سمینار مسائل فرهنگی-اجتماعی: خوشبختی و سبک زندگی (بخش هفتم) /تاریخ باستان/ با همکاری آیدا نوابی[۱]
مقدمه:
درک مفهوم خوشبختی و دیدن ریشههای آن در تاریخ باستان تنها به جوامع غربی محدود نیست، ایران باستان به عنوان یکی از مهمترین فرهنگهای باستانی شرقی است که در آن نشانههای بسیاری در دین، آیین و فرهنگ مردم برای درک مفهوم خوشبختی وجود دارد. در حقیقت نوع و سبک زندگی ایرانیان باستان برای فهم خوشبختی و شادکامی اهمیت بسیار دارد، بنابراین باید تأکید کرد که در سیر تاریخی خوشبختی و سبک زندگی در این درسگفتار مسیری خطی وجود ندارد، اگرچه در ابتدا به یونان باستان پرداخته شد، اما باید توجه کرد که ایران از منظر تاریخی با نگاه به مزداگرایی به عنوان یک دین باستانی و یا حتی با در نظر داشتن یهودیت به عنوان یک دین باستانی پیش از آنها قرار میگیرد. پرداختن به ادیان باستانی به دلیل پیوند مهم آنها با ادیان ابراهیمیو همچنین پیوندی که با یونان باستان برقرار میکنند، است چرا که رم و یونان در حقیقت باستان میراثدار فرهنگ بینالنهرینی به شمار می آیند. شوربختانه در فرهنگ نوشتاری ایرانی و عمدتا پارسی (از پارسی باستان تا پارسی میانه) نوشتههای معدودی بر جای مانده است. منطقه بینالنهرین از این لحاظ سنتی بسیار مکتوب (در قالب لوجهای خشتی) و بزرگ دارد اما کار بر آنها بسیار سخت و تفسیرها بیش از اندازه مغشوش است. به شکل تاریخی، در ایران باستان، دستکم تا پارسی میانه(قرون نخست اسلامی) سنت شفاهی بسیار بیشتر از سنت نوشتاری رواج داشته است. از میان نوشتارهای باستانی پارسی میانه میتوان به کتابهایی نظیر دینکرد، بندهش، ارداویرافنامه و… که بیشتر آنها امروز به فارسی مدرن برگردانده شدهاند اشاره کرد. و ما حتی سنتهایی همچون شاهنامهنویسی و از همه مهمتر شاهنامه فردوسی را داریم که پایه اساس فارسی مدرن هستند اما شیوه ارتباطتشان با اکثریت قریب به اتفاق مردم تا دورهای بسیار نزدیک به ما شاید در پنجاه سال اخیر، یک سنت شفاهی بوده اما اهمیتشان هم ایجاد یک هویت فرهنگی منسجم و هم ایجا یک «حافظه فرهنگی ایرانی» مبتنی بر سنتها و تاریخ پیش از اسلام در کنار سنت اسلامی بوده است.
مزدیسنا (مزداپرستی یا مزادگرایی) که به آن دین زرتشت و دین بهی هم میگویند، دینی عمدتا دوگرا (dualist) بوده و این را عمدتا میتوان بر اساس سنت پارسی میانه که احتمالا شکل مکتوب سنت شفاهی پیش از اسلام در دوره آخر ساسانی بوده، عنوان کرد. از این لحاظ، مزداگرایی یکی از قدیمیترین ادیان منسجم و جهانشمول جهان است که از آموزههای پیامبر مفروض دینی ایران (همچون اکثریت پیامبران دیگر ادیان باستانی)، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه گرفتهاند. در جهان بینی مزدایی، ابتدا فضا و زمانی اهورایی و بیکران وجود دارد که در آن پاکی مطلق برقرار است همانگونه که جهانی اهریمنی نیز برقرار است که شر مطلق در آن وجود دارد. این دو جهان از یکدیگر مطلقا تفکیک شده هستند. و «جهان خاکی» در معنایی که در سایر ادیان نیز می شناسیم زمانی به وجود می آید که اهریمن به دلیل آز و حرصی که از نگریستن به دنیای اهورایی پیدا میکند به آ« هجوم برده و آن را «آلوده میکند» : خیر و شر در هم می آمیزند و از آ« پس هدف این جهان خاکی که برای نبرد بین اهورا و اهریمن به وجود می آید رسیدن به تفکیک دوباره خیر و شر است و بار این مبارزه بر دوش انسان و متولیان سیاسی و دینی قرار داده می شود. در فرجام کار، نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. مزدیستا شاخصهای بسیاری از چندپرستی، یکتاپرستی، یگانه انگاری و چندخدایی را در دل خود دارد. بسیاری از ویژگیهای مزداپرستی مانند باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حساب رسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ برادیان و مکاتب فلسفی دیگر، نظیر مسیحیت، یهودیت، اسلام، گنوسیسم، فلسفه یونانی، بهائیت و آیین بودایی تاثیرگذاشتهاند. اهورامزدا به عنوان خدای یکتا در اوستا و آیین زرتشت به معنای سرور و بزرگ دانا و باهوش است. بنابراین دین زرتشت و زرتشتیان از ابتدا مزدیستا و کیش مزدیستان نام داشت (مهرین، ۱۳۶۱).
