آیا وضعیت جامعه امروز ایران با سال ۹۲ از لحاظ فضای انتخاباتی یکسان است؟ چه شباهت ها و چه تفاوت هایی دارد.؟
وضعیت امروز با آن دوره از چندین نظر، چندان قابل مقایسه نیست. در واقع در دوره پیشین، ۸ سال تندروی در دولت های نهم و دهم شانس را برای نامزدی با همان خط مشی بسیار سخت کرده بود و به همین میزان شانس برای نامزد اعتدال بسیار بیشتر بود. اما در این دوره هر چند بسیاری از نقاط منفی آن دولت ها جبران شده است به دلیل مشکلات دیگر به خصوص در حوزه اقتصاد که با کمبود قیمت نفت نیز همراه بوده، و بالا رفتن انتظارات مردم، کار برای آقای روحانی اندکی سخت تر است. با وجود این، به دلیل آنکه ما در دور دوم ریاست جمهوری ایشان هستیم و بیلان عمومی ایشان نیز مثبت بوده است و به خصوص موفقیت در مذاکرات هسته ای را در کارنامه خود دارند و همچنین گشایش نسبی فضا های مدنی را، به نظر نمی رسد که رقیبی جدی از جناح مقابل در برابر ایشان قد علم کند. اما نکته ای را باید در مقایسه این دو دوره در نظر داشت و آن اینکه اگر در دور قبلی بزرگترین تهدید در سیاست خارجی فشار آمریکا بود و امروز هم همین است، در آن زمان با ریاست جمهوری اوباما روبرو بودیم که بیشتر اهل منطق و مذاکره بود (البته به سود منافع خودشان اما بهر حال تا حد زیادی منطقی و با تجربه سیاسی) ولی در این دوره ما و جهان با بحران یک فرد تندرو، نیمه دیوانه و بی تجربه سیاسی و به همین میزان خطرناک در کاخ سفید روبرو هستیم، یعنی ترامپ. هر چند با روندی که ترامپ در پیش گرفته است ممکن است اصولا ریاست جمهوری اش دوامی نداشته باشد، اما در این صورت نایب او بر سر کار خواهد آمد که فردی باز هم تند رو است و چندان اهل مذاکره و منطق نیست. از این رو به نظر من بسیار اهمیت دارد که در شرایط بحرانی کنونی در جهان و در منطقه جنگ زده خاور میانه و به ویژه با توجه به بحران روابط ما با کشورهای عربی این منطقه، حتما دولتی اهل اعتدال و منطق و مذاکره و به دور از تندروی ها و رادیکالیسم های بی پایه بر سر کار بیاید.
۱/ در ۴ سال گذشته چه آسیب هایی متوجه وجهه حسن روحانی شده است؟
به نظر من در برخی از حوزه ها، بیلان آقای روحانی بسیار خوب بوده است و به وعده های خود هر چند به صورت محدود عمل کرده اند. نخستین این ها، بحث به اجرا در آمدن اصل پانزده قانون اساسی یعنی آموزش دادن زبان مادری در مدارس است که از سال گذشته اجرایی شد. همچنین افزایش حقوق اقلیت های قومی و بها دادن بیشتر به آنها در سمت های مسئولیت و تشویق آنها به گسترش و بالا بردن فرهنگ های محلی. همچنین از لحاظ اجتماعی تا حدی آقای روحانی توانستند فضا را باز کنند هر چند در بسیاری از زمینه ها در برابر تندرو ها کنار آمدند، اما در مجموع می توان گفت امروز فضای کشور بازتر از چهار سال پیش است. فعالیت های مدنی با افزایش شمار انجمن های مردم محور بهبود یافته و این کلید اصلی موفقیت هر دولتی در دنیای امروز است. افزون بر این دولت روحانی توانست با پوپولیسم و فعالیت های عوام فریبانه ای چون سفرهای استانی و پول پخش کردن بین مردم ، فاصله بگیرد که به نظرم همه این ها، کارهای مثبتی بوده اند. بزرگترین موفقیت این دولت نیز همان طور که گفتم در عرصه سیاست خارجی و به سرانجام رساندن مذاکرات هسته ای بوده است که باید برای نهایی کردن و عملی کرن نتایج مذاکرات به خصوص در برابر تندروی آمریکا در دوره بعدی، همه تلاش ها انجام شود تا تحریم ها عملا و به طور کامل از میان بروند.
