عکس فوری(۲۵۱): از «نوفاشیست‌ها» چه خبر؟

 

آنچه در چند ماه گذشته بر کشور گذشت و هنوز ادامه دارد، فرایندی جدی، خطرناک، تعیین کننده و سرنوشت‌ساز بوده و خواهد بود. در این دوره، از هر سو، و دستکم دو گروه به میدان آمدند و درگیر شدند، داغ‌های زیادی بر دل‌ها نشست، شادی‌هایی اندک و اندوه‌هایی سنگین و گاه کمرشکن. اما بحث ما به موضوعی حاشیه‌ای برمی‌گردد: به یک پرسش که عنوان این یادداشت بوده و امروز مطرح است: دو دهه است گروهی که به ناگهان از ناکجا‌آبادی بیرون آمده بودند، تمام تلاش خود را زیرهدایت یک «قهرمان» و «استاد بزرگ فلسفی» خیالین – با نوعی خود‌بزرگ‌بینی بیمارگونه و به احتمال زیاد هدایت شده –  بر آن گذاشتند که همه بازیگران سیاسی را دستکم نسبت به دو موضوع قانع کنند: نخست آنکه تمام روشنفکران ایرانی، جز خیانت، کاری در طول عمر خود، نکرده‌اند و همه مستحق آن بوده و هستند که همچون مرغ عروسی و عزا، به سیخشان بکشند. و دوم آنکه هر چیزی نامی از قومیت،  سنت‌های محلی، فرهنگ‌های پیرامونی، زبان مادری، تاریخ و ادبیات محلی در ایران داشته باشد، پشیزی ارزش ندارد؛ که  تمام این مفاهیم را استعمار ساخته و پرداخته تا ما نتوانیم به «دولت ملی» برسیم و در میان دولت‌های بزرگ جهان سر در بیاوریم. نتیجه آنکه: باید «پرونده» همه روشنفکران را که ذاتا «ایران ستیز» هستند، «رو» کرد و آنها را به حاشیه راند؛ و برعکس همه نوفاشیستهای تازه از راه رسیده که نام «ایرانشهر»ی بر خود گذاشته بودند و آن را آلوده کرده بودند را، راهگشای آینده ایران دانست. امروز «ارباب بزرگ» که هرگز هیچ اندیشمندی جز «خود» ِ خودشیفته خویش را برسمیت نشناخت، و «هگل‌وار»همه فرهنگ‌های «عقب‌افتاده» ایران و جهان را به تمسخر می‌گرفت و کار خود را در محیط مناسب دشنام‌دوستی و فریبکاری برایش فراهم کرده بودند، عمدتا صرف تخریب دوستداران واقعی ایران می‌کرد، چندین سال است در بهشت موعود خود در آن سوی جهان ظاهرا آرام گرفته و در قالب یک «مخالف رادیکال» فرو رفته. اما خوشبختانه، هیچکسی از هیچ جبهه ای امروز در ایران، ولو به صورتی مقطعی، دیگر به خود اجازه نمی‌دهد فرهنگ‌های ایرانی و هم‌نشینی ِ وحدت‌آمیز آنها را به زیر سئوال ببرد: زبان‌های مادری محلی، هر کدام بدون لکنت، در پهنه‌های خود به گوش می‌رسند، اقوام ایرانی مثل همیشه یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند و به یکدیگر افتخار می‌کنند و با هم روز بروز همبسته‌تر می‌شوند و نام یکدیگر را بدون واهمه از متهم شدن به «ایران‌ستیزی» نامیده شدن، بر زبان می‌آورند. امید که این دستاورد بزرگ تا زمانی هرچه بلندتر، برای همه ما باقی بماند و بدانیم که ایرانیان قرن‌هاست فرهنگ‌های متفاوت و زبان‌های گوناگون و زیبای یکدیگر را یک فرصت و نه یک تهدید برای وحدت با هم می‌دانسته‌اند و توانسته‌اند با هم و در کنار هم، از این سرزمین فرهنگی رنگارنگ، یک فرهنگ مادر بزرگ بسازند و همین عامل انسجام آنها بوده و خواهد بود و ترسیدن و ترساندن مردمان این سرزمین از اینکه فرهنگ‌های متفاوتشان علیه یکدیگر وارد کار شوند، راه به جایی نبرده و نخواهد برد. از این رو امروز شاید زمان آن فرارسیده باشد که واژه ارزشمند «ایرانشهر» را که نوفاشیستهای ترامپیست ایرانی آن را تصاحب کرده بودند، از آنها بازپس گرفته شده و مثل همه نقاط دیگر جهان، نام واقعی‌شان، یعنی «فاشیست» که برازنده‌ترین نام برای آنها است، به آنها بازگردانده شود.

دی ۱۴۰۱