فرانک لوید رایت (۱۸۶۷-۱۹۵۹) یکی از معماران بزرگ قرن بیستم، یک اندیشمند برجسته معماری ارگانیک و سازنده برخی از مهم ترین پروژه های معاصر (نظیر موزه گاگنهایم نیویورک و خانه روی آبشار) است. او همچنین به فرهنگ استعلایی علاقمند بوده و در زمینه ادبی نیز فعالیت های پیگیرانه ای داشت. للوید رایت در کتاب «وصیتنامه» که در سال ۱۹۵۷ منتشر کرد، یک ارزیابی عمومی از کار خود ارائه داد و مبانی عقیدتی خود را تشریح کرد.
[معماری] شکوهمند (یا غول آسا) باید از این پس خاص بناهای یادبود باشد. امروز دیگر زمان آن فرارسیده که با توجه به اصل حاکمیت [انسان ها بر سرنوشت خودشان] به مقیاس های انسانی و ضرب آهنگ های ابتدایی و طبیعی انسان و جای دادن آنها در فرهنگ های معماری خود برسیم. بنابراین باید با استفاده از فنون مبتنی بر خط کش و گونیا که مشخصه دوران ماشین هستند، این عناصر جدید را جایگزین ِ جنون بزرگ نمایی های آغاز تاریخ شکل گیری ملت خود [آمریکا] بکنیم. بیاییم نگاهی بیاندازیم به بناهایی که در پایتخت ملی ما برای بزرگداشت ها و یادبودها بر پا شده اند و در مکان های دیگر الگو قرار می گیرند. این نکته ای غریب است: ملتی که هدف اعلام شده اش، گسترش قانون در سراسر جهان است، خود تا این حد از یک معماری نامشروع دفاع می کند. ما هنوز مفهوم «شکوهمند» را در بزرگی ابعاد و اندازه های [یک بنا] می بینیم، رویکردی که اصلا طبیعی نیست. اما، ما را به ناچار به نشانگان باستانی چون ستون ها، پایه های سنگی ، سرستون ها باز می گرداند در حالی که معماران مدرن باید حرف هایی ارزشمندتر و مناسب تر [با دوران خود] داشته باشند. معماری هیچ نیازی به شکوهمندی ندارد، مگر برای برجسته کردن زیبایی درونی خود. از هیچ جنبه دیگری، چه در حوزه عمومی و چه در حوزه خصوصی، ابعاد یا بزرگی یک بنا چندان در این زمینه مطرح نیستند. مساله آن است که آیا ساخت از آن زیبایی که امروز، طبیعی قلمدادش می کنیم، برخوردارهست یا نه.
دیوار خام، خود دارای نوعی شکوهمندی جوهری اما تهی است. مشخصات و نسبت های معمارانه ای که با هدف بیدار کردن عقده حقارت در روح انسان تبیین شده بودند، امروز دیگر دلیل وجودی خود را از دست داده اند. یک [هنر] نگارگرایانه [ و چشم نواز] از جایگاه ویژه ای در دوران امپراتوری ها، پادشاهی ها و قدرت های سکولار برخوردار بود؛ و چنین شکلی از معماری هنوز هم می تواند اسباب شور و نشاط شود، به شرط آنکه به گونه ای درست و متناسب با هدفش، یعنی به مثابه میراث دار بزرگی طبیعت به کار گرفته شود. برعکس تمایلی تصنعی برای به نمایش گذاشتن عظمت طبیعی، نفی ِسترونِ تجسمِ سرنوشتِ هولناک او در ساختارهای قوطی مانند این سازه های خشن از جنس فولاد، که به ضرب آن تلاش می شود مکعب ها را بزرگ جلوه دهند، در حالی که چیزی جز حجیم بودن، در خود ندارند – هیچ کدام این ها نمی توانند به روح انسان در دراز مدت رضایت ببخشند. طبیعت ِ زندگی ایجاب می کند که بزرگی ، فراتر از ارتفاع [ و پهنای] خود، در زیبایی الهام بخشش به بیان درآید. روح انسان مدرن عمیق تر از آن است که با دیدن این مضحکه معمارانه و بیان صرف ِ کمیت، ممکن باشد تصورش کنیم. تمایل به بیانی انسانی که خیال برانگیز و پر عطوفت تر باشد، هنوز درون و برون شهرهای ما وجود دارد، زیرا احساس حاکمیت بر سرنوشت فردی خود در آمریکا این گونه اقتضا می کند. اگر آزادی ، جذابیت زیباشاسانه خود را به مثابه بیان نبوغ آمریکایی از دست بدهد، بهای آن فروپاشی ایمان معنوی ما خواهد بود.
ما می توانیم از خلال کاربردی کردن صادقانه کل این فلسفه بنیادین ساخت، به ابزارهای بزرگ مورد نیاز خود برای ایجاد اصالت در انسان دست یابیم؛ اصالتی چه در آنچه می سازد تا در آن زندگی کند و چه در آنچه برای احترام گذاشتن به غرور و افتخارات خود، بر پا می کند. اگر بهترین معماران ما می توانستند این آرمان ها را بپذیرند، مردم نیز سرانجام به سراغشان می آمدند و بدین ترتیب معماران می توانستند از احترام شهروندان خویش برخوردار شوند و به زندگی امروزی، به گونه ای منسجم خدمت کنند.
لوید رایت در ویکیپدیا
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%A9_%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%AF_%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AA