آلن ارنبرگ، مدیر پژوهشی جامعهشناسی در مرکز ملی مطالعات علمی فرانسه
سلامت روانی را تا مدتها از خلال اختلالات روانی، صرفا از نقطهنظر پزشکی و روانپزشکی مورد مطالعه قرار میدادند، اما امروز از آن را از جمله مباحث اجتماعی میدانند و در آن نوعی بُعد مثبت برای خوشبختی انسانها میبینند. با سلامت روانی، نگاه ما نسبت به سلامت، به سوی مفاهیم جدیدی چون خودمختاری و همدلی میان انسانها هدایت میشود.
سلامت روانی مفهومی بسیار گسترده است که واقعیتهای متعددی را در بر میگیرد. این سلامت، جایگاهی اساسی در جوامع ما دارد؛ زیرا بیش از نیم قرن است که دغدغههای زیادی را در خود متمرکز کرده، از جمله در حوزه کار بزرگسالان یا در حوزه آموزش و پرورش کودک و نوجوانان. تجربه بیماری کرونا نیز بار دیگر نشان داد سلامت روانی اهمیتی تعیینکننده در دغدغههای مربوط به سلامت بهداشتی و اجتماعی مردم و مسئولان دارد.
ویژگی بیماریهای روانی، در آسیبشناسی انسانی آنهاست که میتوانند هم به پندارهها ضربه بزنند (هذیان و توهم) و هم به عواطف ( اضطراب، غم و اندوه و نومیدی) و هم به احساسات اخلاقی ( شرم و احساس گناه). نشانگان(سمپتومها) در اساسیترین مسائل زندگی اجتماعی قابل مشاهده هستند. ما میتوانیم آنها را به مثابه آسیبهای آزادی مطرح کنیم که زندگی عقلانی افراد آسیبزده را از کار میاندازند (برای نمونه، افزایش احساس عذاب وجدان که بر خلق و خوی افراد اثر میگذارد و فرد آسیبزده را سرکوب میکند) و به این ترتیب باعث میشود، او از جامعه جدا گردد. بنابراین سلامت روانی نوع خاصی از سلامت است زیرا از خلال رنج روانی به مشارکت اجتماعی افراد ضربه میزند. البته، یک بیماری همچون سرطان نیز میتواند روبط یک فرد را مختل کند. اما این مسئله در مرکز تشخیص قرار ندارد. در این زمینه، سلامت و مشارکت اجتماعی موجود انسانی از یکدیگر جدا ناپذیرند. این بیماریها به صورت ناگزیر بیماریها (در معنای پزشکی کلمه) از آسیب (در معنای اخلاقی و اجتماعی کلمه) را به یکدیگر پیوند میدهند. باید در نظر داشت که آنچه ما «آسیبهای روانی» مینامیم اختلالاتی هستند که البته سبب رنج روانی شده اما همزمان به اختلالات کارکردی در مشارکت اجتماعی نیز منجر میشوند که به افراد آسیبخورده از آنها، برچسب شکستخوردگان اجتماعی خواهند زد.
Alain Ehrenberg, Santé mentale et Société, in, Cahiers Français 426, mars-avril 2022, pp. 16-23