اما دولت روحانی ضعف های زیادی هم داشته است که به نظر من بزرگترینش در ادامه دادن به همکاری با اقتصاددانان نولیبرال و پیاده کردن نظرات آنها در همه حوزه ها بوده است. و این می توان گفت چشم اسفندیار این دولت باشد. مردم در بسیاری موارد ناراضی اند زیرا از لحاظ اقتصادی وضعیت کشور در شان ما نیست. ایران یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان است. در چنین کشوری نباید مردم دغدغه نان و آب و سلامت و بهداشت و آموزش فرزندان و مسکن داشته باشند . یعنی دولت باید بتواند سیاست های رفاهی گسترده ای را پیاده کند. این کار، کاملا ممکن است به دو شرط، نخست اینکه اقتصاد دانان نولیبرال و شبکه آنها کنار گذاشته شوند و کارها به اقتصاددانانی سپرده شود که به دولت رفاه و به اینکه دولت باید در خدمت مردم و نه در خدمت سرمایه داران باشد، معتقد باشند و عملا در این راه قدم بردارند. و دوم آنکه مبارزه گسترده و بی امان و سختی با فساد مالی در همه اشکالش که همزاد و همراه اقتصاد نولیبرالی است، انجام گیرد. دولت باید در این زمینه ها برنامه هایی دقیق و روشن و قابل اجرا عرضه کند. ما باید در کشور خویش حوزه های آموزش ، مسکن، بهداشت و حمل و نقل را از روابط سرمایه داری مالی و سوداگرانه خارج کرده و آنها را در حد ممکن به کارآفرینان سالم و به سازمان های تولیدی کوچک و متوسط بدهیم که مردم نهاد باشند. اگر چنین کاری نکنیم، فساد که هم اکنون هم پدیده ای گسترده است، دولت و مردم را از پای در آورده و زمینه ها را برای تضعیف ما در عرصه بین المللی نیز فراهم خواهد کرد. روشن است که پدیده فساد چیزی نیست که بتوان آن را در یک یا دو دهه ریشه کن کرد، اما اقدام در این جهت از طریق اعمال سیاست های رفاهی گسترده بدون شک نتیجه خواهد داد. روشن است که مخالفان از میان برداشته شدن تحریم ها که بیشترین سودها را می بردند، همان طرفداران پر و پا قرص اقتصاد سرمایه داری نولیبرالی هستند که همه جا صحبت از تجاری کردن می زنند و گمانشان این است – و در واقع سودشان در این است – که گاه حتی باشعارهای رادیکال و تند روانه ادعا کنند طرفدار مردم هستند، در حالی که تمام این هیجان های تصنعی و شعارهای تندروانه صرفا برای تداوم یافتن تحریم ها و ادامه یافتن سود ناشی از آنها در شبکه های نولیبرالی اقتصاد است. ما باید بپذیریم و درک کنیم که کشوری مثل ایران را نمی توان مثل کشورهایی با پهنه های بزرگ غیر توسعه یافته، با فساد اداره کرد و به رفاه مردم بی توجه بود . به گمانم اگر آقای روحانی برنامه ای برای ایجاد یک دولت رفاه بدهند، شانس بسیار بالایی برای پیروزی شان خواهند داشت.
