یکی از فرایندهای مهم تاریخی که در رشد و توسعه علمی در سراسر جهان به ویژه در حوزه های مرکزی رشد علم پس از رنسانس شاهد آن بودیم، در شکوفا شدن دانش نخبگان، بر زمینه ی از دانش مردمی بود. نخبگان همواره در تاریخ وجود داشتند اما، هر کجا شاهد رشد فوق العاده ای از دانش آنها و پیشرفت های عظیمی فکری بوده ایم، این امر بر زمینه و آماده سازی های پیشین اتفاق افتاده است و نشان دادن رابطه میان این دو کار نسبتا ساده ای است. چند مثال تاریخی در این زمینه می تواند گویا باشد: یونان باستان ( قزن ششم تا سوم پیش از میلاد)، قرون نخستین اسلامی ( قرن هفتم تا پانزدهم میلادی)، رنسانس اروپایی ( قرون چهاردهم میلادی به بعد) و شاید مهم ترین نمونه جدید این امر: رشد دانش در آمریکا در قرن بیستم که امروز دانشگاه های آن در راس دانشگاه های جهان از لحاظ علمی قرار دارند و در عین آنکه زمینه سیاسی لزوما مناسبی برای آنها مهیا نیست و دولت های محافظه کار آمریکایی نزدیک به سه دهه است که تلاش کرده اند دانشگاه ها را ایدئولوژیزه کرده و به تبعیت از خود وادارکنند، این برتری همچنان حقظ می شود. البته در حاشیه بگوئیم که در این مورد آخر عوامل متعدد دیگری به جز رشد فرهنگ عام علمی در این موقر بوده است که در این مختصر فرصت پرداختن به آن نیست.
در همه این موارد، یکی از مهم ترین عوامل رشد دانش نخبگان ، ترویج علمی در گسترده ترین شکل در سطح مردم بوده است. آغاز این حرکت از لحاظ تاریخی، گسترش سواد بود که با ایجاد مدارس دولتی و اجباری شدن و رایگان شدن تحصیل ابتدا در کشورهای اروپایی و سپس در سراسر جهان، امکان ایجاد رابطه میان مردم عادی و سطوح مختلف دانش را فراهم آورد. در همین راستا، گسترش سیستم های آموزشی در سطوح بالاتر یعنی تحصیلات متوسطه و دانشگاهی و گشوده شدن تعداد زیادی دانشگاه ها و مراکز آزاد برای ورود همه افراد جامعه در هر سنی و از هر طبفه ای ، هر چند که لزوما سبب تغییر ساختارهای اجتمای و افزایش گویایی در تحرک اجتماعی(آنگونه که نظام های سیاسی می خواستند ادعا کنند) نشد، اما این حسن را در بر داشت که زمینه های لازم و ضروری را برای به وجود آمدن تمایل و رشد نخبگان علمی و در نتیجه رسیدن به نتایج مهمی در این حوزه فراهم کند.
انقلاب اطلاعاتی و ایجاد امکان ترویج دانش از طریق شبکه ها، زیرورویی گسترده ای ایجاد کرد که امروز ما به صورتی تا اندازه ای آشفته آن را تجربه می کنیم. با این وصف این تجربه را می توان و باید هر چه سریعتر به سوی منطقی شدن و کارا شدن در جهت علوم مختلف هدایت کرد. انسان شناسی در این میان برای ما اصل و هدفی مسلم است، زیرا در میان علوم اجتماعی در ایران این رشته کمترین توسعه بالفعل را برغم بیشترین زمینه های بالقوه داشته است. کشور ما را می توان به مثابه یکی از بزرگترین آزمایشگاه های اجتماعی، تاریخی، زبانی و فرهنگی جهان به شمار آورد. با این وجود، نبود سطوح تخصصی بالا در این رشته در ایران، به شدت به آن ضربه می زند. انسان شناسی ایران از میراثی که مردم شناسی برایش به ارمغان گذاشته است و برغم غنای بالای این میراث، رنج می برد زیرا این میراث جز در مواردی نادر، فاقد انسجام و شناخت نظری کافی است. هم از این رو سنت مردم شناسی ایران سنتی از گردآوری های غیر سیستماتیک بوده و هنوز هم چنین است. همین امر پس از انقلاب به دلیل قطع شدن رابطه مردم شناسان سنتی غیر ایرانی این منطقه با ایران از یک سو و به وجود آمدن گروه هر چه بزرگتری از مردم شناسان و متخصصان فرهنگ ایرانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی از سوی دیگر، موقعیتی متناقض را به وجود آورد: اینکه متخصصان انسان شناسی ایران به دو گروه تقسیم شوند: ایرانیان مشغول به کار در دانشگاه های خارجی که در واقع در خدمت آن دانشگاه ها بوده و دانش تولید شده شان نیز صرف نظر از تمام ملاحظات سیاسی در مجموع به میراث علمی همان دانشگاه ها می افزاید و تداومی خواسته یا ناخواسته از سنتی کلاسیک و بیگانه گرا(اگزوتیک) در انسان شناسی است که امروز دیگر هیچ کس از آن حمایت نمی کند از یک سو و انسان شناسان ایرانی استخدام دانشگاه های ایران که رقم اندکی داشته و عموما نیز راهی به نهادهای بین المللی ندارند.
