اینکه گروهی کوچک یا بزرگ از مردم یک کشور بخواهند روزی را برای خود تعیین کنند و در آن به گونهای یک حافظه تاریخی بسازند و از آن راه هویتی ایجاد کنند، حق مشروع آنها است. اینکه چنین روزی با تاریخ واقعی انطباق نداشته باشد، یا داشته باشد، یا نسبتی پرسمانبرانگیز آن دو را به یکدیگر پیوند دهد، فرایندی بسیار رایج در بسیاری از فرهنگها است. این فرایندها چه در باورهای دینی و سنتی و چه در باورهای محلی و منطقه ای بسیاری از مردمان مرسوم بوده و سالهای سال است در این و آن گوشه کشور ما نیز وجود دارد. روزهای مناسبتی بسیاری در جنوب و شمال و غرب و شرق کشور به صورت منطقهای، قومی و سنتی نامگذاری شده و مردم در آن برنامهها و جشنهای خاصی را به انجام میرسانند. این گونه روزها و مناسک عموما مثبت هستند و سبب انسجام و تقویت پیوندها و روابط اجتماعی میان آن گروه اجتماعی مربوط میشوند.
گروهی از مناسبتها نیز به صورت دینی، تاریخی، سیاسی و سنتی در تقویم هر فرهنگی وجود دارند که فراتر از این یا گروه اجتماعی بوده و پهنه بزرگی از همه مردمان را در یک نظام سیاسی – فرهنگی و اجتماعی شامل میشوند. این مناسبتها در کشور ما عموما یا در قالب دینی (سوگواریها و جشنها) تعریف میشوند یا تاریخی – فرهنگی (جشن نوروز و مهرگان و سده) یا در قالبهای سیاسی. از میان این سه گروه، مناسبتهای سیاسی، به صورت مستقیم با سرنوشت و منشاء دولت- ملتها ارتباط دارند. این دولتها از قرن نوزده و انقلاب فرانسه به این سو، همواره تلاش کرده و میکنند که نه تنها مناسبتهای خود را هر چه پررنگتر کنند بلکه سایر مناسبتها را نیز به نوعی به خدمت خود درآورند.
در آنچه گفته شد ما نوعی جهانشمولی را میبینیم که در اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان دیده میشود و البته بنا براینکه تنوع قومی و فرهنگی و زبانی و ملی آنها چگونه باشد تفاوتها و دگرگونیهای زیادی نیز میانشان مشاهده میشود. اما زمانی که به نامگذاری یک روز جدید در تقویم میرسیم، همچون روزی که «روز کورش بزرگ» نام گرفته است و چندین سال است در مورد آن بحث و مجادلههایی وجود دارد، به چند نکته باید توجه داشت: نخست اینکه اگر چنین نامی مورد اجماع گروه بزرگی از مردم و به ویژه متخصصان باشد، باید به آن احترام گذاشت و در فرایندی دموکراتیک و تخصصی درباره ورود آن به تقویم رسمی تصمیم گیری کرد. افزون بر این و حتی در صورتی که چنین روزی مورد تایید و اجماع نیز نباشد به نظر من، هیچ مشکل و ممنوعیتی نباید بر سر تشکیل تجمعات و برگزاری مراسم برای آن وجود داشته باشد. اینکه دولت خواسته باشد با ممنوع کردن تجمع در پاسارگارد یا در تختجمشید و یا در نقاط دیگر و دانشگاهها مانع از ابراز نظر و علاقه گروههای مختلف شود، تاثیری جز تشویق هرچه بیشتر افراد به این مراسم نخواهد داشت. حال، اینکه در شرایط یک جامعه در بحرانی، موضوعی چنین مورد مناقشه را به موضوعی برای درگیر شدن دولت با مردم قرار داد، نشانهای از سوء مدیریت فرهنگی است. با وجود این در این زمینه چند ملاحظه اساسی دیگر را نیز باید در نظر داشت:
نخست آنکه برای وارد کردن این روز به تقویم باید فرایندهای قانونی و رسمی مورد توجه قرار بگیرد و البته همزمان درباره گروهی دیگر از شخصیتها و تاریخهای پراهمیت ایران که به آنها برغم نزدیکی بیشترشان به ما بیتوجهی و بیمهری شده است(همچون دکتر محمد مصدق و نهضت ملی شدن نفت و بسیاری از نویسندگان شاعران و بزرگان این کشور که هیچ نام و نشانی از آنها در هیچ کجا نیست) پرداخته شود. سپس آنکه، برگزاری این روز و یک سنت مناسکی را با مباحث جدی علمی درباره تاریخ ایران، کورش و سایر مسائلی که در زمینه تاریخی و پیشاتاریخی باید در محیط های به دور از مناقشات سیاسی انجام بگیرد، جدا کنیم. جای و زمانی که باید درباره این گونه مسائل به صورت علمی بحث کرد و کسانی که دارای مشروعیت در این کار باشند نه در «روز کورش» است و نه در این ایام و اماکن مناسکی. در عین حال این مسائل بسیار جدی و به هویت فرهنگی ما مربوط میشوند و بنابراین باید نسبت به آنها شناختی دقیق و علمی داشت و به دور از تعصب و عامه گراییها در هر جهتی، پژوهشها را به پیش برد. سوم اینکه، باید توجه کرد که به دلایل سیاسی روشنی که موضوع ایران را از پیش از انقلاب تا امروز در برگرفتهاند، مسئله رقابت قدرتهای بزرگ بر سر ایران و دخالت آنها در مسائل کشور ما، درگیریها و تنشهای میان قدرتهای سیاسی، موافقان و مخالفان داخلی و خارجی و غیره، این روز را، همچون بسیاری دیگری از مناسبتها و مناسک مربوط به آنها در سالهای اخیر، ابزار و وسیله ای در دست گروه های سیاسی کرده تا به صورتهای مختلف مردم عادی را تحریک و دشمنیها و حساسیتها را برانگیزند. باید توجه داشت که این روز خاص، به دلایل مختلف و بسیار میتواند مستمسکی برای دامن زدن به شعارهای نژادپرستانه، باستان گرایانه و ایجاد اختلاف میان گروههای فرهنگی و قومی و منطقه ای مختلف در ایران باشد و چنین نیز شده است. از این رو، این وظیفه از یک سو، مسئولان است که با سرسختی در مخالفت در برگزاری مراسم در این روز به دشمنیها دامن نزنند؛ از سوی دیگر نیز وظیفه برگزارکنندگان و طرفدارن این روز است که از افراطی گریهای ناسیونالیستی و تحقیر سایر اقوام و فرهنگهای ایران یا سردادن شعارهایی در ستایش نظامهای اقتدارمدار در تاریخ ایران در این گونه مراسم جلوگیری کنند. نقطه آغاز حرکت و بهترین راه برای کشوری با پیشینه تاریخی و تنوع فرهنگی گسترده ایران، بالا بردن انعطاف هر فرهنگ نسبت به فرهنگهای دیگر و احترام گذاشتن هر فرهنگ به فرهنگهای دیگر و پرهیز از هرگونه شعار و گفتمان برتریجویانه و نژادپرستانه و متعصبانه در موافقت یا مخالفت با چنین روزی است. در یک کلام جلوگیری از سیاستزدگی این روز برای مانع شدن از سوء استفادههای دشمنانه از هر جانبی.