اردا ویراف نامه (به گفتار برخی اردا ویراز نامه) نام یکی از کتابهای نوشته شده توسط ویراف به زبان پارسی میانه است که از پیش از اسلام به جا مانده است. مضمون کتاب، اعتقادات عامه ایرانیان پیش از اسلام دربارۀ آخرت است. ویراف نام یکی از موبدان عهد ساسانی است. وی نویسنده کتابی درباره سفرش به دنیای پس از مرگ است. این کتاب با نام ارداویراف نامه یا ارداویراف نامک به زبان پهلوی از وی به یادگار مانده است.[۲](ژینیو، ۱۴۰۰). بندهشن[۳] نیز که کتابی به زبان پهلوی است و در سده سوم هجری قمری تدوین شده است که شرحی است بر ماهیت آفرینش و اشاره به برخی از رسومات ادیان اوستایی و مینوی. اطلاعات تاریخ باستان دربارۀ ایران تا قبل دوران هخامنشیان به موضوعات دینی و الهیاتی به عنوان زمینه یابی مفهوم خوشبختی و سبک زندگی وجود دارد که موضوع پیچیده ای است. ادیان باستانی ایرانی مورد توجه در این درسگفتار به ادیان باستانی هندی- ایرانی – اروپایی است.
در نیمه دوم هزارۀ دوم پیش از میلاد جابه جایی عظیم مجددی در میان فرهنگ آریایی یا فرهنگ آندرُنوو[۴] یعنی نخستین فرهنگ هند و ایرانی ایجاد پدید میآید و این اقوام به جنوب، به سوی افغانستان، هندوستان و ایران به حرکت درمیآیند که نتیجه آن ورود هند و ایرانیان به دو سرزمین هند و ایران است. بنابه پژوهشهای ژرژ دومزیل پژوهشگر فرانسوی جوامع نخستین هندو اروپایی دارای ساخت پیشرفتۀ طبقانی و سازمان سیاسی و متکی بر کشاورزی بوده اند (بهار، ۱۳۸۷). یکی از مهمترین سرودههای اوستا یعنی (مهریشت) اصطلاحی به معنای شاه سرزمینهای زیاد یا بزرگ سرزمین وجود دارد که به احتمال زیاد معنایش رؤسای قبایل یا شاهان زیردست است. اینکه پادشاهان و صاحبان قدرت باید قیدهای ناشی از پیمان را پذیرفته باشند با دیدگاه بنیادین فلسفی هندو- ایرانی یعنی رتا به معنای اشای اوستا همخوان وهماهنگ است. مراد از «رتا» نظم درست و به حقی است که بر جهان طبیعی حکومت میکند یعنی طلوع و غروب خورشید و دگرگونی فصلها و جامعۀ انسانی را چنان هدایت میکند که اسباب رفاه دنیوی و سعادت اخروی را فراهم سازد و انسان باید خود را تسلیم آن کرده و گذر عمر را براساس تقوی پایه گذاری کند. این شکلی از الگوی اجتماعی بود که نصیب آسمانی هندو- ایرانیها دانسته میشد و با آنچه بعدها از اقوام آسیایی مرکزی مثلا مغولها وجود داشت هماهنگ است. اهمیت و وجود رهبری باکفایت به دلیل شرایط زندگی بیابان گردی و چادرنشینی نیز سبب شد که گونه ای از فئودالیسم چوپانی و سلسله مراتبی از قدرت حکومت وجود داشته باشد (بویس[۵]، ۱۳۷۶).
