در آمدی بر انسان شناسی درد و رنج (۱)

داوید لو بروتون برگردان ناصر فکوهی با همکاری فاطمه سیارپور

تصویر: لوبروتون

درد: تجربه هایی میان نابودی و نوزایی

مقدمه مترجم: انتشار کتاب « تجربه‌های درد در میانه نابودی و نوزایی » با ترجمه ناصر فکوهی و همکاری خانم فاطمه سیارپور از این هفته به صورت متناوب با کتاب «بوطیقای شهر» در سایت انسان شناسی و فرهنگ آغاز می شود.

داوید لو بروتون، استاد دانشگاه استراسبورگ و عضو موسسه دانشگاهی فرانسه، یکی از مهم ترین متخصصان جهانی پدیده بدن انسان به مثابه یک برساخت اجتماعی است و کتاب های بسیار زیادی در این زمینه دارد. لو بروتون، از دوستان و همکاران ما بوده و از اعضای غیر ایرانی شورای عالی موسسه انسان شناسی و فرهنگ است. پیش از این کتاب «جامعه شناسی بدن» با ترجمه ناصر فکوهی در نشر ثالث به انتشار رسیده است و چندین کتاب دیگر از لوبروتون نیز زیر نظر نگارنده در دست انتشار هستند. کتاب « تجربه‌های درد در میانه نابودی و نوزایی » یکی از مهم ترین منابع علمی درباره بررسی اجتماعی و انسان شناختی این پدیده است که در آن واحد می تواند هم برای متخصصان اجتماعی به کار آید و هم برای کنشگران حوزه های پزشکی. در این کتاب لوبروتون بررسی جامعی درباره این پدیده از ابعاد گوناگون انجام داده است و نشان می دهد که چگونه کنشگران در فرهنگ ها و محیط های اجتماعی متفاوت، پدیده درد را، نه به یک صورت احساس و دریافت می کنند، نه آن را به شکل و محتوای یکسانی به بیان در می آورند؛ و چگونه باید در برخورد با این پدیده به امر فرهنگی و اجتماعی توجهی عمیق داشت.

برای ترجمه کتاب « تجربه‌های درد در میانه نابودی و نوزایی »، سرکار خانم فاطمه سیار پور، کارشناس ارشد انسان شناسی و دستیار علمی نگارنده، از ابتدا با من همکاری کرده و پس از ترجمه، مقابله دقیق متن را با متن فرانسوی، ویرایش علمی و ادبی و همچنین برخی از یادداشت گزاری ها را که با نام وی مشخص شده اند، برعهده داشته است. این همکاری خوشبختانه به بهترین شکل ممکن ادامه یافته و ثمره آن پیش روی شماست و البته همان گونه که در مورد کتاب «بوطیقای شهر» اثر پیر سانسو، در همکاری با خانم زهره دودانگه، انجام خواهد شد، این کتاب پس از انتشار در سایت با مقدمه مولف، داوید لوبروتون برای ترجمه فارسی، به انتشار خواهد رسید. قابل ذکر است که عنوان فارسی: «درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج» با توجه پیشینه و شناخت از موضوع در ایران انتخاب شده است.

متن منتشر شده « تجربه‌های درد در میانه نابودی و نوزایی » در سایت در برخی از موارد برای جلوگیری از سرقت علمی، نشانه گزاری شده و برخی از جملات تغییرات کوتاهی کرده اند تا سرقت علمی مشخص شود. همچنین قابل ذکر است که هر گونه استفاده و بازنشر این متن به صورت جزئی یا کلی، باید با اجازه مکتوب موسسه انسان شناسی و فرهنگ انجام بگیرد و در غیر این صورت بر اساس قوانین تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت.

ناصر فکوهی

استاد دانشگاه تهران

مدیر انسان‌شناسی و فرهنگ

اردیبهشت ۱۳۹۵

مقدمه مولف : درد بدون رنج وجود ندارد!

