصاویر همراه با آب یا تصاویر فرودگاه.

در مقایسه بعدی ما می توانیم  تهران خود و تهران توریست‌ها را با هم مقایسه کنیم. در تهرانی که به زبان فارسی جستجو کردیم. این تهران ما، شهری زیبا و نورانی، چراغ‌هایی که نباید روشن باشد، اما هستند. شهری شیزوفرنیک به دلیل اینکه در تلویزیون مدام می‌گویند چراغ‌ها را خاموش کنید اما در پوستر تبلیغاتی خودشان همه چراغ ها روشن است. این یک نمونه از شیزوفرنی عمومی است که می شود ثابت کرد کسانی که این پوسترها را طراحی کردند که قطعا طبق سفارش این‌گونه طراحی کردند حتما دچار اختلال مغزی هستند به دلیل اینکه همه‌جا می‌گویند چراغ ها را خاموش کنید اما اینجا همه چراغ‌ها روشن هستند.

این تصویر هم مربوط به تهران سبز و زیبا که البته من این تهران را ندیدم اما گویا در تعطیلات نوروز تهران اینگونه می‌شود.

این هم یک تصویر دیگر از تهران که بسیار شیک است. ساختمان‌ها مربوط به شهرک غرب است و وقتی این تصاویر را می‌بینیم فکر می‌کنیم جایی بین نیویورک و بورلی هیلز هستیم اما اینگونه نیست و این ساختمان‌ها وجود دارند، اما نه به این زیبایی و هماهنگی و در حس تصنعی که به وجود می‌آورند.

در تصویر دیگر که شما فکر می‌کنید پارک آزادی وسط توکیو قرار گرفته و از نظر نظم و ترتیب و خلوت بودن درجه یک است. ماشین‌های خیلی کمی در تصویر وجود دارد و همه چیز در یک آرامش روحانی قرارگرفته است. این تصویر مربوط به نقشه تهران هست. تصاویر مربوط به نقشه بسیار دیده می‌شود. اکنون تهرانی را که از دید توریست‌ها ثبت شده بررسی می‌کنیم. این تصویر که بازار تهران را نشان می‌دهد و تصاویر واقعی تری هستند و خواهم گفت چرا تصویر واقعی‌تری را به ما نشان می‌دهند. یا در این تصویر ما کاملا خودمان را از نظر آشفتگی و بی‌نظمی در آن پیدا میکنیم. دو نفر را در عکس نمی‌بینیم که هم جهت باشند.این یک تخصص ایرانی است. همه افراد در تصویر  زاویه های متفاوتی با دیگری دارند و هرکس به جای متفاوتی نگاه می‌کند.

این تصویر در زمانی بسیار کم رفت و آمد در میدان امام حسین(ع) گرفته شده است. تصویر بعدی که عکسی است که در سیستم گوگل خیلی زود به ما نشان می‌دهد که یک نقاشی دیواری است که در پل کریم‌خان کشیده شده است. این تصویر مربوط به تخریب سفارت انگلیس است. این هم یک تصویر رومانتیک است.این هم یک تصویر سوزناک است از دختر و پسری که روی بام نشسته‌اند و به تهران نگاه می‌کنند. نکته جالب تصویر این است که در پیش روی هر دو نفر تهران است اما هیچ‌کدام به آن نگاه نمی‌کنند و هر دو به یک نقطه نامعلوم نگاه می‌کنند.  تصویر تهران از دید افراد داخل و خارج بسیار متفاوت است. تصاویر بعدی مربوط به شهر پاریس است. در ابتدا به پاریس از دیدگاه ایرانی می‌پردازیم. این تصویر پاریس ایرانی است طبعا گالری لافایِت در آن حاکم است. برای ایرانی ها فرهنگ آخرین مسئله دارای اهمیت است و بیشتر به خرید فکر می‌کنند در نتیجه گالری لافایت در عید نوئل را نشان می‌دهد و همه می دانیم این عید اصلا به ارمنی‌ها ارتباطی ندارد و مال ایرانی‌ها است و آن را جشن می‌گیرند. خیلی علاقه‌مند هستند  به درخت نوئل که وسط گالری لافایت گذاشته شده و در قسمت بالایی آن چند کادو آویزان شده است. این تصویر برای فرانسویی ها یک تصویر بی‌کلاس (جواد) است. این تصویر بدترین نمونه برای فرانسوی‌ها است که به آنها بگویند پاریس را خارجی ها اینگونه می‌بینند. حتما ناراحت می‌شوند. تصویر بعدی کلیسا سَکره‌کُر که یک مکانی در پاریس است که همیشه به ایرانی‌ها گفته می‌شود از آنجا دیدن کنند. تصویر بعد برج ایفل است که در تمام تصاویر داخلی و خارجی مشترک است. تصاویر از مناظر پاریس که بسیار کارت پستالی هستند.

