کشتهشدن بیش از ۴٠٠ نفر از هموطنان ما و رقمی بیش از ۴هزار نفر در فاجعه منا، صرفا یک «مصیبت» متعارف و ناگزیر به حساب نمیآید. هرچند میتوان این استدلال را مطرح کرد که مراسم حج با گردهمآوردن بیش از سه تا چهار میلیوننفر از سراسر جهان، موقعیتهای خاصی را ایجاد میکند که شاید هیچ دولتی نتواند از برخی اتفاقات در آن جلوگیری کند، اما واقعیت آن است که درآمدهای میلیاردی حاصل از این مراسم برای کشور عربستانسعودی باید بیش و پیش از هرچیز صرف امنکردن و یافتن راههای اساسی برای جلوگیری از تلفات شود. این تلفات در تراکمهای بزرگ جمعیتی و بهخصوص در مناسک خاص، احتمال وقوع دارد اما امکان مدیریت آنها نیز وجود دارد. مسئله زمانی حادتر میشود که بدانیم اینگونه قربانیشدن زائران خانه خدا در عربستان ابدا موضوعی تازه نیست و پیشینهای طولانی دارد. در سال ١٩٩٠ (یعنی ٢۵سال پیش) نزدیک به هزارو ۵٠٠ نفر، چهار سال پس از آن در ١٩٩۴، بیش از هزار نفر، در سال ١٩٩٧، ٣۵٠ نفر، در سال ٢٠٠۴، بیش از ٢۵٠ نفر و در ٢٠٠۶، بیش از ٣۵٠ نفر در حوادث مشابه در مناسک حج کشته شدند. حتی کمی پیش از فاجعه اخیر، سقوط یک آسانسور به مرگ بیش از صدنفر انجامیده بود و همه این موارد بهجز تعداد بسیار زیاد زائرانی است که بهدلایل مختلف، از اعتراض به مقامات سعودی گرفته تا نبود بهداشت و تغذیه بد به بیماریهای مسری مبتلا شده و قربانی میشوند. برخی از این بیماریها پس از مناسک توسط حجاج به کشورهای خود منتقل شده و بار دیگر سبب قربانیشدن گروه دیگری میشود.
در اینجا دو استدلال را میتوان در برابر هم قرار داد؛ عربستانسعودی استدلال میکند ارقام بیش از اندازه بزرگ، میزان خاصی از قربانیان را «ناگزیر» میکند و اگر خواسته باشد خطرات را کم کند باید از سهمیههای درنظرگرفتهشده بکاهد و این مورد مخالفت سایر کشورهاست. استدلال طرف مقابل این است که عربستان در صورت عدمامکان برگزاری مراسم باید یا تعداد زائران را کاهش دهد یا از کمکهای بینالمللی استفاده کند و شورایی برای برگزاری این مناسک تشکیل شود. سؤال این است: آیا کشوری مثل آمریکا که مقر تشکیل جلسات مجمع عمومی سازمان ملل است یا کشوری مثل سوئیس که مقر برگزاری گروهی دیگر از جلسات مهم این سازمان و میزبان سران کشورهای جهان یا بالاترین مقامات آنهاست میتوانند به هر بهانهای از تأمین امنیت شانه خالی کنند؟ چه انتظاری میتوان از واکنش کشورهای جهان در برابر حرکات تروریستی که جان بخشی از سران جهان را در یکی از مجامع رسمی به خطر بیندازد، داشت؟ مناسک حج از مهمترین و مقدسترین وظایف مسلمانان است، اما هرگز بهمثابه مناسکی تعریف نشده که مسلمانان جان خود را در آن به خطر بیندازند و با مراسم جشن عید قربان پایان بگیرد. اصولا این مناسک یکی از صلحآمیزترین و بیخطرترین مناسک در تاریخ اسلام بوده است.
