پدیدهآورنده باید به دو پرسش پاسخ دهد؛ و بر اساس این پاسخ، ممکن است با توان و امیدی بیشتر، به کار ادامه دهد یا در نومیدی، آن را کنار بگذارد. پرسش نخست: آفرینش ِهنری یا علمی، «عمومی کردن» آن و گذارش از کُنش ِخصوصی به کُنش ِ عمومی، ضرورتی اجتماعی داشته؟ و پرسش تکمیلی ِ دوم: آیا این فرایند، هدفی فراتر از لذت ِ اپیکوری ِ آفرینش، داشته؟ اگر از بحث ِچرایی و چگونگی ِ تحلیل ِ پدیده آفرینش بگذریم، باید گفت: معنایی بیرون از آن لذت، نمیتواند در خودانگیختگی ِ فرایند باشد، زیرا در این صورت، احتمالا، «آفرینش» به «ساختن» یک «بدن/ اثر» با انگیزه سیاسی یا سودجویانه برای فروش ِ آن در بازار ِ تنفروشان بدل شود و اروتیسم و اورگاسم ِ «خود» در آفرینش، به بردگی ِ او در خدمت ِ لذت ِ شهوت ِ «دیگری» که همان تقاضای اجتماعی است.
ناصر فکوهی / ۱۴۰۱