این موقعیت زیان های بی شماری در بر دارد که به ویژه در میان مدت و دراز مدت خود را بروز خواهند داد و توسل به فرایند «جهانی شدن» برای توجیه این موقعیت تنها بهانه ای است که هیچ کس را قانع نمی کند. در این حال گمان ما بر آن است که ترویج دانش انسان شناسی به خصوص در حوزه نظری آن ، بالا بردن قابلیت های فکری به صورت آشنا ساختن عموم متفکران با اندیشه ها، مقوله ها، مفاهیم انسان شناسی و ایجاد امکانی برای رودررویی ها و ارائه نظریات در این حوزه و حتی امکان داد به عرضه آثار انسان شناسان و دانشجویان ایرانی در این پایگاه می تواند راهی برای زمینه سازی برای رشد علم در حوزه های تخصصی آن شود.
درباره ترویج دانش باز هم سخن خواهیم گفت اما فقط این را در اینجا اشاره کنیم که بزرگترین تفاوت میان کشور ما و پیشرفته ترین کشورها از لحاظ علمی در رویکرد بسیار منفی است که اکثریت نحبگان علمی ما نسبت به مساله ترویج دارند به نحوی که به هر عمل، روزنامه، مجله و امروز پایگاه اینترنتی که هدف ترویج را اعلام کند با نگاهی مشکوک و با تحقیر نگاه می کنند و کمتر شاهد مشارکتشان در این گونه فعالیت ها هستیم، در حالی که در کشورهیی همچون آمریکا و به خصوص در فرانسه کتاب های ترویجی علمی تقریبا همیشه به وسیله متخصص ترین و پرآوازه ترین دانشمندان در هر زمینه ای نوشته ی شوند. ذکر خاطره ای در این مورد شاید جالب توجه باشد، چند سال پیش در برخورد با یکی از نخبگان دانشگاهی صحبت از نیاز به ترجمه کتاب هایی هر چه بیشتر از مجموعه پر اعتبار «چه می دانم؟» فرانسه، که مشهورترین دائره المعارف جهان به صورت کتاب های مستقل ( هر کتاب در حدود ۱۳۰ صفحه ) است و از زمان تاسیس آن که ده ها سال از آن می گذرد تا کنون بارها به وسیله ناشران دیگر نیز تقلید شده است، پیش آمد و نگاه آن دوست دانشمند که با تحقیر نسبت به این مجموعه سخن می گفت برای من از آن لحاظ جالب بود که نشان می داد کمترین اطلاعی نه از موضوع ها و نه از نویسندگان این مجموعه ندارد و نمی داند که بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان تمام علوم در فرانسه یکی از افتخاراتشان آن است که از ایشان برای نوشتن در این مجموعه ترویجی دعوت شود.
متاسفانه این نگاه تحقیر آمیز به هر چیز که ترویج و گسترش مردمی علم باشد، چرخه ای باطل را ایجاد می کند که رشد علم را در حوزه نخبگان نیز متوقف کرده است و این دایره منفی همچنان تا زوال و سقوط کامل علم ادامه می یابد. تجربه یک ساله ما در پایگاه «انسان شناسی و فرهنگ» که در آینده باز هم از آن سخن خواهیم گفت نیز موید همین امر است که در کشور ما این نگاه تحقیر آمیز و بسیار کهنه اندیشانه، اصل است و هر کس برای پرهیز از ورود به حوزه ترویج که نیاز به داشتن علم بالایی در حوزه نخبگان و اشراف کامل به موضوع مورد بحث دارد، برای خود بهانه ای می آورد. با این وصف آنچه کاملا امیدوارکننده است تغییر تدریجی رویکرد جوانان و دانشمندان جدید نسبت به این موضوع است که آن را از جمله در گسترش یافتن شبکه ها و پایگاه های اینترنتی می بینیم. و این فرایندی است که باید با تمام قوا از آن پشتیبانی کرد. هر چند که مشکل این گروه عموما در نداشتن ابزارها و استراتژی های لازم و از جمله مهارت های زبانی و نوشتاری برای تدوین برنامه های ترویجی با کیفیت است که ما تلاش خواهیم کرد هیچ کمکی را در این زمینه از دوستان دریغ نکنیم. مشکل دیگر نیز ضعیف بودن روحیه کار جمعی و نداشتن چشم انداز های دراز مدت است که درباره تمام این وارد در یادداشت های بعدی مدیر پایگاه سخن خواهیم گفت.
سخن مدیر : یکشنبه ۴ شهریور