پیر بوردیو برگردان ناصر فکوهی
برای نمونه اگر یک نظرسنجی انجام دهیم، میبینیم که همه افراد با ممنوعیت الکلیسم در رانندگی یا ممنوعیت مجازات اعدام موافق نیستند و در این مورد شاید اکثریت مخالف هم باشند. یا در مثالی دیگر، اگر یک نظرسنجی درباره مهاجران با تبار عرب بکنیم، شاید ببینیم با آنچه به صورت هنجارمند در نهادها میبینیم و در مدارس و دبیرستانهای ما به وسیله آموزگاران و دبیران تدریس میشود، انطباق ندارد یعنی با چارچوب رسمی و ضد نژادگرایی ما همپوشانی نداشته باشد. در چنین موقعیتهایی کنشگران اجتماعی در حوزه رسمی چه باید بکنند؟ آموزگارانی که باید گفتمان ضد نژادپرایی داشته باشند، قضاتی که باید رانندگان در حالت مستی را محکوم کنند و غیره؟ این کنشگران، ولو آنکه گفتمان آنها [ با این نظر سنجیها] به زیر سئوال رفته باشد، ولو آنکه تضاد خارق العادهای در شیوه «اجرا» (پرفورمانس)(در معنای آنگلوساکسون این واژه) و نمایشی حقیقت رسمی دیده شود، این حقیقت رسمی، کارایی خود را از دست نخواهد داد. معنایی که گاسفیلد در کتاب خود مطرح میکند آن است که ما در اینجا با یک کارایی واقعی نمادین سروکار داریم که ولو تمام این اشکال بروز نمادین صرفا از سر حُسن نیّت باشند و یا از سر ریاکاری، بهرحال تاثیر خود را خواهند داشت. به نظر من این رویکردی سادهپندارانه خواهد بود – و ساده پنداری را میتوان پیش از هر کجا در نزد افرادی که با زیرکی می خواهند رازها را بگشایند دید – که این کُنشهای نمایشی کردن امر رسمی را جدی نگیریم؛ کنشهایی که دارای کارایی واقعی هستند، ولو آنکه امر رسمی همیشه همان امر رسمی باقی بماند؛ ساده پندارانه خواهد بود که تصور کنیم امر رسمی به دلیل نمایشی بودنش در همه جوامع قابل تخطی خواهد بود.
دولت به مثابه نقطه نظر ِ نقطه نظرات
من در اینجا قصد ندارم کتاب گاسفیلد را به زیر سئوال ببرم، اما فکر میکنم با توجه به آنچه وی مطرح میکند میتوان پیشتر رفت. او به این نکته اساسی اشاره میکند که یک داستان اجتماعی را نباید امری خیالین(داستانی) به حساب آورد. هگل هم میگفت یک توّهم را نباید توّهمآمیز به شمار آورد. اینکه امر رسمی، چیزی جز امر رسمی نیست، اینکه یک کمیسیون آن چیزی نیست که وانمود میکند هست، اینها دلایلی نمیشوند که بپنداریم دارای کارایی نیستند. زیرا برغم همه چیز، چنین امری و چنین کمیسیونی میتوانند بقبولانند که چیزی هستند که مایلند نشان بدهند هستند. این نکته مهمی است که امر رسمی، هرچند آن چیزی نیست که می خواهد به ما بقبولاند، بتواند کارایی داشته باشد. اما از خود بپرسیم که این کارایی چرا و چگونه به وجود میآید؟ برای نمونه امر رسمی چگونه میتواند به مسئولان نظم کمک کند تا به تنبیه شدید مصرفکنندگان ماریجوانا [ماده مخدر] ادامه دهند و این کمک ِ تقویت کننده چطور انجام میشود؟ از خلال این تحلیل می توانیم یکی از اشکال کارایی خاص دولت را درک کنیم.