۲/آیا ریاست جمهوری روحانی توانسته جامعه را در این ۴ سال به سمت عقلانیت مدنی ببرد؟
تا حدی بله . به نظر من اجماع نسبی که در مذاکرات هسته ای میان گروه های سیای و مردم، ایجاد شد و رفتارهای عقلانی که در سطح حکومت در روابط بین المللی و رفتارهای داخلی از جمله با مخالفان و گروهایی که لزوما طرفدار دولت نیستند، انجام شد، الگوهای خوبی بوده اند که طبعا برای مردم نیز مفید هستند، زیرا آنها را به سوی رفتارهای عقلانی و مدنی بیشتر سوق می دهند. همانگونه که در دولت های نهم و دهم شاهد آن بودیم که تندروی های دولت باعث گرایش های پوپولیستی در همه اقشار شده بود و وضعیت را به بن بست رساند و حتی به خود اصول گرایان نیز ضربه زد. سیاست های آن دولت ها تا امروز هنوز سبب شده است که بسیاری، به اصول گرایان به چشم تندرو بنگرند در حالی که بسیاری از آنها از روز اول با سیاست های تندروانه آن دولت ها مخالف بودند، اما اشتباه محاسباتی شان در آن بود که گمان می کردند تندروی و تمایل به بازگشت به دهه اول انقلاب، امروز امری ممکن است، در حالی که آن چیزی که اهمیت دارد و انقلاب را تضمین می کند نه تندروی و شعار دادن های توخالی، بلکه ایجاد عدالت هر چه بیشتر در جامعه و حفظ استقلال و آزادی است به صورتی که ما در عین آنکه از تنش های بیرونی و داخلی به دور باشیم ، در روندی بر خلاف گسترش آزادی ها نیافتیم.
۳/در صورت احتمال گرایش مردم به سمت صندوق های رای در انتخابات آینده ، باید این امر را پای عقلانیت اجتماعی گذاشت یا احتیاج و نیاز اجتماعی؟
به نظر من در این دور، مردم بیشتر از دوره گذشته با عقلانیت رای خواهند داد. در دور گذشته بخش قابل توجهی از آرا بر ضد دولت های پیشین و تندروی هایشان بود. در حالی که در این دور ما با دولتی سروکار داریم که چهار سال بر سر کار بوده است، بنابراین کمابیش شناخته شده است و رقیبی جدی نیز در برابر خود ندارد و بنابراین مردم به برنامه این دولت رای خواهند داد. اشتباه برای دولت آقای روحانی آن است که چون رقیبی جدی ندارد به نکاتی که درباره اهمیت دولت رفاه گفتیم بهایی داده نشود . در این صورت ممکن است ایشان در این دور به پیروزی برسند، اما گروه های طرفدار ایشان در آینده بازنده خواهند بود. آنچه ما نیاز داریم آن است که جامعه تا حد ممکن و تا فرصت هست به سوی عقلانیت بیشتر و اخلاق و انسانیت و مدنیت و آزادی های بیشتر مدنی سوق داده شود. جامعه ای که در آن این دستاوردها ایجاد شود قابل بازگرداندن به عقب و اداره شدن با سیاستمدارن فاسد و غیر مسئول نخواهد بود. از این رو باز هم تکرار می کنم آقای روحانی در برنامه انتخاباتی و دولت خود باید فراتر از این انتخابات را ببینند و نگاهشان به درونی کردن و نهادی کردن سیاست های رفاهی و عقلانی و مدنی باشد. بدین ترتیب حتی اگر دولت بعدی از جناح ایشان نباشد و دولتی اصول گرا باشد نیز ، وضعیت برای همه مردم بهتر خواهد شد و با نهادینه شدن عقلانیت سایسی در نظام حکومتی، کشور بیشتر و بهتر می تواند در برابر مشکلات درونی و تهدیدات بیرونی مقاومت کند و امید بیشتری در دل ها زنده خواهد شد.
