کوته‌نوشت‌های سینمایی (۱۶): «باربی»

 

دو نگاه کاملاً متفاوت می‌توان به فیلم باربی داشت. نگاه‌هایی که ناشی از لایه‌بندی آگاهانه یا ناخودآگاهانه سناریو و ساخت سینمایی فیلم است. در نگاهی نخستین که چندان دربارۀ آن درنگ نمی‌کنیم، تنها خود فیلم مطرح است: یک فیلم سرگرم‌کننده در سنت فیلم‌های تجاری هالیوود؛ یا می‌توان به سوی تحلیل حواشی‌ آن رفت که همواره مورداستفاده تهیه‌کنندگان سینمای هالیوود بوده تا فروش را بالا ببرند. این بحث‌ها البته در جای خود مهم هستند، اما بیشتر یا جنبۀ نقد فیلمیک و سینمایی صرف دارند، یا به جنبۀ اقتصادی و بازاریابی و نگاه بر گسترش بازار سینمایی توجه دارند تا به موضوع اجتماعی؛ اما بحث دیگری هم می‌توان مطرح کرد که در آن تمرکز ما بر فرهنگ است و همان‌گونه که گفتیم شاید به صورتی ناخودآگاه مسائلی را در فیلم راه داده است. بحثی که فیلم را چنین در جهان موردتوجه قرار داده‌ است. سخن از ناخودآگاهی احتمالی سازندگان فیلم کردیم، اما هر اندازه نیز این ناخودآگاه را مفروض بگیریم، نمی‌توانیم بپذیریم که دست‌اندرکاران متوجه و تحت تأثیر مباحثی نبوده باشند که در حال حاضر در جهان به‌طور عام و در آمریکا به‌طور خاص دربارۀ مسائل زنان و آزادی‌هایی که آن‌ها به‌حق خواستارشان هستند. در آمریکای امروز، به‌ویژه با «جنگ فرهنگ‌ها» به گفتۀ تحلیلگران خود این کشور، روبه‌رو هستیم که آن را به چیزی شبیه به یک «جنگ داخلی جدید، اما سرد» تشبیه می‌کنند که جامعۀ این کشور را به دو نیمۀ متناقض و رودررو با یکدیگر تقسیم کرده است: موضوعاتی چون بازخوانی تاریخ شکل‌گیری این کشور از استعمار تا برده‌داری، نقش گستردۀ مردسالاری در ایجاد یک فرهنگ مردانه در آمریکا به‌طور عام و در فرهنگ هالیوودی و «وسترن» آن به‌طور خاص، که جهان را در قالب دنیایی می‌خواهد که سلطۀ کامل در دست مردان سفیدپوست مسیحی، قدرتمند و زورگو و خوش‌گذران و خود‌ستا و خودمحور باشد و زنان صرفاً عواملی برای خوش‌گذرانی آن مردان و بازتولید «مردان قدرتمند» دیگر باشند و درواقع دیدگاه‌شان نسبت به زنان، همان دیدگاهی است که بتوان انتظار داشت شکل «عروسکی‌اش» یک «باربی» استاندارد باشد. نکته اما در این است که این نگاه، به دلیل جهانی‌شدن فرهنگ، دیگر تنها خاص آمریکا نیست و در بسیاری از کشورها، امروز جنبش‌های زنانه در نسل آخر خود، با موج جدیدی از جنبش‌های دگرباشی و دگرخواهانه برای زایش جهانی متفاوت همراه است و زمینه را برای به میان کشیده شدن بحث قدیمی مردسالاری و زن‌سالاری فراهم کرده‌اند. بحثی که این فیلم، دقیقاً در اوج آن به روی پرده می‌رود. از این‌رو، استقبال گسترده و فروش بی‌سابقۀ «باربی» در تضادی قابل‌تأمل با ممنوعیت کامل یا بخش‌های مهمی از آن در برخی از کشورها قرار می‌گیرد. ارزش فیلم اما، بسیار بیشتر از اینکه فراتر از یک فیلم سرگرم‌کننده برای گروه‌های سنی نوجوان باشد، در محتوای عمیق‌تر آن است، زیرا در زمانی بسیار حساس، بر موضوعی حساس انگشت می‌گذارد. دنیای «مادرسالار» باربی‌ها، همان اندازه غیر‌واقعی است که یک عروسک در برابر یک انسان واقعی؛ و دنیای «پدر‌سالار» انسان‌ها، همان اندازه واقعی است که انسان‌ها در برابر عروسک‌ها. «انسان»، مردی است که جهان را با شکل و محتوای خود پنداشته و به تحقق درآورده است و از این‌رو نباید تعجب کرد که چرا واقعیت چنین جهانی اساس خود را در یک فضا / زمانِ زیر سلطۀ کامل مردان می‌یابد؛ مردانی که برای این اندیشه و تحقق این واقعیت بر پیشینه‌ای چند میلیون ساله از هژمونی خود تکیه می‌زنند و بدین ترتیب می‌توانند در جهان خود، زنان‌ را، ولو توانسته باشند تا اندازه‌ای در مقیاس اجتماعی بالا بیایند، در حد «آدمک‌هایی عروسک‌مانند» نگه دارند. از این‌رو، زمانی که یک تخیل سینمایی، می‌تواند جهانی «دیگر» را به واقعیتی دست‌کم تصویری دربیاورد که در آن مادر‌تباری جایگزین پدرسالاری شده، و این بار، مردان در همان جایگاهی در دنیای خیال قرار داده شده‌اند که زن‌ها در دنیای واقعی مردان دارند، واکنش‌ها کاملاً قابل‌درک است: از کشورهایی که اعتقادات و فرهنگ و ایدئولوژی واقعی یا تحمیلی خود را بهانه‌ای برای مخالفت با فیلم می‌کنند تا واکنش گروه‌های راست و راستِ افراطی، به‌ویژه در آمریکا که این فیلم را بخشی از جنگی می‌دانند که گروه‌های طرفدار تغییر نظام سنتی مردسالارانه، سفید‌پوست و مسیحی این کشور در دویست سال گذشته آغاز کرده‌اند. امروز نیز آن را در «خطر» حقیقی گرایش‌های جدیدی در سبک زندگی، فرهنگ‌های دیگر، زبان‌ها و سبک‌های زندگی و روابط جنسیتی دیگر می‌بینند. فیلم با جهانی خیالی آغاز می‌شود، که زیر یورش جهان واقعی قرار گرفته و در آن دیگر حتی عروسک‌ها نمی‌توانند آزادی زنانه و خیالی داشته باشند و وقتی برعکس، تخیل به واقعیت می‌رود تا آسیب‌ها را جبران کند، این بار خود از خلال گروه مردان باربی (کِن‌ها) خطری برای خود می‌سازد که مردسالاری‌، زن‌سالاری اولیه را به زیر سؤال ببرد و حتی بخواهد در تخیل خود را تحمیل کند؛ اما سرانجام فیلم با خوش‌بینی، جای زن‌سالاری نخست را به فمینیسم آخر و هنجارمندی می‌دهد که مردان و زنان جایگاه کم‌وبیش برابری دارند و «باربی متعارف» و زیسته در جهان تخیلی زن‌سالاری به جهان واقعی و در آن، به سراغ مکانی برای زنانه‌شدن فیزیکی خود می رود  تا زنانگی فرهنگی خویش را تکمیل کند.

 

 ناصر فکوهی / مجله کوچه/ شهریور ۱۴۰۲