معنای خوشبختی در زیست اجتماعی طبقاتی:
درک مفهوم خوشبختی در جهان باستان مستلزم درک شیوه زندگی و حیات جمعیتها در آن دوران است. مهمترین میراث هند و ایرانی «کاستهای سهگانه» است؛ به این معنی که یک تقسیم سهگانه اجتماعی در اساس ساختار اجتماعی و دینی میتوان ترسیم کرد. جامعه و همینطور مجموعه خدایان هند و اروپایی شامل سه مقام است که به سه طبقه اجتماعی بنیادی متعلق میگردد. در بالاترین مقام فرامانروایی به صورت دو پدیده خود یعنی پادشاهی و نظام روحانیت قرار دارد. در زیر آن نظام ارتشداری و بالاخره مقام کشاورزی و هرچه که شامل آن میشود: ثروت، باروری و تندرستی واقع است (آموزگار،۱۳۷۲). در روایت دیگری یکی از وجوه مشخصۀ جامعه هندو- ایرانی در دورۀ شبانی تقسیم کلی جامعه به سه گروه بود در سرودههای زرتشتی این سه گروه عبارت است از:
- نرها (Nar) که مراد از آن مردان جنگنده یا سپاهی بود.
- زوتر (Zaotar)، به معنی روحانی یعنی کسی که مأمور اجرای مراسم نذر و قربانی یا کسی که مأمور تضرع و التماس است.
- واستر (Vastr) به معنای گله بان که مامور رسیدگی به گله و حشم در چراگاه است.
ایرانیان روزگار باستان کهن دنیایی را که در آن به سر میبردند آفریده و برپا داشتۀ انبوهی از نیروهای آسمانی میدانستند و طبیعی بود که اندیشه و وقت و ثروت و تلاش فراوان، برای دلجویی و خوش آمد این ایزدان بیشمار، مصرف کنند. هدفهای این پرستشها و ستایشها پیچیده و گوناگون بود. اما به طورکلی منظور ازآن همه نیایش و نذر و خیرات و قربانی دو قصد عمده بود. یک جلب رضایت و عنایت ایزدان به خودشان به عنوان فرد تا درزندگی و پس از مرگ رفاه و آسایش داشته باشند و دیگری قوت دادن و نیرومند کردن هرچه بیشتر خود ایزدان تا اینکه در رتق و فتق امور دنیایی که آشیانۀ آدمیاست، کامیابی بیشتری داشته، منافع جامعه بهتر تأمین شود (بویس، ۱۳۷۶).
ژرژ دومزیل باستانشناس و زبانشناس فرانسوی نیز برروی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حوزه دین زرتشت و کتاب اوستا کار کرده است؛ او اولین کسی است که ساختارهای اصلی این تمدنها و فرهنگها را پیدا میکند. ساختار اصلی تمدن در ایران باستان از نظر وی ساختار سهگانهای است؛ کاست کشاورزان اکثریت مطلق جمعیت را تشکیل میداده اند (پس از انقلاب کشاورزی یا نو سنگی در ده هزار سال پیش). کاست کشاورزان کاست پایه و بزرگ و اکثریت و تولیدکنندۀ جامعه است. و دو کاست روحانیون و جنگجویان در رهبری جامعه و برخوردار از ثروت بدون مشارکت مستقیم در کار تولیدی.
