پاره های معماری(۱۷)، فوریه: شهر ترکیبی

برگردان ناصر فکوهی

شارل فوریه (۱۷۷۲-۱۸۳۷)، فیلسوف فرانسوی و منتقد سرسخت انقلاب صنعتی و روابط حاصل از آن در موقعیت انسان ها، بود که همزمان با وی در اروپا اتفاق افتاد و سراسر جهان را در برگرفت. فوریه جزو فیلسوفان سوسیالیستی بود که مارکس و انگلس آنها را «سوسیالیست های خیالی » می نامیدند زیرا معتقد بودند که ایده های آنها غیر قابل اجرا و ناشی از دیدگاه های شاعرانه و خیالپردازنه است. فوریه مبنای جامعه ای را که به مثابه بدیلی برای جهان صنعتی توصیه می کرد، شهری می دانست با نام «فالانستر» که در آن معماری و ساخت خاص و روابط ویژه و بسیار عاطفی و همدلانه ای که میان انسان ها بر قرار می شد و او آن را در واژه «هارمونی» یا هماهنگی تعریف می کرد. جهان جدید به باور او باید از سه میلیون فالانستر ۱۵۰۰ نفره تشکیل می شد که روابط میان انسان ها در آنها در هماهنگی کامل میان مردان، زنان و کودکان ایجاد می شد. هر فالانستر بر مساحتی ۲۳۰۰ هکتاری ۴۰۰ خانوار را در بر می گرفت و واحدی زیستی و کاری به حساب می آمد. این نظریه هرگز به واقعیت در نیامد اما الهام بخش اندیشه ها ساخت های بسیار زیادی در معماری و شهرسازی از قرن نوزده تا امروز شد.

«انسان های متمدن، آنچه را به چشم می آید، چندان جدی نمی پندارند و در زشت کردن زیستگاهایشان که شهرها و روستاها می نامند، با یکدیگر مسابقه گذاشته اند. اما بیاییم ببینیم چگونه هنرها می توانند از راه زیباسازی و سالم سازی ما را به درجه بالاتری ازهماهنگی برسانند.

هماهنگی و همگرایی یا هارمونی زاده موقعیت خاصی در اشیاء هستند؛ موقعیت در زیستگاهی که با ایجاد قواعد و ضوابط مشخص ضمانتی در حساس کردن انسان ها به زیبایی و سلامت شهری ایجاد می کند.

در این قواعد، بناها با روش هایی ساخته می شوند که هر کدام به یکی از دوره های اجتماعی تعلق دارند: من در اینجا صرفا به سه دوره اشاره می کنم.

در دوره چهارم، ما با توزیع بربر[ابتدایی و وحشی] ، با شیوه ای مبهمی سروکار داریم. همچون بخش درونی شهر پاریس ، شهر روئان و غیره؛ کوچه ها باریکند، خانه ها بر هم انباشته اند، بی آنکه به جریان هوا یا نور به اندازه کافی امان حرکت داده شود: پراکندگی عمومی و بی نظمی .

در دوره پنجم، با توزیع متمدنانه روبروئیم: شیوه ای که در آن صرفا فضاهای بیرونی را نظم می بخشند. در اینجا، برخی از یکدست کردن ها و زیباسازی های عمومی انجام می گیرند: چنین روندی را در میدان ها و خیابان های شهرهایی همچون پترزبورگ، لندن و پاریس می بینیم که محله های جدید دارند.

در دوره ششم، توزیع با ضمانت [برای زندگی مناسب انسان ها] می بینیم؛ شیوه ای ترکیبی که چه درون و چه برون بناها را به تبعیت از یک طرح عمومی سلامت و زیباسازی و ضمانت های ساختاری وادار می کند. این شانسی برای تعالی یافتن اجتماعی است که به زحمت می توان پی آمدها و گستره آن را تصور کرد.

یک معمار که بتواند بر شیوه ترکیبی تامل کند، می تواند کار خود را به شیوه ای نجات بخش برای جهان اجتماعی تبدیل کند. و باید در نظر داشت که طبیعت چاره ای نداشته جز آنکه به یکی از هنرها وظیفه دخالت برای ساختن هماهنگی را واگذار کند، و از میان هنرها ، این معماری بوده که طبیعت انتخاب کرده است(…)

فرض کنیم که لویی چهاردهم به جای آنکه بنای اندوه بار ِ ورسای را می ساخت، در پواسی شهری بر اساس معماری ترکیبی بر پا می کرد که همه از آن تقلید می کردند. امروز هیچ صاحبخانه ای در شهر حاضر نیست دیوارهای اطراف خانه اش را بردارد و جای آنها را به حصار یا پرچین بدهد؛ در حالی که چنین کاری صد بار بیشتر سود دارد تا زیان، چرا که از درون خانه می تواند صدها باغ بیرونی را نیز مشاهده کند. همین را می توان درباره همه فضاهای دیگر نیز گفت. اما برای آنکه درست داوری کنیم نیاز به یک شهر آزمایشی داریم.

بنیانگزار چنین شهری، دو افتخار برای خود به بار خواهد آورد: نخست آنکه مضحک بودن شهرهای بزرگ را نشان می دهد و سپس آنکه جهان اجتماعی را به ناگهان تمثیلی می کند.

اما نکته منفی ای که از این مفهوم بیرون می آید آن است که امروز صرفا یک روحیه تصاحب فردی و ساده بر تمدن ما حاکم است. و هیچ گونه اصلی در آن مبتنی بر تصاحب جمعی و ترکیبی، یعنی اینکه مالکیت های فردی از نیازهای عمومی تبعیت کنند، دیده نمی شود. »

فوریه در ویکیپدیا

https://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Fourier