موزه خیال (۲): سرهای سنگی بر بوم‌های نقاشی

سرهای سنگی بر بوم‌های نقاشی / درباره فرناندو بوترو (۱۹۳۲)

اگر خورخه لویس بورخس، گارسیا مارکز، اوکتاویو پاز و بسیاری دیگر از نویسندگان سنت واقع‌گرایی جادویی را  تکراری از تاریخ هنرهای تجسمی ابتدای قرن در امریکای لاتین بدانیم، فرناندو بوترو را نیز باید  بازگشتی نه فقط به سنت آن بلکه حتی بیشتر از آن، به هنر امریکای پیش‌کلمبیایی، یعنی پیش از ورود اروپاییان در نظر بگیریم. بوترو، امروز (۲۰۲۳) در نود و یکسالگی، شناخته‌ترین و برجسته‌ترین شکل بروز نه تنها هنر پیش‌کلمبیایی و امریکای لاتین بلکه روح این قاره است که هرگز در هستی اندیشمندانه، هنری و ادبی خود، میراث باستانی و تخریب شده خود را به فراموشی نسپرد. هنرمندان این قاره به ویژه هنرمندان آوانگارد آن، از نقاشان دیواری مکزیک (ریورا، سیکیروس، اورزکو) تا شخصیت‌های ادبی معاصر که شهرت و نفوری جهانی یافتند و مجسمه‌سازان و نقاشانی چون بوترو، در عین آنکه جنایات نیاکان اروپایی خود را در تخریب بخش بزرگی از میراث مردمان بومی این قاره (مایاها، آزتک‌ها، اینکاها، میکستک‌ها و…) هرگز از یاد نبردند و همه‌جا محکوم کردند، اما این سبب نشد که خود را از میراث هنری قاره کهن(اروپا)  محروم کنند و از آن تاثیر نپذیرند. از این رو وقتی به آثار بوترو می‌رسیم  همچون سنت نقاشان دیواری مکزیک و سنت ادبی واقع‌گرایی جادویی باید در نظر داشته باشیم که با ترکیبی خارق‌العاده میان دو فرایند قدرتمند هنری روبرو هستیم: هنر اروپایی و هنر پیش کلمبی. وقتی کسانی که با این سنت آشنایی نداشته باشند، به آثار بوترو می‌نگرند، بدن‌های بزرگ، فربه و قدرتمند  و صورت‌هایی که هیچ احساسی در آن‌ها دیده نمی‌شود را می‌بینند؛ موقعیت‌های  ازغم و اندوه، همچون جشن و شادی، و حتی فاجعه را (همچون مجموعه آثارش درباره زندان ابوغریب عراق و شکنجه زندانیان) گویی این آثار در دل سنگ حک شده‌اند. آنچه ممکن است به ذهن چنین کسانی بیاید طنزی است از جهانی مصرف‌گرا که همه‌چیز در آن غول‌آسا و هیولاوار شده‌اند. اما  اگر کسی سرهای بزرگ مجسمه‌های اولمک را دیده باشد، متوجه می‌شود که این غول‌آسایی از جنس دیگری است. از همان جنسی که در آثار ریورا و سیکیروس می‌دیدیم: مبالغه‌ای در واقعیت برای نشان دادن بهتر عمق یک حقیقت. مسئله نه گونه‌ای طنز بلکه گونه‌ای بازگشت به میراثی تاریخی است که با رادیکالیسمی در کالبدها و با بی‌اعتنایی در بروز احساس‌ها از خلاق چین و چروک‌های لطیف پوست، به سراغ ژرف و تاریخی می‌رود. در زندان ابوغریب، زندانیان عراقی نحیف با بدن‌هایی شکنجه شده در‌هم‌شکسته که عکس‌هایشان همه جای دنیا پخش شده بود، در قالب کالبدهایی قدرتمند و غول‌پیکر و گویی شکست‌ناپذیر ظاهر می‌شدند، همان تصویری که بوترو به کودکان و زنان و سایر شخصیت‌هایش می‌دهد. فرایندی که شاید بتوان نامش را  باستانی‌کردن تصویر جهان مدرن از خلال، یک فناوری ویژه در نقاشی و مجسمه‌سازی نامید که  نام بوترو را نیز بر خود ثبت کرده است. بدین ترتیب فربه بودن، معنای مضحک و گروتسک خود را از دست داده و به معنایی از قدرتی درونی تبدیل می‌شود که همچون سرهای سنگی اولمک  قدرت هزاران ساله تمدنی باستانی را برغم همه ضرباتی که بر آن خورده به نمایش می‌گذارد. اوکتاویو پاز در کتابش «خنده و کفاره» روایت می‌کند که در تاریخ مکزیک زمانی که فاتحان اروپایی نمی‌توانستند این مجسمه‌های غول‌آسا را که نمادی از قدرت تمدنی بومیان امریکا بود، حتی با دینامیت منفجر کنند، چاره‌ای نمی‌دیدند که جز آنکه آن‌ها را دفن کنند. اما این تدفین در قرن نوزده به بعد به پایان رسید و امروز صدها مجسمه غول‌آسا از دل خاک بیرون کشیده شده و به موزه‌ها سپرده شده و یا در جهان به گردش در آمده‌اند.  بوترو در گامی بزرگتر این مجسمه‌های سنگین را  در قالب آثار نقاشی و مجسمه‌های غول‌آسای برنزی خود، با چرخه و تواتری باز هم بیشتر و تاثیرگذارتر در جهان به چرخش درآورده است.

Fernando Botero (1932)