برای این ساختار سه گانه و به هم وابسته اجتماعی، ایدئولوژی سه گانه ای نیز وجود داشت. این سه حوزه تحت عنوان سه «پیشه» نام برده شده است. در این نظام فرهنگی و اجتماعی غالباً شاه از بین کاست جنگجویان انتخاب شده و روحانیون نیز او را تأیید میکرده اند. این ساختار سه گانه تقریبا در همۀ کشورهای حوزهی تمدنی هند و اروپایی و ایرانی (گاهی اوقات این حوزه را با نام هند و ایرانی نام برده و گاهی اوقات نیز به صورت عمومیتر یعنی هند و اروپایی نام میبرند) وجود داشته است اما عمر آنها یکسان نبوده است. به عنوان نمونه در هند هنوز کاستها از قدرت و مشروعیت زیادی برخوردارند در حالی که در ایران، این رویه پس از ورود اسلام ضعیف شده و تقریباً رو به انحطاط میرود یا تغییر شکل عمدهای میدهد. ما در ایران همچنان شاهد حضور کشاورزان، گروهی از اشرافیان و نظامیان هستیم، اما به طور کلی این نظام به ویژه بعد از ورود اسلام دچار دگرگونی میشود. در یونان با وجود تغییرات بنیادین به آیین مسیحیت، این نظام سه گانه به شکل متفاوتی خود را در طول تاریخ بازتولید میکند. برای نمونه هنگامیکه انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی اتفاق میافتد، ساختار سه گانه در آن دسته از گروههای سه گانه ای که در انقلاب مشارکت دارند خود را نشان داده و گروه سوم که عمدتا شامل کشاورزان و کارگران میشوند خود را مطرح نموده و خواستار بهبودی وضعیت خویش هستند. در حقیقت کاست نوعی نظام تقسیم جمعیت بود که را بر اساس جایگاه جمعیتها تقسیم بندی میشد و این جایگاهها به شغل افراد بستگی داشت.
با کشاورزی شدن جوامع، ثروت و انباشت حاصل از کشاورزی را که اولین شکل از انباشت و امنیت غذایی برای انسان است را به همراه خود در پی دارد. در عین حال که انباشت غذایی به انسان اطمینان خاطر و امید به آینده را به ارمغان میآورد تهدیدی جدید با عنوان طمع و حمله دیگر اقوام را به همراه خود دارد. یک روستا، شهر و یا پهنۀ بزرگی از یک سرزمین که انباشت و ثروت غذایی فراوانی در خود دارد همواره مورد تهدید حمله ی گروههای دیگری که فاقد چنین انباشت غذایی هستند قرار دارند.
برخی از جوامع وارد چرخه کشاورزی و یکجا نشینی نشدند و حتی پس از انقلاب نئولکتیک[۶] بخش بزرگی از جوامع بشری همچنان کشاورز نشده و به همان شیوۀ معیشتی باستانی خویش ادامه میدهند. عشایر رمه گردان (عشایر شبان) جزو این دسته از افراد هستند. عشایری که در ایران وجود دارند عمدتاً از طریق اهلی کردن حیوانات و کوچ برای دستیابی به مراتع جدید زمستان و تابستان را سپری میکنند. عشایرکشاورزی زیادی ندارند و یا اگر دارند به شدت محدود است به عنوان نمونه در مسیر کوچ شان کشاورزی محدودی دارند. بنابراین شیوه زندگی بر مبنای کاست یکی ازمهم ترین روشها و سبکهای زندگی در ایران باستان بوده است به طوری که جماعتهای بدون کاست از دید جماعتهای باستانی حائز ارزشهای مقدس و دارای ارزشهای اجتماعی نبوده و حتی به تعبیری نجس به شمار میرفتند. گاندی یکی از کسانی بود که در زمان استقلال هند تلاشهای بسیاری کرد که این افراد بدون کاست را به نوعی وارد جامعه بکند که تا حدودی موفقیت آمیز بود اما این افراد همچنان اقلیتی از جامعه ی هند را تشکیل داده که تحت فشار زیادی هستند.
بلایای طبیعی از جمله خشکسالی همواره انسان را تهدید میکرد. حتی در ایران باستان کتیبهای نیز وجود داشته که نسبت به این خطر هشدار داده است. بنابراین مردم برای خشکسالی، خطرات بی آبی و هر نوع تهدید دیگری که منشا آن برای انسانهای باستانی ناشناخته بوده است، در نوعی متافیزیک دلایل را میجستند و این اعتقادات مقدمات پدید آمدن گروهی خاص در جامعه یعنی روحانیون شد که بتواند از طریق فنون متافیزیکی (ماوراء الطبیعی) با آن متافیزیک ارتباط برقرار کند. جامعۀ کشاورزی شامل کشاورزانی است که وظیفۀ کاشت، داشت و برداشت محصولات غذایی را بر عهده دارند. از طرف دیگر جنگجویانی وجود دارند که از کشاورزان حمایت میکنند و دشمن خارجی که قصد تجاوز و حمله را دارد دفع میکنند.
