ماری موزیه / برگردان ناصر فکوهی
واژه پتلاچ(potlach) از زبان سابیرشینوک که زبانی تجاری در اواخر قرن هجدهم در کرانههای شمالغربی آمریکای شمالی بود، میآید و معنای آن «دادن» یا «دهش»ی است که در چارچوب یک مراسم انجام گیرد. این کلمه به معنی مجموعهای از تظاهرات (جشنها، رقصها، گفتمانها، توزیعهای پُرطمطراق هدایا) بود که در بین صیادان و شکارچی – گردآورندگان کرانه مزبور رواج داشت. این مراسم معمولا در زمان مناسبتی مهم در زندگی اشخاص (ازدواج، به خاکسپاری، جانشینی، پاگشایی، تغییر نام به دلیل تغییر جایگاه) انجام میشد و همچنین در چارچوب رقابت میان رئوسا (خصوصا در نزد کواکیوتلها)، این مراسم بیان کامل خود را در توزیع کالاهای با پرستیژ بالا و غذا به وسیله میزبان به مهمانانی که به طور خاص برای بالا بردن ارزش اجتماعی میزبان دعوت شده بودند، مییافت (Barnett, 1938). پتلاچ ابزاری بود برای آنکه یک فرد بتواند نفوذ سیاسی و موقعیت اجتماعی درون یک نظام سلسلهمراتبی طبقهبندی شده به دست بیاورد و آن را حفظ کند. پتلاچ در آن واحد هم جایگاه هدیهدهنده را مشخص میکرد و هم جایگاه هدیهگیرنده را. هدیهگیرنده ناچار بود که هدیهای حداقل در حد آنچه دریافت کرده بود، در پتلاچ بعدی که خود برگزار میکرد به هدیهدهنده بدهد. اجبار به برگرداندن دو برابر به گونهای که بوآس (۱۸۹۹) توضیح داده و کودره (Codere)(1950) با حرکت از مدل کواکیوتل تایید کرده است، به وسیله مطالعات پ.دروکر(P.Drucker) و ر.هایزر (R.Heizer)(1967) رد شده است. رابطه میان دهش و قرض دادن با سود(بوآس) سبب شد که تفسیر اقتصادی پتلاچ رشد کند در حالی که قرض دادن یک وسیله غیرمستقیم انباشت ثروت برای توزیع آن بود. مارسل موس(۱۹۲۳) پتلاچ را نوعی نهاد به مثابه «خدمت تامی از گونه آگونیستیک» بر اساس اصل رقابتی که در نظام مبادله – هدیه وجود دارد، میدانست.
واژه پتلاچ که در یک چارچوب استعماری زاده شد به واژگان کلاسیک انسانشناسی تعلق دارد. عمل پتلاچ از سال ۱۸۸۴ به وسیله دولت کانادا ممنوع اعلام شد. اما پتلاچ به مثابه نمادی از گذشته در مقاومت سرخپوستی و نشانهای از «نوزایی فرهنگی» کنونی آنها، به موضوعی جدید برای رودرروییهای سیاسی بدل گردید.
Marie Mauzié, CNRS, Paris, in, Bonté, P., Izard, M., 1992, Dictionnaire de l’ethnologie et de l’anthropologie, Paris, PUF.