پاره های معماری(۱۵)، آناتول کوپ: معماری و دولت (بخش دوم): ایتالیای فاشیست

برگردان ناصر فکوهی

۱- ایتالیای «نوین»

در ایتالیای فاشیست بود که برای نخستین بار، معماری به مثابه ابزاری برای عمل سیاسی و ایدئولوژیک در خدمت دولت مطرح شد. می دانیم که یکی از پنداره های قدرتمند موسولوینی، پیوندی بود که میان ایتالیای «نوین» و امپراتوری رم قائل بود. رم باستانی در رم قرن بیستم حضور داشت. موسولینی در یکی از سخنرانی ها خود در تپه کاپیتول، در ۳۱ دسامبر ۱۹۲۵ از معماران ایتالیایی خواست که به تجلیل این میراث بپردازند: « باید بگویم مسائل پایتخت ما را می توان به دو گروه تقسیم کرد: مسائلی که به ضرورت های زندگی بر می گردند و مسائلی که پای عظمت ما در میان هستند[…] افکار من روشن و دستوراتم دقیق هستند، و اطمینان دارم که این افکار و دستورات به واقعیت های محسوس خواهند رسید. پنج سال دیگر، رم باید برای همه مردم روی زمین جلوه ای ویژه داشته باشد. […] شما باید ساقه قدرتمند و بزرگ بلوط [تمدن ما] را از همه چیزهایی که احاطه اش کرده اند، رها کنید […] همه [علف های هرز، بناهایی] که در اطراف آن در طول قرن ها زوال تمدن ما، رشد کرده اند، باید از میان برداشته شوند[…] بناهای هزاران ساله تاریخ ما، باید همچون غول هایی بزرگ در تنهایی سر بلند کنند».

البته، در حالی که در آلمان، معماری صرفا با یک نظریه مدیریت می شد، در ایتالیا دو نفطه نظر رو در رو ظاهر شدند: از یک سو، رویکردی باستان گرا که بر آن بود از سنت رم باستان الهام بگیرد؛ و از سوی دیگر، رویکردی که تلاش می کرد اندیشه های آوانگارد ِ «عقلانی» خود – که نفوذ آنها در ایتالیا قابل ملاحظه بودند – را ادامه داده و آنها را باشرایط جدید انطباق دهد. این نفوذ به طور خاص در شمال ایتالیا وجود داشت، به خصوص در میلان که سفارش دهندگان آثار معماری، نسبت به سایر نقاط کشور، بیشتر مدرن گرا بودند تا روستامنش. افکار مدرن به خصوص از طریق گاهنامه «کازابلا» به مدیریت پرسیکو پاگانو به بیان در می آمدند. این گاهنامه از همان افکاری دفاع می کرد که جنبش آوانگارد در سایر کشورهای اروپا. البته، این عقلانیت گرایی ایتالیایی صرفا به صفحات گاهنامه ها محدود نمی شدند، بلکه به ساخت بناهای مسکونی، صنعتی و طراحی شهری و منطقه ای نیز رسیده بودند. بدین ترتیب از یک سو ایتالیای «مدرن» قرار داشت: ایتالیای کارخانه فیات لینگوتو ، بزرگراه ها، هواپیماهای اقیانوس پیما، طرح های تنظیم کننده شهری همچون طرح گنبد «میلان سبز» ؛ و از سوی دیگر ایتالیایی که تمایل داشت خود را در تداوم رم باستان قرار دهد و در این راه بر آن بود به سنتی ترین اشکال معماری و ترکیب های شهری بازگردد و با «ارزش های ابدی» جامعه پیوند بخورد؛ تمایلی که در نزد همه رژیم های آمرانه و ارتجاعی دیده می شد. گاستون بارده ، شخصیتی که بعدها در دوره رژیم [وابسته به هیتلر] ویشی به یکی از رهبران فکری این حکومت تبدیل شد، در این مورد اشتباه نمی کرد. او در در نوشته ای که با عنوان « یک دوران نوین رمی زیر رهبری فاشیسم زاده می شود: رم ِ موسولینی » (در سال ۱۹۳۷، زایش ِ «رم سوم» را با این عبارات تحسین کرد: « تنها گروه هایی که در رابطه ای نزدیک با خاک هستند یعنی خانواده، روستا، محله، منطقه، قابل اهمیت دارند و در دسترس انسان ها هستند. تلاش های تحسین برانگیز رژیم برای مبارزه با تمرکز یافتن شهری ، درس پرباری برای همگان به شمار می آید. اما باید باز هم پیشتر رفت: حال باید امکان داد انسان تازه ای زاده شود که فعالیت های فکری، اخلاقی، زیباشناسانه و متافیزیکی اساسی برای بشر را دارا باشد، و برای این کار باید محیطی مناسب برای شکل گرفتن و رشد این انسان نوین ایجاد کرد. چنین محیطی نمی تواند شهرهای معاصر باشد و از آن هم بدتر، نمی تواند شهرهایی باشد که نظریه پردازان جنایتکاری طراحی کرده اند که به دنبال ساختن یک «الگوی انسانی» با یک متر و ۷۵ سانتی متر قد، یک انسان مکانیکی و یکسان با بقیه هستند.

 

براده، در اینجا تنها در حال تحسین ارتجاعی ترین اصول معماری و شهرسازی ایتالیا بود. فراتر از این تحسین، اما، او به رژیم فاشیستی ایتالیا همان اصولی را پیشنهاد می کرد که چند سال بعد خودش در رژیم ویشی به عمل در آورد: تمرکز زدایی شهری، شهر زدایی، بازگشت به روستا و غیره.

«طرح تنظیم کننده عمومی رم» در این زمینه بسیار روشنگر است. زیرا گویای سازشی است که مشخصه تناقض دائم میان عقلانیت گرایی و سنت گرایی در معماری ایتالیا بود. در این طرح برخی از اصول معاصر به ویژه برای گردش خودروها از عقلانیت گرایی، وام گرفته می شود، اما اساس خود را بر اصول کلاسیک ترکیب شهری بزرگ سنت رایان می گذارد که به دنبال خالی کردن فضاهای اطراف بناهای بزرگ تاریخی بودند. افزون بر این، در ۱۸ مارس ۱۹۳۲ در برابر مجلس سنا، موسولینی خود مسئولیت این طرح را بر عهده می گیرد. و در این زمان اعلام می کند: « باید بدون آنکه از خود یک فروتنی ساختگی نشان دهم، بگویم من پدر معنوی طرح تنظیم شهری رم هستم.»

استفاده از مفهوم «مدیترانه ای بودن» اغلب به معماران ایتالیایی امکان می داد میان اشکال مدرن و عقلانی و تاریخی گرایی مورد خواست قدرت، سازش ایجاد کنند. این معماران، با افزودن عناصری وابسته به اقلیم و خورشید، استخر، آفتابگیر، و غیره، تلاش می کردند به دغدغه های فرهنگ گرا و طبیعت گرای رژیم و وابستگی آن به تاریخ و سنت های جهان رمی پاسخ دهند.