ازاینرو، مسئولیت عربستان در این زمینه کاملا مشخص است بهویژه به این دلیل که از بیش از ٣٠ سال پیش، چنین حوادثی کاملا رایج هستند و موضوع ابدا تازگی ندارد. اما در کنار این مسئله، هرگونه درهمآمیختن این موضوع با مسائل روز سیاسی و درگیریهای کشورها کاری نادرست با پیامدهای غیرقابل پیشبینی است. رفتارهای غیرمسئولانه مقامات سعودی در سالهای اخیر از جمله توهین به حجاج، بدرفتاری با آنها در حد اعدام بیدلیل برخی از آنها و درحالحاضر رفتارهای زشتی که با موضوع تحویل اجساد قربانیان این فاجعه دیده میشود، از یک حکومت دیکتاتوری قبیلهای که متأسفانه متولی مقدسترین مکان در دین اسلام است، جای تعجب ندارد. در این «کشور»، پلیس و ارتش رسما از افراد استخدامشده و به معنایی مزدور تشکیل شده و شیوخ آن صرفا به تنآسایی مشغولند درحالیکه نیروهای کار استخدامشده را در بدترین شرایط استثمار میکنند و حتی حق یک زندگی متعارف با خانواده را به آنها نمیدهند. اینگونه مسائل که به صورت رایج در کشورهای جنوب خلیجفارس نیز دیده میشود، حاکی از آن است که این کشورها نمیتوانند «مدنیت»ی بیشتر از این از خود نشان دهند. کشوری که نزدیک به چهار دهه در رأس تأمین مالی یک حرکت عمومی تروریسم در سراسر جهان در قالب تکفیر، القاعده، داعش و… به نام اسلام اما با همدستی قدرتهای بزرگ غیراسلامی قرار داشته و تنها دغدغه تأمین انرژی خود را داشته و با این کار بهترین بهانه را به دست نژادپرستان برای توجیه حرکات فاشیستی علیه مسلمانان داده است، بدون شک در جایگاهی نیست که از آن انتظار اعتدال، عقلانیت و رفتارهای مناسب سیاسی داشت. اما در برابر این نبود عقلانیت که میتوان برای آن بینهایت دلیل آورد، واکنش ما چه میتواند باشد؟
واکنش عاطفی بیتردید طبیعی است اما عقلانیت دولتی حکم میکند که در عین استحکام موضعگیریها و پافشاری بر اصول، بهویژه احترام به ملیت ایرانی و قربانیان این ماجرا، از هرگونه واکنش احساسی در سطح پوپولیسمهای مردمی جلوگیری شود. اینگونه واکنشها، در شأن و قدر و قدرت کشوری که امروز در حال نشاندادن تفاوت خود با رژیمهای ساختگی در جهان عرب است، نیست. افزونبراین هرگونه بهانهدادن به جنگ افروزان در این منطقه، میتواند بیش از هر چیزی برای منافع ملی ایران خطرناک باشد. عربستانسعودی و دیکتاتوریهایی از این دست، چیزی برای ازدستدادن ندارند زیرا اصل و اساس جوامعشان برپایه نظامهای قبیلهای رشدنایافته قرار دارد. اما کشوری چون ایران با پیشینه هزارانساله تمدنی خود، با جمعیت جوان و چشماندازهایی که میتواند داشته باشد، کشوری که توانست از مذاکراتی نفسگیر با قدرتهای بزرگ جهانی با سربلندی بیرون بیاید، میتواند با عقلانیتی بسیار بالا با مسئله روبهرو شود. صبر و متانت و دوری از جنجال و هیجانزدگی در این حالت نشانه قدرت است نه ضعف. نکته آخر اینکه در حوادثی که پیش از این موضوع در رابطه با عربستان به وقوع پیوسته بود، لزوم مراقبت برای جلوگیری از شکلگیری و بهانهدادن به گرایشهای پانایرانیستی و ملیگرایی نژادپرستانه است که در کشوری چند قومیتی همچون ایران همواره خطرناک و عاملی برای تنشزاییهای بیفایده و پرمخاطره است.
این یادداشت در همکاری انسان شناسی و فرهنگ با روزنامه شرق منتشر می شود و سرمقاله روز پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۴ این روزنامه بود.