داریوش شایگان، فیلسوف و نویسنده و شخصیت ارزشمند و پرکاری بود که هرچند از ابتدا به دلایل گوناگون میان دو فرهنگ ایرانی و فرانسوی جای داشت و شرایط از نخستین تا واپسین روزهای زندگی برای وی فراهم بود که گذاری قطعی و همیشگی از زبان فارسی به زبان فرانسه و فرهنگ غرب بکند اما از همان سال های اولیه تحصیل با گزینش هند به مثابه موضوع کار و با انتشار “آسیا در برابر غرب” در آستانه انقلاب، انتخاب خود را به سوی ایران و شرق انجام داد.
این انتخاب البته در دهه ۱۹۸۰ با انتشار چندین کتاب، تردیدهایی را در برابر خود گذاشت که به نکات ضعف درونی شرق در برابر غرب در دیدگاه شایگان مربوط می شد . با وجود این از دهه ۱۹۹۰ تا هنگام مرگ شایگان حضوری پررنگ و موثر و دلگرم کننده در ایران داشت که از یک سو در آن تلاش برای بازیابی سنت کلاسیک ادب و فرهنگ ایران ( از جمله با “پنج اقلیم حضور” ) و از سوی دیگر بازگشت پیوسته به ریشه های اروپایی با بودلر و پروست و دیگران در کارش دیده می شد.
زندگی شایگان فراتر از حواشی روشنفکران و شبه روشنفکران نوکیسه ای که تا پایان و بی شک پس از درگذشت او تلاش کردند و خواهند کرد با تقدیس و یا تکفیر او برای خود هویتی نداشته بسازند، ارزشی حقیقی برای فرهنگ مدرن ایران داشت و خواهد داشت. آثار او نمونه هایی ارزشمند از پل هایی هستند که برای رسیدن به مدرنیته ای ایرانی ناچار به عبور از آنها هستیم. شایگان الگویی است پربار و ارزنده برای همه جوانان و حتی روشنفکران باتجربه تری که مایل هستند برغم همه ناملایمت هایی که دوری ما از مدرنیته و جهان برایمان به ارمغان آورده به جای غم و اندوه خوردن بر پهنه فرهنگی خود و آینده اش تاثیر گزار باشند.
فرهنگ ایران و فرهنگ جهان از شایگان به مثابه اندیشمندی که به دور از کینه ورزی و دشمنی با این و آن و در آرامش و وقار و ادب و احترام زیست و با خوب و بد سر کرد و عمری بسیار پربار داشت، یاد می کند.
خاطره اش پایدار و اندیشه هایش همیشه شکوفا