همگرایی تاریخی با میراث بزرگ فرهنگی اندیشه اجتماعی

معرفی و نقد مهم‌ترین و تاثیرگذارترین کتاب‌های تاریخ انسانشناسی و جامعه‌شناسی از قرن نوزدهم تا امروز (۱)

مقدمه

همگرایی تاریخی با میراث بزرگ فرهنگی اندیشه اجتماعی

ستون هفتگی جدید «اعتماد» در همکاری با «انسان‌شناسی و فرهنگ» هر هفته با معرفی و نقد یکی از کتب مهم تاریخ انسان‌شناسی از امروز آغاز می‌شود. این ادبیات، اگر از آثار اندیشه اجتماعی و فلسفی قرون گذشته بگذریم، عمری دراز ندارند و به روشنی می‌توان آغاز آنها را با انقلاب‌های صنعتی و سیاسی قرن ۱۸ و ۱۹ پیوند داد. اگر تولید کارگاهی توانست در این زمان به تولید انبوه کارخانه‌ها برسد؛ اگر روستا‌نشینی به شهر‌نشینی رسید و اگر در یک کلام به گفته فردیناند تونیس، جماعت‌های پیش‌صنعتی بر مبنای خویشاوندی در محیط روستا به جوامع جدید شهری تبدیل شدند، همه این روند‌ها ناگزیر و خوشبختانه ما‌به‌ازایی فرهنگی نیز داشتند و آن گسترش «سواد» و وسایل ارتباط جمعی یا رسانه‌هایی بود که به سرعت از مطبوعات و کتاب، یعنی اشکال مکتوب به حوزه شفاهی، رادیو، تلویزیون و در نهایت ترکیبی از حوزه نوشتاری و دیداری در قالب سیستم‌های رایانه‌ای و شبکه‌ای نیز تعمیم یافتند. آنچه بدون شک می‌توان در طول ۴۰ سالی که تقریبا از انقلاب اطلاعاتی در دهه ۱۹۸۰ و ۱۰ سالی که از انقلاب هوش مصنوعی گذشته است، شاهدش بود نیز دموکراتیزه شدن گسترده «سواد رسانه‌ای» در تمام جهان است و این روند خود عاملی اساسی در دامن زدن به خلاقیت‌های فرهنگی و هنری در سراسر دنیا بوده است.

اما در این پدیده همچون هر پدیده‌ای، دو جنبه مثبت و منفی وجود داشته ‌است؛ شمشیر دو‌لبه‌ای که یک سویش آگاهی و سوی دیگرش نقد بر روندی بوده که «صنعت فرهنگ» نام گرفته و اندیشمندانی چون آدورنو و هورکهایمر و دیگران، نقطه نظرات بسیار رادیکالی را علیه عمومی شدن محصولات فرهنگی در آن عنوان کردند که برخی از آنها درست بجا و برخی نیز قابل تردیدند. از جمله مارکوزه تا اوج منطقی این تفکر پیش رفت یعنی این رویکرد که صنعت تولید انبوه فرهنگ، در حقیقت نه «آگاهی» بلکه «از خود بیگانگی مدرن» را گسترش می‌دهد که عامل اصلی سرکوب گروه‌های فرودست است. بنابراین او معتقد بود نباید تحت تاثیر اسطوره «عمومی شدن» فرهنگ قرار گرفت؛ نباید از اینکه امروز همه مردم روزنامه‌ای می‌خرند و به رادیو و تلویزیون و سینما علاقه‌مندند به این نتیجه سطحی رسید که چنین مردمی لزوما موقعیت زیر ستم و سرکوب خود را نیز بهتر درک می‌کنند و درست برعکس؛ این امر عاملی است در سقوط هر چه بیشتر آنها در اطاعت داوطلبانه و از دست دادن «خصوصیت انقلابی طبقه کارگر.» مارکوزه به این ترتیب بود که به انقلابی بودن دانشجویان و به نقش مبالغه‌آمیز روشنفکران در دگرگونی‌های بزرگ اجتماعی باور داشت و اینکه آنها می‌توانند به نوعی جایگزین موقت «طبقه بورژوازی شده کارگر» شوند. در جنبش‌های اواخر دهه ۱۹۶۰ در امریکا و اروپا و انقلاب کوبا این رویکرد به اوج خود رسید و البته انقلاب کوبا نیز نتوانست جز یک رژیم اقتدار محور تولید کند کما اینکه جنبش دانشجویی یک دهه بعد نیز در تروریسم شهری از میان رفت و جای خود را به نوعی رادیکالیسم مسلحانه‌ای سخت داد که بسیار به خود آن جنبش مدنی ضربه زد.

