واژه «اقلیت»، بر اساس ِ رابطه قدرتش با پیرامون، مفهومی چندگانه و متناقض است: اگر یک اقلیت، رابطهای سلطهآمیز با پیرامون خود داشته باشد، ما با گونهای اقلیتسالاری(الیگارشی)، سروکار داریم که اقتدارگرایانه است. اما اگر اقلیت – و اغلب اقلیتهای متکثر – زیر ِ هژمونی یک قدرت ِ فرادست ِ «اکثریت» ِعددی، واقعی یا مفروض، مطلق یا نسبی، خود را به یک قدرت تقلیلدهنده و یکسانساز تبدیل کرده باشد، با حاکمیتی سروکارداریم که ممکن است «دموکراتیک» باشد، اما عادلانه نیست. زیرا نفس ِ یکسویه و طردکننده قدرت، واژه «دموکراسی» را در مفهوم مدرنش، بیمعنا میکند. بنابراین، تنها در شرایطی با یک موقعیت عادلانه اجتماعی برای «اقلیتها» روبروهستیم که در آن بتوانیم اقلیتهای عددی ِ بزرگ و کوچک را در همزیستی و تناسب قدرت و آزادی با یکدیگر در یک حاکمیت برابرگرایانه ببینیم.
ناصر فکوهی / ۱۴۰۱