۴/وظیفه نخبگان اجتماعی در مسیر پیش روی انتخاباتی آتی چیست؟
وظیفه نخبگان اولا آن است که خطرات ناشی از نولیبرالیسم و همچنین رویکردهای انحصار طلبانه فرهنگی در معنای پان ایرانیستی را دائم گوشزد کنند، و نگذارند که این گونه رفتارها که امروز جهان را به سوی خشونت و بی رحمی و بی عدالتی مطلق پیش برده اند و انقلاب اسلامی برای مبارزه با آنها اتفاق افتاد، بار دیگر به جان مردم ما بیافتد و آنها را در شرایط یک جهان بحرانی، به سوی سقوط پیش ببرد. بسیاری از نخبگان ما متاسفانه یا آنقدر نسبت به خود توهم دارند که جهان را هیچ تصور می کنند و معتقدند که یک سیاست ورزی و حکومت به شیوه جزیره ای و گلخانه ای هنوز در جهان امروز ممکن است و یا آنقدر نسبت به جهان و به خصوص نسبت به غرب توهم دارند که فکر می کنند گسترش روابط با غرب همه مشکلات ما را حل می کند. نگاهی به اطرافمان بیاندازیم کشورهایی که در این منطقه نابود شده اند کشورهایی بوده اند که بیشترین رابطه را باغرب داشته اند بنابراین این رابطه به خودی خود نیست که یک کشور را در امنیت و صلح و عدالت نگه می دارد بلکه سیاست های پایدار آن در زمینه های اجتماعی و اقتصادی، ملاک هستند. ما باید به هر قیمیتی از استقلال ژئوپلیتیک ایران، از امنیت و صلح کشور دفاع کنیم و سپس یک برنامه برای اجرایی شدن و تحقق یافتن دولت رفاه تعریف نماییم که در راس آن مبارزه با نولیبرالیسم و مبارزه با فساد باشد.
این وظیفه نخبگان است که با توجه به تجربه سایر کشورها نشان دهند چرا این اهداف، اهدافی درست هستند. متاسفانه بخش بزرگی از نخبگان ما اطلاع چندانی از مسائل جهان و مباحثی که مثلا در حوزه توسعه و رشد کشورها وجود دارد، ندارند و اندیشه هایشان در سطح راست ِ اقتصادی و سیاسی دهه ۱۹۸۰ متوقف مانده است. اینها کسانی هستند که هنوز از شخصیت هایی چون ریگان و تاچر در زمینه اقتصادی دفاع می کنند در حالی که در خود کشورهای غربی این شخصیت ها، ریشه همه مصیبت هایی شمرده می شوند که امروز غرب با آنها در گیر است. آنها بودند که نولیبرالیسم را به کشورهایشان تحمیل کردند و دولت های رفاهی خود را از میان بردند یا تضعیف کردند تا صرفا دولت های پولی ، مافیایی و نظامی گرا و سود جو را نگه دارند که هیچ اهمیتی برایشان ندارد که چه میزان نابرابری در کشور ایجاد می شود و فقط به نخبه پروری و بالا بردن ثروت مطلق در کشور فکر می کنند و نه به توزیع عادلانه این ثروت که تنها عامل ثبات و صلح اجتماعی در دراز مدت می تواند باشد.
متاسفانه نخبگان ما از کمبود اطلاعات و تازه به دوران رسیدگی فرهنگی رنج می برند؛ به جای آنکه به مسائل اساسی و جدی کشور فکر کنند.
۵/میزان واقع گرایی کنونی مردم را نسبت به انتخابات و مشارکت سیاسی تا چه حد میدانید؟
واقع گرایی همان طور که گفتم به نظرم از دور پیشین بیشتر شده است به دلیل اینکه در این چهار سال فضا نسبتا بازتر شد و مباحث بیشتری انجام شدند و از تندروی و پوپولیسم فاصله گرفته شد. اما مشارکت سیاسی و اصولا باور به دولت هایی که پی در پی می آیند در ایران همچون در همه جهان تا حدی ضربه خورده است زیرا مردم در انتظار آن هستند که اثرات یک سیاست و دولت را در زندگی روزمره خود ببینند . هر اندازه فاصله میان وعده ها و آنچه یک دولت عملا انجام می دهد بیشتر باشد حوزه سیاسی بیشتر آبرو و اعتبار اجتماعی خود را از دست می دهد. ضعف بزرگ دولت آقای روحانی در عملی نشدن یا در عدم عملی شدن کافی سیاست های رفاه اجتماعی، رشد نولیبرالیسم و رشد گرایش های تندروانه پان ایرانیستی در دوره ایشان بوده است که به نظر من اگر در این موارد فکری اساسی انجام بگیرد بسیار اعتماد را بالا می برد. نکته مهم دیگری نیز در زمینه رفاهی هست و آن لزوم ِ تدوین و اجرای یک سیاست و برنامه ریزی نسبتا گسترده و عمیق در دو حوزه نوسازی شهری و سالم سازی آلودگی های شهری است که کشور را تا چند سال آینده به کلی فلج می کنند. این برنامه ها البته دراز مدت خواهند بود اما باید از جایی به صورت جدی آنها را آغاز کرد. به نظرم با توجه به حساسیت های جامعه که در ماجرای پلاسکو این روزها در رابطه با آلودگی هوا در تهران و اهواز و سایر شهرها شاهدش هستیم این برنامه های رفاهی بسیار ضروری و تعیین کننده خواهند بود.