در این حال مکتب «مطالعات فرهنگی» بیرمنگام با اندیشمندانی چون هوگارت، هال و دیگران نیز در این دانشگاه در دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت و راهی تازه را برای درک رابطه گروه‌های بزرگ اجتماعی و فرآیند دموکراتیزه شدن رسانه‌ها و فرهنگ پیش گرفت. گسترش دموکراسی از نظر این مکتب، دقیقا به صورتی معکوس در گرو گسترش رسانه‌ها سواد بیشتر در به کارگیری آنها بود. حرکت چند دهه اخیر نیز نشان داد که تاثیر فرهنگ از جمله محصولات فرهنگی دیداری و شنیداری در تغییر جوامع بسیار بیشتر از حرکات رادیکال و خشونت‌آمیز است. موفقیت مه ۱۹۶۸ بیشتر از سنگرهای خیابانی در جا انداختن مفهوم لزوم پررنگ‌تر شدن فرهنگ در زندگی روزمره بود و همین امر سبب گشایش دروازهای بزرگی به سوی آثار علوم اجتماعی و انسانی و تاثیرگذاری آنها در همه جوامع شد. آثاری که دیگر نه فقط نظریه‌پردازی کرده بلکه هر‌ چه بیشتر در آسیب‌شناسی اجتماعی جوامع دخالت و راه‌حل‌های عملی ارایه می‌دادند.

به این ترتیب، بحث «ترویج» بدل به حلقه‌ای اساسی در پیوند میان پژوهش و تحلیل شد که در حقیقت بازگشتی به سنت یونانی سقراطی- افلاطونی نیز به حساب می‌آمد. نقش کتاب آن بود که به مثابه مجموعه‌ای ساختار‌یافته، پایه‌های مستحکم آکادمیک و عمومی حوزه‌ها را استوار کند و راهنمایی باشد برای همگرایی تاریخی اندیشه‌ها و شخصیت‌های تحصیلکرده (اما نه لزوما در علوم اجتماعی) با میراث بزرگ فرهنگی اندیشه اجتماعی برای بهبود جامعه. هدف ما نیز در این ستون ترویج علمی تاثیرگذارترین آثار در انسان‌شناسی و در برخی موارد، جامعه‌شناسی است. تعداد این کتاب‌ها البته بسیارند و اختلاف سلیقه در انتخاب‌شان نیز بسیار. آنچه در اینجا عرضه می‌شود، نقطه نظر نگارنده و البته متکی بر اجماع بزرگی در این علوم است. برخی از این آثار به فارسی ترجمه و بسیاری هنوز ترجمه نشده‌اند. اما ما به هیچ‌ وجه وارد نقد یا تایید و تکذیب ترجمه‌ها نمی‎رویم زیرا این کار باید به صورت مستقل انجام شود. هدف ما تنها نشان دادن اهمیت و جایگاه کنونی آثار است و صرفا معرفی و نقد اولیه آنها به زبانی علمی تا خوانندگان علاقه‌مند بتوانند در صورت نیاز مطالعه خود را در جایی دیگر ادامه دهند. ارایه کار به صورت هفتگی و در روزنامه (و نه کتاب) ما را ناچار می‌کند از شیوه‌ای خطی- زمانی در ارایه آثار پیروی نکرده و هم از کتاب‌های قدیمی‌تر و هم از آثار بسیار جدید در این ستون سخن بگوییم. بنابراین هر مطلب شکل مستقل خواهد داشت و پیش و پس از خود وابسته نیست هر چند برای درک بهتر گاه به آنها استناد بدهد.

روزنامه اعتماد ۳۱ خرداد ۱۳۹۹