تهران زیر لایه ای سفید و زیبا، اما هرسناک از برف و سرما به خوابی زمستانی فرورفته است، یک هفته ای است که کشور با موجی از سرمای «بی سابقه» روبرو شده است و این خاص کشور ما نیست، مکان هایی از جهان که تاکنون هرگز برف و سرما را به خود ندیده بودند، باز هم در «شگفت زدگی» از این «رویداد های بی سابقه» فرو رفته اند و در اغلب نقاط جهان این بار نیز، همچون هر بار «بلایی طبیعی » نازل می شود، از زلزله وسیل و طوفان و گردبادهای مخرب گرفته، تا بروز بیماری های همه گیر و بی درمان و دردناک و کشنده، هیاهوی انسان ها بر آسمان سر می کشد و از «بی سابقه» بودن این حوادث سخن می گویند و طبعا از «سوابقی» که از این پس باید در کارنامه کره زمین ثبت شود. با این وصف ظاهرا این هیاهو ها تا حد زیادی کوته بینانه است: ما بسیار زود فراموش می کنیم که در عمر چند میلیارد سالی کره زمین ، انسان ها پیشینه چند میلیون سالی بیش ندارند و این پیشینه نیز تنها در کمتر از ده هزار سال آن، به شروع کشاورزی و اسکان انسان ها مربوط می شود و باز در این ده هزار سال پیشینه اغلب تمدن ها به کمتر از سه هزار سال می رسد. انسان ها به سادگی از یاد می برند که در جهانی زندگی می کنند که در آن تنها یکی از گونه ها، از میان میلیون ها گونه جانوری و گیاهی و میلیاردها موجود دیگرند و «انسان محوری» از بزرگترین بلایایی بوده است که بر سر این جهان آمده است. زیرا انسان خواسته خود را در مرکز عالم قرار دهد و همه چیزهای دیگر را بر پایه و برای آن چه سود خود می پندارد در نظر بگیرد و بگذریم که این «سود» خود بیشتر یک توهم است.
«انسان»، لااقل در متون آرمانی، ایده ای مقدس و والا است، اما آدم ها، اغلب موجوداتی هستند که نه تنها به این ایده پایبند نبوده اند بلکه آن را به سخت ترین و بی رحمانه ترین شکلی لگد مال کرده اند و امروز جهانی را «می سازند» و یا بهتر است بگوئیم جهانی را «تخریب می کنند» که میراث ارزشمند میلیاردها انسان دیگر است که پیش از آنها بر آن زیسته اند و میلیاردها موجود دیگر که به آرامی، ذره ذره و همچون دریایی که قطره قطره شکل بگیرد، به آن حیات بخشیده اند.
آیا در آنچه می گوئیم سناریوهایی خیالی را دنبال می کنیم؟ به هیچ رو. کافی است که گزارش های نگران کننده مربوط به موقعیت زیست محیطی جهان را در کنار گزارش های تحلیلی – اقتصادی دیگر مربوط به وضعیت اجتماعی جهان قرار دهیم و به نظر اکثریت قریب به اتفاق متخصصان محیط شناسی و کارشناسان اقتصادی – سیاسی گوش بسپاریم تا در این مورد قانع شویم؟
آیا مشروعیتی در این کار وجود دارد؟ به هیچ رو. هیچ چیز چنین رویکرد مخربی را توجیه نمی کند و هیچ نیازی نیز بدان وجود ندارد. برخورداری انسان ها از یک زندگی آسوده ( و البته نه یک مصرف گرایی مبالغه آمیز و بی پایان و بی معنی و پوچ) در کنار موجودات دیگر شاید روزی یک رویای تحقق ناپذیر بود، اما امروز لااقل از لحاظ فناوری امری ناممکن نیست.
آیا جبر و تقدیری گریز ناپذیر در این امر وجود دارد؟ به هیچ رو. انسان ها در طول حیات خویش، حامل زیباترین و گرانبها ترین ارزش ها بوده اند: دین و اخلاق، هنر و فناوری، زبان و ادبیات، دگر دوستی و فداکاری و… امروز نیز اکثریت مردمان جهان، آدم هایی هستند که حاضرند در آرامش زندگی آسوده و به دور از مبالغه ای در مصرف را داشته باشند. ولی متاسفانه، این را هم باید گفت که اکثریت آنها در موقعیت های ساختاری ای قرار گرفته اند که یا از همه چیز محرومند و باید درون این محرومیت دست و پا بزنند و یا در قلب توانمندی و ثروت در بازی ای از مصرف و خشونت وارد شده اند که باید تا به انتها در آن پیش روند. اما باور داشتن به یک دور باطل نومید کننده، کاملا پوچ است. زیرا هر روز ، زنان و مردانی هستند که این دور های باطل را با باور خود به زندگی در معنایی دیگر و «انسانی تر» با باور به «جهانی دیگر» می شکنند.
و در این میان، طبیعت آرام است و ساکت. آدم ها هیاهو به پا می کنند و در حافظه چند هزار ساله خود از «بی سابقه» بودن، حوادث طبیعی سخن میگویند و از نیاز به «مهار» کردن طبیعت و چه زود از یاد می برند که تنها قطعیت در زندگی آنها «مرگ» است، پاین هیاهو ها و جنجال ها و طمع ها و دغدغه ها روزمرگی و آینده اندیشی ها و … یا نبود «قطعیت» در معنایی که به آن می اندیشند. اما طبیعت، در سکوت و آرامش، به کار خود مشغول است، طبیعت حافظه ای چند میلیارد ساله دارد: برف می بارد، باران و طوفان و زلزله و جا به جایی لایه های زمین و بالا آمدن و پایین رفتن سطح دریاها و سرما و گرمایی که زمین ها را می خشکاند و آدم ها را از میان بر می دارد. و طبیعت به راه خود می رود. گویی حافظه آدم ها، صرفا در ذهن خود آنها وجود دارد.
فردا روز دیگری است. روزی آفتابی، ابری، بارانی، برفی… هیچ تفاوتی نمی کند، زیرا طبیعت، برغم آدم های پر هیاهو، باز هم به آرامی به راه خود ادامه می دهد.