با این وصف، شیوه زندگی در آن دوره یکسان نبوده و افراد بر اساس کاستی که به آن تعلق داشتند هویت مییافتند، حتی تا دوره مدرنیته سوژه فردیت معنای خاصی نداشته و افراد محور و مرکز جهان هستی نبودند. در واقع آن چه که در دوران باستان (و حتی تا دوران مدرن) به عنوان مفهوم خوشبختی تلقی میشود با مفهومیکه امروزه از خوشبختی برداشت میشود تفاوت بسیار دارد و مهمترین آن جایگاهی فردی و غیرفردی بودن در جهان باستان و پس از آن است. افراد با عضویت در کاستها هویت خویش را تعریف میکنند. نکته دیگر این است که جابه جایی از یک کاست به کاست دیگر غیرممکن است. هر کاست به تنهایی دارای سلسله مراتب بوده است بدین معنا که کسانی که در کاست کشاورزان بودند همگی از یک درجه برخوردار نبودند و اینکه هر فرد بتواند سلسله مراتب را از پایین به بالا طی کند وجود نداشته است. سرعت این تحرک اجتماعی و قواعد و ضوابط آن نیز مشخص بوده است. نظام کاستی نیز به شدت بسته بودند بدین معنا که گذار از یک کاست به کاست دیگر تقریبا غیر ممکن بوده است. هیچ کس نمیتوانست از یک کاست فرودست (کشاورزان) به عضویت یک کاست فرادست که شامل روحانیون و جنگجوها میشد درآید. این فضای بسته بین هر کاستی در ابعاد دیگر زندگی هم تسری یافته بود. به طوری که روحانیون، جنگجویان و کشاورزان تنها میتوانسته اند که با شخصی از کاست خود ازدواج کنند. لازم به یادآوری است که اشکال دیگری نیز وجود داشته است که امکان ازدواج فرو دست همسری را فراهم میکرده است که در واقع نمیتوان آن را ازدواج تلقی کرد. به طور مثال اگر یک جنگجو قصد ازدواج با یک دختر کشاورز را داشته باشد قادر به انجام چنین کاری بود که در ایران باستان این زنان را چاکر زن مینامیدند که بیشتر حکم برده داشته اند و با همسر واقعی و حقوقی شخص که از کاست خود شخص انتخاب میشده متفاوت بوده است. در ایران باستان بردگی با آن چه که در ذهن مان تداعی میشود نبود، بلکه اشکال بسیار متعددی داشته است که تنها یکی از آنها ازدواجهای فرودست همسری بوده است که البته این امکان را فراهم میکرده که فردی از یک کاست پایین رده به مرتبه و درجۀ کاستهای بالا رده ترقی کند.
[۱] سمینار مسائل فرهنگی و اجتماعی معاصر/ ناصر فکوهی / فصل دوم / خوشبختی و سبک زندگی/ تابستان۱۴۰۱/ بخش هفتم/ با همکاری، ویرایش علمی و نوشتاری آیدا نوابی / مهر ۱۴۰۲
[۲] ویراف مقدس، نام یکی از موبدان که به عقیده پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویراف نامه معراج نامه اوست. داستان دینی ارداویراف همانندی زیادی با کمدی الهی دانته دارد و پژوهشگران بر این باورند که دانته در آفریدن اثر خود از منابع عربی یاری گرفته و آن منابع به نوبه خود از ارداویراف نامه اقتباس کرده اند. کتاب معروف ارداویراف نامه تصویر جامعی از دوزخ در زرتشتی گری در عهد ساسانی به دست میدهد. این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشته تحریر درآمده است، یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی آیین باستانی زرتشتی است. از محتوای کتاب چنین برمیآید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دوره ساسانی تعلق داشته است.
[۳] Bundahishn
[۴] Anderonova
[۵] Boyce
[۶]ا نقلاب نوسنگی اصطلاحی است که گوردون چایلد برای توصیف منشأ و پیامدهای تولید غذا و کشاورزی و دامداری و اهلی کردن گیاهان و چارپایان وضع کرد؛ این انقلاب به پیدایش و گسترش زندگی یکجانشینی روستایی در آسیای غربی در فاصله سالهای ۹٬۰۰۰ تا ۶٬۰۰۰ قبل از میلاد انجامید.