حرف بزن
اما بله و نه را از یکدیگر جدا نکن
به کلماتت معنایی بده
سایه‌ای بر سر آنها بیانداز

پل سلان (۱)
تو هم حرف بزن (۲)

این کتاب درباره تجربه درد است. گونه‌ای که افراد درد را تجربه و احساس می‌کنند و درباره رفتارها و دگردیسی‌هایی که این پدیده به وجود می‌آورد. دغدغه ما آن بوده که تا حد ممکن به فردی که درد می‌کشد، نزدیک شویم تا بتوانیم با ابزارهای انسان‌شناختی او را درک کنیم. [از این لحاظ]کتاب حاضر را باید ادامه‌ای از کتاب دیگر نگارنده، انسان‌شناسی درد( ۱۹۹۵ بازنشر ۲۰۰۴) به حساب آورد که به ویژه بر بعد اجتماعی فرهنگی ِدرد تأکید داشت. از نخستین انتشار این کتاب، من پژوهش‌های مربوط به آن را نه فقط در زمینه بیماری و تصادف بلکه در مورد رفتار‌های مخاطره‌آمیز جوانان (۲۰۰۲؛ ۲۰۰۳؛ ۲۰۰۷)، ورزش‌های خطرناک(۲۰۰۲)، هنر بدنی (۳) یا در مناسک معاصر واژگونی (تعلیق) (۲۰۰۳) دنبال کرده‌ام. این چهره‌های گوناگون درد درک آن را به صورت گسترده‌تر ممکن کرد و تنوع قابل توجهی در احساس درد را [در افراد] نشان داد.
مسئله دقیقاً بر سر آن است که پیوندهای میان درد و رنج را مشخص کنیم و به موازات آن، بفهمیم چرا بعضی از دردها فاقد رنج هستند و حتی می‌توان گفت به تحقق‌بخشیدن فرد به خویشتن و لذت نزدیک هستند. برای نمونه، دردهای داوطلبانه یا تجربه‌شده از خلال رفتارهای خطرناک یا مناسک قربانی، از جنس دیگری هستند [نسبت به] دردهایی که مریض احساس می‌کند. یک فرد ورزش‌کار، در یک ورزش خطرناک، یا حتی یک ورزش‌کار به طور کلی، که در حال رقابت یا تمرین است، مرد یا زنی است که می‌پذیرد درد را یکی از مواد اولیه کار خود به حساب بیاورد، تلاش می‌کند درد را رام کند و نگه‌دارد، او می‌داند که اگر «درون کار نرود» چهره مأیوس‌کننده‌ای از خود به جای خواهد گذاشت. اما آن شخصی که به سینه خود قلاب فرو می‌کند و آویزان می‌شود، بیش‌تر به دنبال خلسه یا یک تجربه معنوی است. در معبدی کاملاً متفاوت، تجربه زایمان، یک تناقض عجیب را نشان می‌دهد. برخی از زنان این درد را همچون رنجی غیرقابل تحمل احساس می‌کنند و برخی دیگر یک احساس فراموش‌نشدنی اما ابداً غیرقابل پیوند به مفهوم درد. در موارد دیگر برخی از افراد برای رسیدن به ارگاسم جنسی دست به تجربه‌های بی‌رحمانه‌ای در رفتارهای سادومازوخیستی می‌زنند. درد همچون بازی عروسک‌های تودرتوی روسی است، هر عروسکی را باز می‌کنی درونش عروسک کوچکتری قرار دارد. خلاصه آنکه چهره‌های درد بی‌پایان هستند و امید من آن است که در اینجا به هریک بپردازم و درک کنیم چرا بعضی از تجربه‌های دردناک شخص را تخریب می‌کنند و بعضی نیز برعکس او را می‌سازند.

بنابراین رابطه درد – رنج در مرکز مباحث این کتاب قرار دارد. اگر در فصول اولیه بحث بر سر نوعی از درد است که سبب رنج‌کشدن بیمار یا پیامدهای تصادف یا شکنجه می‌شود، در فصول دیگر ما دردهایی را بررسی خواهیم کرد که بیش‌تر به لذت نزدیک هستند یا به نوعی به تحقق‌رسیدن شخصی و در آنجا به دنبال آن بوده‌ایم که تناقض رابطه با درد را درک کنیم. شکی نیست که می‌توان تحلیل را براساس مطالعه اشکال مختلف صوفی‌گری ادامه داد. مردان یا زنانی هستند که در این حوزه‌ها خود را زیر فشار محرومیت‌ها و زخم‌هایی قرار می‌دهند که به هیچ عنوان آن‌ها را رنج نمی‌شمارند، بلکه این دردها را احساس‌هایی از لذت می‌دانند که به برکت آن‌ها باور دارند به خدا نزدیک می‌شوند. من در این‌جا به این شکل از اهدای درد که به آن به شک مفصل در «انسان‌شناسی درد » (۴) پرداخته‌ام، بازنمی‌گردم.

