در زبان فارسی امروز اصطلاح «کفش و لباس» با گروهی از واژگان و مفاهیم پیوند خورده است که مهم ترین آنها تواتر تغییر پوشاک است: خریدن کفش و لباس برای عید یا برای یک مراسم آیینی ( عروسی). کفش همچنین هر چه بیش از پیش در کنار حفظ موقعیت های کارکردی خود (کفش کوه، کفش میهمانی، کفش ورزشی) به عاملی مهم در «خود نمایی» بدل شده است و کفش های خارجی برابر کقش های ایرانی دو گانه ای را می سازند که به تدریج در حال تبدیل شدن دو گانه کقش ایرانی در برابر کفش چینی است که در آن ایرانی ها در موقعیت برتری قرار می گیرند.
در طول تاریخی چند هزار ساله، کفش به مثابه عاملی برای حفظ پا و به خصوص کف پاها، خود را به شکلی از اشکال به انسان تحمیل می کند، ما در یک سو، کفش هایی را داشته ایم که با مواد ارزان قیمت یا طبیعی در میان روستائیان و عشایر تا دوران اواخر قاجار رایج بود، از گیوه و نعلین گرفته تا اورسی، و برخی نیز تا امروز باقی مانده اند . شکل دیگری از رابطه با «کفش» نیز که به شدت بار اعتباری در جامعه داشت، مفهوم «پا برهنگی» یا فقدان کفش بود که از آن زمان تا امروز در زبان فارسی و بسیاری از زبان های دیگر مترادف فقر است (همانگونه که اصولا برهنگی چنین است). این موقعیت امروز به صورتی بسیار جالب توجه در نابرابری میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در استفاده از کفش و جنس کفش ها نیز دیده می شود، چنانکه کشورهای گروه نخست بالاترین سرانه مصرف کفش های چرمی یا نیمه چرمی را دارند در حالی که خود تولید کننده کفش نیستند و گروه دوم کمترین میزان سرانه آن کفش ها را و برعکس مصرف بالایی از کفش های با کیفیت و جنس پایین را و خود تولید کننده اصلی کفش ها هستند (چین بیش از ۵۰ درصد کل کفش های جهان را در حدود ۱۰ میلیارد جفت در سال تولید می کند). اما در برابر عدم برخورداری از کفش که موقعیتی از فقر اجتماعی است ، یکی از بارزترین اشکال «اشرافیت» برخورداری از کفش هایی هر چه زیباتر، ظریفتر و بیشتر کارشده و گران قیمت تر بوده است. ، به ویژه کفش های چرمی و ترکیبی از مواد گوناگون مثل چرم و پارچه و زینت آلات و جواهرات (از قدیمی ترین ایام) بر روی کفش ها بوده است.
گسترش مدرنیته دولتی از ابتدای قرن بیستم، با اجباری شدن گونه هایی از پوشش که کقش و لباس مردانه نیز شاملش بود، نقطه عطفی در مصرف کفش چرمی در ایران بود. این گونه کفش و مواد مورد نیاز آن به ویژه واکس برای حفظ و جلا دادن به آن، رابطه مستقیمی نیز با انقلاب صنعتی داشت و یکی از دلایل اصلی رشد و محبوبیت خود را در دو جنگ جهانی و چکمه های «واکس خورده» سربازان می یافت. «واکس» خود پدیده ای بود نه تنها کارکردی برای حفظ و زیبایی بلکه، نمادین برای نشان زدن به فاصله ای هر جه بیشتر میان فرهنگ (برق کفش های) و طبیعت (گردو خاک و فرسایش). تاریخ واکس و کفش به این ترتیب به تاریخ جنگ و صنعت و حتی بالا رفتن مصرف گوشت که از چربی آن واکس تهیه می شد نیز مربوط می شود چنانکه در اواخر قرن نوزدهم کشتارگاه های شیکاگو مهم ترین منبع تامین مواد اولیه واکس بودند. واکس کفش در دوره های متاخر مدرنیته شهری، گاه به یک وسواس تبدیل می شد، مثل ظهور کفش های موسوم به «ورنی» با امکان تمیز شدن سریع با آب اما شبیه به واکس یا نصب دستگاه های واکس زدن فوری در هتل ها، ادارات و مکان های عمومی.
کفش های تمایز دهنده در نظام اجتماعی، در عین حال خود در رده پایینی، همچون پا به نسبت دست و سر، قرار می گرفتند و استناد به کفش خود استناد به یک رده پایین سلسله مراتبی بود: شغل واکسی و کفاش در پایین ترین سطح قرار داشتند و «بچه واکسی» تا نیمه قرن بیستم، معادلی برای «کودک خیابانی» امروزی.هر چند شغل کفاشی به ویژه اگر مغازه دار بود یعنی کفش دوز و تعمیر کار کفش به نسبت کفاش دوره گرد موقعیت بالاتری داشت. گروهی از کفاشان نیز حتی می توانستند به موقعیتی باز هم بالاتر برسند، کفاشان کفش دوز و به ویژه کفش دوز هایی که شهرتی می یافتند مثل «میرچی» (با استنادی به شهرت کفش دوزی ئ جرم سازی در تبریز) که زمانی (به ویژه در دهه های ۱۳۳۰ تا ۱۳۶۰) نامی مهم برای دوخت کفش در تهران به شمار می آمد و این تا زمانی که کفش های حاضری جای دوخت کفش را گرفت و کفاشی های مدرن در تهران (منطقه سپه سالار و سعدی و پهلوی آن زمان و ولیعصر کنونی) و شهرستان ها جایگزین کفاشی هایی شوند که یا در خیابان ها و« زیر پله ها» و گذر ها، باقی ماندند و یا به کلی از میان رفتند. اما در عین حال باید توجه داشت که در فرهنگ ایرانی قرار دادن خود به صورت خود خواسته و نمادین در سطح کفش، نشان از تمایل به ادای احترام و تاکید بر اعتقاد به تقدسی بالا نیز بود و هنوز هم هست ( برای مثال موقعیت کفشدار های مکان های مقدس ، یا موقعیت باشماقدار ها).
ستون مشترک انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه شرق (سه شنبه ها، صفحه آخر) این مطلب روز سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱ منتشر شده است.