کوته‌نوشت‌های اجتماعی (۸): عادتواره

 

بوردیو، نظام فکری خود را مدیون دو سنت ِ بزرگ ِ فکری در جامعه‌شناسی است: امیل دورکیم و کارل مارکس که این دو، هرکدام مستقل از دیگری، بر محوری اساسی در نظریه اجتماعی تاکید داشته‌اند: کُنش. نکته‌ای که بوردیو همواره خود بر آن تاکید داشته و با مروری کوتاه بر اندیشه‌اش این امر را درک می‌کنیم. از این دو، عادتواره(هابیتوس) واژه‌ای است بیشتر دورکیمی تا مارکسی که بوردیو آن را از خلال دستگاه فکری مارکسی و بهره‌بردن از اندیشه بین‌رشته‌ای خود، با روان‌شناسی، علوم‌شناختی، فلسفه و جامعه‌شناسی ِ سبک زندگی و به ویژه نظام کُنش که ستون فقرات نظریه اوست، ترکیب می‌کند تا نشان دهد، عاملیت و ساختار را نباید در یک رابطه متقابل ِ سلبی، بلکه در یک هم‌افزایی ِ ایجابی ِ پایدار، یعنی به گفته خودش دو ساختار ِ ساختار‌یافته و ساختاردهنده، درک کرد. اینجا، «تکرار» در زمان-فضاهای کُنش است که عاملیت را با استفاده از «قابلیت‌ها»، «تمایز» و «مبادله سرمایه»، بازتعریف کرده و می‌سازد.

ناصر فکوهی / ۱۴۰۱