عکس فوری (۲۸۱): گرگ خشمگین و فرشته گمراه

عکس فوری (۲۸۱) / گرگ خشمگین و فرشته گمراه: جهان در آستانه سقوط در دوزخ جنگ
(تصویر: پیروزی مرگ، پیتر بروگل، ۱۵۶۲)
چشم‌اندازها تیره‌اند و داستان خوشی در کار نیست: در قرن شانزده، هابز که جمله «انسان گرگ انسان است» را به او نسبت داده‌اند (جمله‌ای در اصل از نویسنده روم باستان، پلوتوس) نام هیولایی انجیلی، «لویاتان»، را برگزید تا آن را الگویی برای دولتی تعریف کند که باید همه خشونت‌ها را به دست گیرد تا این گرگ‌ها با خوی ناپاکشان، یکدیگر را پاره‌پاره نکنند. دو قرن، بعد، اندیشمندی از ژنو، روسو، هرچند انسان را فرشته گمراهی می‌دانست که به مادرش، طبیعت، پشت کرد و دوزخی زمینی برای خود و اخلافش بر‌پا ساخت، اما باور داشت خوی انسان نیک است و قدرت تربیت او بی‌پایان و زیبایی خلاقیتش چنان که می‌توان آینده‌ای روشن برایش یافت. واقعیت در آن بود که انگیزه زندگی (لیبیدو) و غریزه مرگ (تاناتوس) همیشه در انسان‌ها وجود داشته و دارند: انسان می‌توانست و می‌تواند بهترین و پست‌ترین جانوران باشد. و امروز، در این لحظه خطرناک، گویی در چرخه‌ای هزاره‌ای و ناگزیر(همچون آغاز قرون هجده و نوزده و بیست) ابرهای تاریک یک تراژدی بزرگ انسانی، پیش رویمان‌اند؛ و از آن بدتر، خاور‌میانه، مرکز این تراژدی است. جنگ ِ خوبان و بدان در کار نیست؛ داستان بر سر انتخاب‌هایی تاریخی برای فرداهایی است که یا روشن خواهند بود و یا دوزخی. امروز بزرگ‌ترین قدرت‌ها، در دست ناپاک‌ترین و بی‌رحم‌ترین غارتگران تاریخ است، همان‌هایی که در طول قرن بیستم، موجوداتی فرومایه از جنس خود را همه جا به قدرت رساندند. شکی نیست که سکوت و بی‌عملی در برابر این همه درد و ظلم و تراژدی، نابخردانه‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد: یک خودکشی جمعی به گونه‌ای که کامو آن را در «اسطوره سیزیف»، تنها مسئله فلسفی انسان می‌داند: آیا باید خود را بُکشیم، یا باید جهان را بازتعریف کنیم و به بی‌معنایی‌اش معنا ببخشیم؟ انتخاب با ماست. هیچ‌کس، درهیچ شرایطی نمی‌تواند از بار این انتخاب، شانه خالی کند. همه، دست‌کم می‌توانند یک گام به پیش بگذارند. اما بدانیم سلاح ما، و تنها سلاح ما، نه در چنگ و دندان گرگ ِ خشمگین ِ انتقام‌جوی ِ بی‌رحم نهفته، بلکه آنی است که در دستان فرشته ولو گمگشته می‌بینیم: بازگشت به عقل و زیبایی و دگردوستی؛ یک گام به سوی آزادی، سادگی، کمترخواستن و بیشتر دادن؛ یک گام بیشتر فاصله گرفتن از سراب خشونت وسوسه‌انگیز خشونت؛ کمی کمتر باور داشتن به توهم قدرت ِ خشم و نفرت و کینه‌توزی. این‌ها شاید، تنها راهی باشد که بتواند ما را از فرو افتادن در دوزخ پیش رو نجات دهد.

ناصر_فکوهی / آبان ۱۴۰۲