در تصاویری مربوط به فرانسه و پاریس از دید فرانسوی‌ها «برج ایفل» در تمام مسابقات پیروز می‌شود یعنی هرچیز را جستجو کنیم، برج ایفل در تمام حالات و ساعات به ما نشان داده می‌شود. توصیه می‌کنم که کتاب «برج ایفل» نوشته رولان بارت را بخوانید. برج ایفل را برای نمایشگاه جهانی ساختند و یکی از عماراتی بود که بیشترین اعتراض نسبت به آن وجود داشت و از آن به عنوان هیولای پاریس صحبت می‌شد و زشت ترین ساختمانی بود که تا آن زمان در پاریس ساخته شده بود. وقتی این برج ساخته شد دیگر کسی نتوانست آن را از جایش تکان دهد و نه تنها این کار انجام نشد بلکه در آن کتاب بارت نقل قول می کند از گی دو موپاسان که می‌گوید من هر روز به رستوران برج ایفل می‌روم و غذا می‌خورم چون تنها جایی در پاریس است که از آن نمی‌توان برج ایفل را دید. و دقیقا این برج را جوری ساخته‌اند که از تمام نقاط پاریس قابل دیدن باشد. این برج هم مثل مدرنیته است که وقتی ساخته شد نه از جا کندنی است و نه می‌شود نادیده‌اش گرفت. و ذهنیت را نیز نشان می‌دهد که بین یک زمان و زمان دیگر کاملا متفاوت است. دو بنا در پاریس وجود دارد که پربیننده‌ترین مکان‌ها در فرانسه و جهان هستند. می‌دانید که پاریس در رده‌بندی توریست‌ها، پربیننده‌ترین شهر جهان است. یکی از این بناها برج ایفل است و دیگری بنای مرکز ژرژ پمپیدو. و جالب آن است که هر دو در زمان ساخته شدن، مورد انتقاد و مخالفت شدید کسانی که کلاسیک‌گرا بودند، قرار گرفتند که می‌گفتند این هیولاها را باید از پاریس تراشید و از بین برد اما امروز به نمادهایی تبدیل شده‌اند برای شهر پاریس. این تفاوت دریافت است در یک فرهنگ. اما در دو زمان متفاوت که دو چیز مختلف را نشان می‌دهد. به شما توصیه می‌کنم در مورد دریافت فکر کنید که چرا یک فرانسوی برج ایفل را یک وضعیت بی‌کلاس نمی‌داند، اما گالری لافایت را یک وضعیت بی‌کلاس می‌داند. از نظر معنایی چه تفاوتی وجود دارد که هیچ فرانسویی ناراحت نمی‌شود که کشورش را از طریق برج ایفل بشناسند. اما گالری لافایت برای فرانسویی‌ها بیشتر نمادی از نقطه جذابی برای خارجی‌های ثروتمند است. توریست هایی که به پاریس می‌آیند و هیچ جا را برای خرید بلد نیستند و فقط به این گالری می‌روند. برج ایفل به تنهایی یک عنصر هنری نیست و در خود چیزی ندارد و فقط یک رستوران و چند مغازه دارد. این نشان دهنده این است که چگونه نماد‌ها می‌توانند تغییر کنند و به‌ صورت‌های مختلفی تفسیر و تعبیر شوند.

[۱]  بخش چهارم پیاده‌سازی درسگفتار ناصر فکوهی / انسان‌‌شناسی گرافیک و رنگ / ۶ و ۷ بهمن ۱۳۹۱ / ارائه شده و فاطمه غریبی آن را برای انتشار در دی ماه ۱۴۰۲ آماده کرده است.