زمانی که پیت موندریان، نقاش هلندی به نیویورک وارد شد، جنگ جهانی دوم آغاز شده بود. نیویورک شهری که همچون بسیاری دیگر از شهرهای امریکایی، ساختاری از خطوط عمودی و افقی، خیابانهای ممتد و بلوکهای ساختمانی چهارگوش و آسمانخراشها آن را ساخته بودند. و در کنار و در حقیقت در آن سالها در مرکز این خیابانها، برادوی مرکز تئاترها و تالارهای نمایش و سینما در شهر که با نورهای بیپایانش، شبانهروز چشمها را خیره میکرد. هم از این رو، تبلور این نقطه تمرکز یافته و نورانی را میتوان در اثر موندریان «نیویورک سیتی» مشاهده کرد. خطوط زرد و قرمز و آبی، عمودی و افقی در تقاطعهای غیرقابل پیشبینی و در همان حال منظم که در میان نورها، چهارگوشها و مستطیلهای کوچک و بزرگی ساخته بودند. خطوط رنگی با رنگهای خام اما زنده و چشمگیرشان، پویایی ِ شهری همیشه بیدار وهمیشه در حرکت را نشان میدادند و چهارگوشها و مستطیلهای سفید و بلوکهای ساختمانی را. اینجا با تاثیر روشن معماری شهری بر هنر تجسمی روبرو بودیم. تا پیش از آغاز دهه ۱۹۱۰، موندریان هنوز تحت تاثیر امپرسیونیسم و فوویسم نقاشانی چون وانگوگ قرار داشت، اما سپس روی به سوی کوبیسم آورد و هر چه بیشتر نقاشی خود را به سمت انتزاعی شدن پیش برد: پیکاسو و براک، با کوبیسم تحلیلی، نقشی تعیینکننده در این انتزاع داشتند که برغم تکهتکه شدن سطح و توزیع رنگ، پیچیدگی و دوری از سادگی خطوط را در خود نشان میداد. اما موندریان در تداوم کار خود هر چه بیشتر از نقاشی انتزاعی حتی دولونه و پیکابیا، نیز فاصله گرفت. گویی سرنوشت او آن بود که به سمت سادگی، به سوی مینیمالیسم در خطوط و رنگها پیش رود. و بدین ترتیب بود که به آثاری رسید کاملا هندسی. در تابلویی با عنوان «ترکیب قرمز، زرد، آبی و سیاه» (۱۹۲۱) موندریان به غایت کار خود رسیده بود. هر چند در این تابلو، خطوط سیاه تفکیک کننده، فرعی به نسبت چهارگوشها و مستطیلهای رنگین، فرعی بودند. بدین ترتیب بود که در فاصله دو جنگ جهانی، او به جنبش داستیل، پیوست که تئو وان دوسبرگ در ۱۹۱۷ بر پا کرده بود . اغلب بنیانگزاران این جنبش معمار بودند و تمایل به خطوط عمودی و افقی مستقیم و حجمهای بنیادین مثل مکعب و رنگهای خام از آنجا میآمد. آنچه موندریان تجسم جدید یا نئوپلاستیسم مینامید. گروه انتزاع ِ خلاقیت با هنرمندانی چون وانتونگرلو(۱۸۸۶-۱۹۶۵) و اوگوست هربن (۱۸۸۲-۱۹۶۰) نیز در رسیدن پیت موندریان به اوج کاریاش که اغلب با همان تابلوهای نیویورکیاش آن را میشناسند، موثر بودند. همان آثاری که ترکیبهای رنگین خامشان در اواخر دهه ۱۹۳۰ نمونههای برجسته خود را در «نیویورک سیتی» ، «برادوی، بوگی یوگی» (۱۹۴۲-۱۹۴۴) و «ویکتوری بوگی یوگی» (۱۹۴۴) آخرین تابلوهای هنرمند، اوج تاثیرگزاری معماری و فرهنگ را در کار او نشان میداد. در «برادوی بوکی یوگی»، خطوط زرد منظم و همچنان عمودی و افقی با چهارگوشها و مستطیلهای و سفید میان خودشان و رنگهای قرمز، آبی و زرد ترکیب شدهاند. هربن درباره این سبک از نقاشی میگفت: «همه کنشهای نقاشی در روابط میان رنگها با یکدیگر و رنگها و شکلها جای دارند»