ترجمه ناصر فکوهی
خشونت نمادین
« خشونت نمادین، خشونت تحمیل کننده اطاعت هایی است که نه فقط به مثابه اطاعت درک نمی شوند، بلکه با اتکا بر «انتظارات جمعی» و باورهای از لحاظ اجتماعی درونی شده ( فهمیده می شوند). نظریه خشونت نمادین ، همچون نظریه جادو، بر یک نظریه باوری و یا بهتر بگوئیم بر یک نظریه باز تولید باورها استوار است ( یعنی نظریه ای که نشان می دهد چگونه ) برای تولید کنشگرانی که از قالب های دریافتی و ادراکی ( خاصی) برخوردار باشند که به آنها امکان دهد دستورات درون یک موقعیت یا یک گفتار را دریافت کرده و از آنها اطاعت کنند، عمل اجتماعی شدن ضروری است»
( منطق عملی ، ۱۹۹۴، ص. ۱۸۸)
VIOLENCE SYMBOLIQUE
« La violence symbolique, c’est cette violence qui extorque des soumissions qui ne sont même pas perçues comme telles en s’appuyant sur des « attentes collectives », des croyances socialement inculquées. Comme la théorie de la magie, la théorie de la violence symbolique repose sur une théorie de la croyance ou, mieux, sur une théorie de la production de la croyance, du travail de socialisation nécessaire pour produire des agents dotés des schèmes de perception et d’appréciation qui leur permettront de percevoir les injonctions inscrites dans une situation ou dans un discours et de leur obéir. »
Raisons pratiques, 1994, p.188
قدرت نمادین، فدرت ایجاد یک داده از طریق ارائه آن به صورت یک گزاره، قدرت تغییر دادن جهان با تغییر دادن بازنمایی آن (است) که در «نظام های نمادین» به شکل یک «نیروی غیر لفظی»( یا معنایی) قرار ندارد. این قدرت از خلال و در رابطه ای متعین که با باور آوردن به مشروعیت واژگان و کسانی که این واژگان را بر زبان می آورند به تحقق در می آید و تنها در شرایطی به عمل در می آید که کسانی که این قدرت بر آنها اعمال می شود ، کسانی را که آن را اعمال می کنند، به رسمیت بشناسند.»
(پاسخ ها، سوی، ۱۹۹۲، ص. ۱۲۳)
« Le pouvoir symbolique, pouvoir de constituer le donné en l’énonçant, d’agir sur le monde en agissant sur la représentation du monde, ne réside pas dans les « systèmes symboliques » sous la forme d’une « force illocutionnaire ». Il s’accomplit dans et par une relation définie qui crée la croyance dans la légitimité des mots et des personnes qui les prononcent et il n’opère que dans la mesure où ceux qui le subissent reconnaissent ceux qui l’exercent. »
(Réponses, Seuil, 1992, p.123)
« Autrement dit, la violence symbolique peut faire beaucoup mieux que la violence politico-policière, sous certaines conditions et à un certain prix (c’est une des grandes faiblesses de la tradition marxiste de ne pas avoir fait de place à ces violences douces qui sont agissantes, même dans le domaine économique). »
(Réponses, Seuil, 1992, p.141) « به عبارت دیگر، خشونت نمادین می تواند، در برخی موقعیت ها و با صرف برخی هزینه ها، بسیار بهتر از خشونت سیاسی – پلیسی عمل کند (یکی از ضعف های بزرگ سنت مارکسیستی آن بوده است که جایی برای این نوع از خشونت های نرم اما موثر حتی در عرصه اقتصادی، در نظر نمی گیرد).»
« Je voudrais faire remarquer toute la différence qui sépare la théorie de la violence symbolique comme méconnaissance fondée sur l’ajustement inconscient des structures subjectives aux structures objectives, de la théorie foucaldienne de la domination comme discipline ou dressage, ou encore, dans un autre ordre, les métaphores du réseau ouvert et capillaire d’un concept comme celui de champ. »
(Réponses, Seuil, 1992, p.142) « می خواهم بر این نکته تاکید کنم که نظریه خشونت نمادین به مثابه نوعی عدم شناخت مبتنی بر انطباق ناخودآگاه ساختارهای ذهنی با ساختارهای عینی، به کلی از نظریه فوکویی سلطه به مثابه نظم یا تربیت، یا حتی، در رده ای دیگر ، از تمثیل های شبکه ای باز و رگه بندی از مفهومی چون میدان، متفاوت است.» (پاسخ ها، سوی، ۱۹۹۲، ص.۱۴۲)