برای آنکه مسائل را به شکلی بسیار ساده مطرح کنیم و پیش از آنکه به ارائه پیچیدگی آنها بپردازیم، با دنبال کردن نظریه گاسفیلد در حوزه مطالعاتی او و به صورتی عامتر(کمیسیون نخبگان درباره نژادپرستی، ملیت و غیره)، می توانیم بگوییم: دولت یک نقطه نظر را در میان سایر نقطه نظرات درباره جهان اجتماعی تقویت میکند که خود مکانی برای مبارزه میان نقطه نظرات است. گاسفیلد درباره این نقطه نظر میگوید باید آن را نقطه نظر درست در نظر گرفت، نقطه نظر ِ نقطه نظرات دیگر، یک«هندسه همه چشماندازها». ما در اینجا با نوعی تاثیرگزاری پیشگویانه روبرو هستیم و به همین دلیل نیز باید چنین وانمود شود که این یک نقطه نظر نیست. برای این امر، بسیار مهم است که دولت وانمود کند که نقطه نظری بدون ِ نقطه نظر دارد از این رو لازم است که کمیسیون، خود را یک کمیسیون نخبگان، یعنی بر فراز تقسیمبندیها، جناحها و منافع و تنشها معرفی کند. یعنی در نهایت، کمیسیونی بیرون از فضای اجتماعی، زیرا به محض آنکه ما در فضای اجتماعی قرار بگیریم در نقطه خاصی قرار گرفته ایم و بنابراین دارای یک نقطه نظر خاص و نسبی گرا خواهیم بود.
در نتیجه، مجموعهای از نهادها که ما آن را «دولت» مینامیم باید دست به نمایشی کردن امر رسمی و امر جهانشمول بزند، باید یک نمایش عرضه کند که در آن احترام عمومی به حقایق عمومی نمایانده شود، احترام عمومی به حقایق رسمی که در آن تمام جامعه خود را بازبیابند. بدین ترتیب است که دولت میتواند به تاثیرگذاری غیر-خاص گرای مورد نظرش برسد. دولت باید دست به ارائه نمایش جهانشمولیت بزند، یعنی چیزی که در نهایت همه بر سر آن توافق دارند، چیزی که نمیتوان درباره آن اختلافی داشت زیرا در بطن نظم اجتماعی در لحظه خاصی از زمان ثبت شده است.
ازدواج رسمی
حال بیاییم آنچه را در پشت این تاثیرگذاری بسیار مشکل وجود دارد، در عمقش تحلیل کنیم. من در مطالعهای که چندین سال پیش درباره ازدواج در جوامع بِربِر [الجزایر](۱)انجام داده بودم، با این مسئله روبرو شدم. و همان طور که خواهید دید میان این شرایط و دولت، هر چند به ظاهر بسیار دور از هم به نظر میرسند، شباهت بسیار قدرتمندی وجود دارد. انسانشناسان عموما از نوعی ازدواج صحبت میکنند که به آن «ازدواج ترجیحی» میگویند،.این نامی زیباسازی شده برای ازدواج رسمی است(جامعهشناسان و انسانشناسان اغلب عادت دارند مفاهیم بومی را تصاحب کنند و آنها را خنثی کرده و بدین ترتیب به نوعی تاثیرگذاری علمی برسند و همین باعث میشود که مسئله مورد نظر من را از دست بدهند). آنها میگویند که ازدواج ترجیحی، ازدواج با دخترعمو است: مردی که تمایل دارد پسرش با دختر برادر پدرش ازدواج کند. ما در اینجا با چشمان یک مردمشناس به موضوع نگاه میکنیم که عموما به دنبال آمار نیست. اما من به میخواهم به عنوان یک مردمشناس تا حدی از راه منحرف شده، کمی به سراغ آمار بروم و بگویم که این ازدواج به اصطلاح ترجیحی، رسمی و مشروع، تقریبا شامل ۳ تا ۶ درصد موارد در رسمیترین خانوارها، یعنی خانوارهای مارابوتی، که بیشترین انطباق را با تعریف رسمی از رسمی بودن دارند، میشود – یعنی خانوارهایی که وقتی مشکلی پیش میآید بر رسمی بودن تاکید دارند. در این شرایط پرسشهایی برای ما به وجود میآید. میتوان گفت: همه اینها نادرست است، هیچ ارزشی ندارد، اطلاعرسانها دروغگو هستند یا خودشان هم گول خوردهاند. یا میتوان گفت آنها اشتباه میکنند یا به اشتباه افتادهاند، یا اینکه از قواعد ناخودآگاهی تبعیت میکنند و گفتمان آنها چیزی نیست جز عقلانی کردنهایی که سبب شوند خود را از مسئله خلاص کنیم.
ادامه دارد…