۶/چگونه میتوان شرکت در انتخابات و مشارکت سیاسی را با قانون گرایی پیوند زد و برای مردم تشریح کرد؟
انتخابات هر چند جزو اساسی ترین حقوق و نهادهای دموکراسی است اما لزوما و به خودی خود با دستاوردهای دموکراتیک و با قانون گرا شدن و درونی شدن مدنیت شهری یکی نیست. برای اینکه بتوانیم به این دستاوردهای مدنی برسیم نیاز به برنامه ریزی های اجتماعی دراز مدت و میان مدت داریم. انتخابات یک حرکت لحظه ای است که البته بسیار مهم است اما مهم تر از آن، این است که راهبردهای یک پهنه سیاسی – اجتماعی آنقدر روشن باشند که تغییر دولت در نهایت نتواند چندان چیزی را به صورت گسترده تغییر دهد، به نظر من مبارزه با فساد و برای رفاه اجتماعی همه مردم ایران، مبارزه با گرایش های تندروانه و افراطی ملی و قومی، مبارزه با فساد و برای عدالت اجتماعی، و تلاش برای حفظ صلح اجتماعی و ایجاد همگرایی میان مردم با کمترین استفاده از ابزارهای آمریت و به خصوص آزاد سازی هر چه بیشتر فضا های واقعی و مجازی (از جمله رفع فیلترینگ ها؛ آزاد سازی ماهواره و بالا بردن سرعت اینترنت) سیاست هایی هستند در جهت تحکیم دولت و نظام در ایران که کسانی که مخالف این مساله هستند با ظاهری از شعارهای تند با آنها مخالفت می کنند. اینجا هوشیاری سیاستمداران از هر جناحی باشند است که می تواند تعیین کننده باشد تا راه درست انتخاب شود.
۷/چه رخدادهایی در این ۴ سال گذشته موجب رونق گرفتن انتخابات یا از رونق افتادن آن شده ( کدام اقدامات روحانی در این زمینه مثبت و کدام منفی بوده؟)
کاهش اعتماد اجتماعی، گسترش فساد و تداوم و افزایش سیاست های نابرابری، فاصله بیشتر طبقاتی میان مردم، تازه به دوران رسیدگی های نوکیسگان شهری و عدم انجام اقداماتی جدی برای بهتر شدن وضعیت شهرهای ما از لحاظ ایمنی و بهداشت و آلودگی ها، به نظر من ضربات سختی به اعتماد مردم و تمایل آنها به انتخابات زده است . با وجود این فکر نمی کنم اینها دلیلی باشد که انتخابات همچون همیشه با مشارکت بالا اتفاق نیافتد، اما مشکل ما بیشتر از آنکه نرخ مشارکت باشد این است که بتوانیم اعتماد اجتماعی را احیا کنیم و دولت ها را با اعتبار نماییم تا بتوانند در همکاری با مردم کشور را به موقعیتی که در شان آن است برسانند.