درد یکی از داده‌های موقعیت انسانی است، هیچ‌کس نیست که بتواند برای همیشه از آن بگریزد و دیر یا زود به آن دچار می‌شود. زندگی بدون درد غیرقابل تصور است. درد به صورت موقت یا پایدار بنابر مورد ما را هدف می‌گیرد. اما حداکثر موارد درد نوعی ناراحتی چندساعته است که به محض پایان‌یافتن فراموشش می‌کنیم. درد همیشه به یک چارچوب مشخصی و اجتماعی ارجاع می‌دهد که بدان شکل بخشیده و محسوسش می‌کند. در زندگی روزمره این امری ناممکن است که هر روزی جایی از بدن‌مان درد نکند یا درد پشت، یک میگرن(سردرد)، یک درد شکمی، یک آنژین، یک پوسیدگی [دندان]، یک خراش، یک سوختگی، یک سکته قلبی و … . این فهرست را که دردهای کوچک بی‌شمار در سراسر هستی ما را در بر می‌گیرد پایان نیست. و گاه، حتی برای درمان یک بیماری یا زخم بازهم باید درد کشید. درد همچون بیماری یا مرگ بهایی است که ما باید برای بعد کالبدی هستی خود بپردازیم. هر فردی ناچار است شکنندگی را در وجود خود بپذیرد، اما در عین حال زمانی که بدن او به سوی پیری و مرگ می‌رود، این امر خود شرطی برای چشیدن طعم جهان نیز برایش محسوب می‌شود.(لوبروتون،۲۰۰۶). درد یک امتیاز است و یک تراژدی که موقعیت انسانی یا جانوری را رقم می‌زند. هرچند همه در آن مشترکند، تناقض آن در این پدیده است که همواره به صورتی کاملاً بیگانه برای خود ظاهر می‌شود. «ما نمی‌توانستیم پیش از اینکه این درد به سراغمان بیاید آن را تصور کنیم.و حتی زمانی که به سراغمان آمد نمی‌توانستیم آن را بخشی از خودمان بدانیم.”(واس، ۱۹۸۳: ۱۲).
درد اغلب در زخم‌های مشهود قابل احساس است و برعکس زخم‌های سخت نامحسوس باقی می‌ماند. اگر درد همچون تهدیدی برای تمامیت کالبدی از راه برسد هرگز به همان نسبت ضربه‌ای که از آن خبر می‌دهد نیست. هرچند درد به ما کمک میک‌ند تا از یک فرایند آسیب‌زا اطلاع بیابیم، اغلب جایی که باید از پیشرفت یک بیماری سخت که بسیار پیشرفته ما را مطلع کند، خبری از آن نیست، و اغلب در جایی خارج از ضرورت محافظت از] بدن[ قرار می‌گیرد تا هستی ما را تخریب کند. و بسیار پیش می‌آید که درد خود به بیماری بدل می‌شود که باید با آن مبازره کرد. «برای یک بیمار سرطانی که در حال مرگ است این درد وحشتناک-که با گونه‌ای طنز سیاه هنوز می‌توانیم به آن کارکرد دفاعی بدن نام دهیم-چه حاصلی دارد؟ برای یک بیمار سیاتیک یا درد مزمن در صورت (۵) چه سودی می‌توان در یک حمله میگرن مطرح کرد؟( سارانو، ۱۹۵۶: ۱۱۱) . چگونه می‌توان از درد یک اندام از دست رفته و خیالی که به صورتی متناقض هم ما را رنج می‌دهد و هم احساس اخلاقی قطع خود را [به مثابه یک خاطره] در ما زنده می‌کند، یا از درد یک زخم جوش‌خورده روی بافت‌های بدن که همچنان ادامه دارد به عنوان یک کارکرد مفید نام برد؟ در یک کلام، درد یک بیماری است ولوآنکه در تشخیص و درمان آن بیماری و درمان یک فرد ضرورت داشته باشد.

پایان بخش اول

 

(۱) .Paul Celan

(۲) .Parle toi aussi

(۳). body art

(۴). همچنین نگاه کنید به گلوکلیچ(۲۰۰۱)

(۵). درد مزمن صورت به دلیل تأثیرات عصب سه قلوی مغزی / ت. فاطمه سیارپور

مشخصات فرانسوی کتاب

Expériences de la Douleur ,David Le Breton, Éditions Métailié, ۲۰۱۰