۸/آیا در جامعه کنونی درباره شرکت در انتخابات و شرایط ۴سال گذشته تعارضی دیده میشود؟
فکر نمی کنم. شرکت درانتخابات به نظر من یک عمل مدنی است که این نهاد را تقویت می کند. باید در نظر داشت که در تاریخ دموکراسی ها همواره انتخابات در دوره های پی در پی بوده اند که سبب شده اند این امر نهادی شده و از سوق یافتن آن به سمت صوری شدن و بی اعتبار شدن، جلوگیری شود. امروز هم تا زمانی که رقابت وجود دارد تا زمانی که ما مثل بعضی از کشورهای در حال توسعه و دیکتاتوری نرخ های ۸۰ یا ۹۰ درصدی در آرا نداشته باشیم و تفاوت های سیاسی کشور در انتخابات دیده شوند و بنابراین، اپوزیسیون یا اپوزیسیون های جدی در کار باشند و قدرت انتقاد و مخالفت در حد قوانین وجود داشته باشد، انتخابات هم معنی دارد و احتمالا به سمت بهتر شدن می رود. اما دقت کنیم که گسترش فساد و گسترش نولیبرالیسم می توانند قدرتمند ترین سنت های دموکراتیک را نیز از پای درآورند چیزی که امروز در آمریکا شاهدش هستیم. ترامپ محصول مشترک فساد و نولیبرالیسم است و در حال نابود کردن دموکراسی دویست ساله آمریکا. دلیلی ندارد که ما نیز با دامن زدن به نولیبرالیسم و فساد همین بلا را بر سر دستاوردهای انقلاب اسلامی نیاوریم. از این رو باید بسیار محتاط باشیم و به خصوص فریب شعارهای تند را نخوریم در طول تاریخ همواره کسانی که ریگی در آستین داشته اند تندرو و در صف اول معترضانی بوده اند که از رادیکالیسم های غیر قابل اجرا دفاع می کرده اند. و کسانی که واقعا دلسوز و مفید بوده اند، تلاش می کرده اند از این حرکات که دموکراسی را از میان می برند، پرهیز کنند.
۹/آیا در انتخابات آینده روشنفکران و نیروهای سیاسی همراه خواهند بود و از ایده ها و باورهای یکسانی پیروی خواهند کرد ؟ یا در تضاد با هم خواهند بود؟
روشنفکران و نیروهای سیاسی در هیچ کشوری که از نوعی سنت دموکراسی جدی برخوردار باشد و فضایی نسبتا سالم و آزاد در آن وجود داشته باشد، در یک سو حرکت نمی کنند، چون دو موقعیت متفاوت دارند . و اتفاقا اینکه ما می خواهیم روشنفکران و نخبگانی داشته باشیم که حرف دولت را بزنند نشانه آن است که هنوز درست دموکراسی را نفهمیده ایم . در دموکراسی روشنفکران و نخبگان فکری و علمی و دانشگاهی باید حامی مردم و حافظ قوانین و نظارت کننده بر رفتار و رویکردهای سیاسیون باشند و نه در خدمت آنها . این یک تضمین برای تداوم یافتن کار سیاسی یا کار خود آن سیاسیون نیز هست. هر چند که ممکن است برخی از سیاسیون این را متوجه نباشند. اما دخالت های انتقادی ، هشدارها و سرزنش های فکری که ممکن است از سوی روشنفکران درباره دولت ها مطرح شود اگر درست شنیده و به کار گرفته شود در خدمت آنها است و برعکس عموما چاپلوسی ها و سخن گفتن در مدح و تمجید دولت ها ضرباتی هستند که بر پیکر آنها و اعتماد اجتماعی وارد می شوند. اگر ما فقط بتوانیم همین نکته را درک کنیم، بسیار در پیشبرد مباحث دموکراتیک جلو خواهیم بود.
۱۰/آیا گفتمان های کنونی جامعه در حوزه سیاست با گفتمان های سال ۹۲ تفاوت پیدا کرده؟
بدون شک. در آن زمان همان گونه که گفتم همه از فرط به بن بست رسیدن پوپولیسم و رادیکالیسم های توخالی به ستوه آمده بودند. اما امروز بی مصرف بودن این گونه رادیکالیسم ها تقریبا بر همه جناح های کشور پذیرفته شده است و شاید مثل همه جا تنها بخش کوچکی از مردم که کمترین موقعیت را برای درک پیچیدگی های سیاسی داشته داشته اند، هنوز طرفدار این گونه روش ها باشند،اما همه نخبگان سیاسی می دانند که رادیکالیسم و پوپولیسم هیچ راه حلی برای هیچ مساله ای ایجاد نمی کنند و خود بر مشکلات می افزایند. این یک تغییر مهم است که باید در جهت آن به راه خود ادامه داد. برای من بیشتر از آنکه مهم باشد که این دولت یا دولتی دیگر انتخاب شود، مهم است که گروهی از دستاوردهای انقلابی پایه ای که در اصل و اساس حرکت انقلابی دهه ۱۳۵۰ قرار داشته اند، به گونه ای تثبیت شوند که هیچ دولتی با هیچ شخصیتی نتواند خللی در آنها ایجاد کند. در حال حاضر چنین نیست، نولیبرالیسم و پوپولیسم و افراطی گری و عامه گرایی هنوز هم هر روز در حال وارد کردن ضربات سختی به مردم و اعتماد اجتماعی زیر لوای شعارهای تند و سخت گیری های بی ربط هستند. هنوز هم شاهدیم که سودجویان از وحشتی موهوم استفاده می کنند تا از رشد آزادی ها و امکانات رفاهی در جامعه ما جلوگیری کنند. همه دولت ها سوای اینکه از چه جناحی هستند، به نظرم می توانند و باید در جهت رفع این مشکلات قدم بردارند.
۱۱/ضعف های فرهنگی، مدیریتی و اجتماعی که در ۴سا گذشته وجود داشت به طور خلاصه چه اموری بودند؟
به نظر من دولت آقای روحانی در بسیاری موارد قاطعیت لازم را برای برخورد با کسانی که هنوز تصور می کنند می توانند باشعارهای تند و رادیکال سودجویی خود را پنهان کنند، نداشته اند. در این زمینه ها باید اقدامات شدیدی انجام شود. هر گونه سرپیچی از قانون و زیر سئوال بردن قوانین کشور که در طول این مدت بارها شاهدش بودیم باید با سختی پاسخ بگیرد. این موارد تقریبا همیشه در قالب رادیکالیسم و شور و هیجان های «انقلاب» خود را نشان می دهند اما در واقع چیزی جز گروه های هدفمند سودجو- برای مثال از تحریم ها نیستند- که عمل می کنند. در حوزه فرهنگ باید موانعی چون نبود آزادی فعالیت در محیط مجازی ، سیاست های گلخانه ای در جلوگیری از ایجاد ارتباط با فرهنگ های دیگر و محدودیت های مختلفی که در زمینه استفاده از اینترنت و سایر فناوری های مدرن وجود دارد برداشته شود چون این موارد بسیار مضحک هستند و عملا صرفا نتیجه شان سوق دادن مردم ما به طرف استفاده از ابزارهای غیر قانونی مثل فیلتر شکن و در نتیجه نفوذ پذیر تر شدن سیستم و راه یافتن بد افزارها درون آن است. در این زمینه ها به نظر من آقای روحانی می توانستند عملکرد بسیار بهتری داشته باشند. بخشی از مباحث هم که در زمینه اقتصاد گفتم به سیاست های فرهنگی بر می گردند. ما عملا بخشی بزرگی از مردم را از تفریحات سالمی مثل سینما، کتاب، محیط های گذران اوقات فراغت و غیره محروم کرده ایم زیرا آنقدر به گران شدن این موارد با سیاست های نولیبرالی دامن زده ایم که دیگر بودجه ای برای فرهنگ باقی نمی ماند و اصولا جایی که مردم دغدغه بهداشت و سلامت و آموزش فرزندان و مسکن داشه باشند، مگر می توانند به فرهنگ هم رغبتی نشان دهند و یا بودجه برای آن در سبد خانوار باقی بگذارند. دولت باید متوجه باشد که اقتصاد دانان نولیبرال سی سال است این کشور را به سوی تباهی کشانده اند و امروز بیشتر و قوی تر از همیشه در حال نابودی بخش های مهم و استراتژیکی چون بهداشت و آموزش عمومی هستند، بخش بانکی در حال پولی کردن کامل کشور و در نتیجه بالا بردن امکانات فساد است، رشد قارچ وار بانک های خصوصی و شبکه گسترده آنها در همه عرصه ها از دانشگاه گرفته تا هنر و مسائل رفاهی،چاره ای جز تجاری شدن و گسترش فساد در برابر کشور نمی گذارد، بنابراین باید به سمت قانون گزاری و ایجاد تنطیمات بازار در این زمینه ها رفت که خود پیش شرط رشد فرهنگ و مدنیت هستند.
این گفتگو با مجله نسیم آزادی ویژه نامه نوروز ۱۳۹۶ انجام شده است