ابهام در مناسبات دولت و علوم اجتماعی: پاداش ها و تنبیه ها

اهدای «لوح زرین سپاس» به انجمن جامعه شناسی ایران را باید به فال نیک گرفت و خوشحال بود از آنکه دولتمردان یا مشاوران مورد اعتمادشان کمابیش به این برداشت از در کشور دست یافته اند که نمی توان کشوری پیشرفته با محیط فکری و کنش اجتماعی غیر آسیب زا و حداقلی از سازمان یافتگی اجتماعی و مناسبات سالم داشت و در آن خود را بی نیاز از علوم اجتماعی و انسانی احساس کرد. در حال حاضر اگر از کشورهای معدودی در جهان ، فسیل های بازمانده از نظام دو قطبی در ایام جنگ سرد، بگذریم که پهنه های اجتماعی خود راهمچون اردوگاه های کار اجباری اداره می کنند و طبعا خود را در معرض خطر دائم سقوط یا فروپاشی کامل سرزمین و سازمان اجتماعی شان قرار داده اند، در همۀ کشورهای دنیا و در همۀ سازمان ها و موسسات بزرگ کاری و صنعتی و علمی، نظام های سنجش، مطالعه و تحلیل اجتماعی به صورت گسترده به کار گرفته می شوند تا از یک سو بهره وری آن کشور یا موسسه را بالا ببرند و تحقق اهدافش را تسهیل و رشد و توسعه اش را در رقابت با همتایانش تضمین کنند و از سوی دیگر با فراهم ساختن امکان تداوم آن نظام – چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی- آن را از خطر نابود شدن یا تخریب تدریجی اش به دلیل انفعال در برابر تهدید ها ، در جا زدن یا نداشتن چشم انداز مناسب برای آینده و از آن بدتر به انحراف کشیده شدن و پی گرفتن راه های نادرست بازدارند.

هم از این رو، صرف نظر از آنکه درباه نظام پاداش دادن ها و طبقه بندی کردن سازمان ها و نهادها و افراد چه می اندیشیم و آیا آن را ذاتاً مفید دانسته یا برایش به آلترناتیوی قائل هستیم، به گمان ما این جایزه دادن به انجمنی که در طول سال های گذشته از بی عنایتی های دولتمردان آزرده بود و دولت، در حرف و عمل، نه فقط کمکی به آن نمی کرد بلکه با روش های مختلف فضای بازدارنده ای را برای پرداختن به رسالت حرفه ای و تحلیل های علمی و نقادی برنامه ها ایجاد کرده بود، امروز گویای یک تغییر ولو دیرهنگام است. تشکیل کرسی نقد اجتماعی در انجمن جامعه شناسی برای انتقاد سیستماتیک از برنامه های دولت که خبر آن در همین روزها اعلام شد، نیز، به نظر ما واکنش بسیار خوب و سالمی است که اعضا می توانستند از انجمن انتظار داشته باشند که از این پس نه فقط خط و روش خود را تغییر ندهد، بلکه به صورت رسمی و نظام مند آن را به اجرا در بیاورد و این امر را به هیچ عنوان منوط به روابط و گرایش ها و علاقمندی های اعضایش به این یا آن ترکیب دولت نکرده و هر دولتی را با هر رویکردی به یک صورت مورد انتقاد قرار داده و با این کار در واقع به آن دولت «خدمت» کرده و به صورت رایگان مشورت بدهند. کاری که اغلب انجمن های علوم اجتماعی درجهان – به جای اتخاذ رویکردهای افراطی یا انفعالی – انجام می دهند و کاری که با هر چه پیچیده تر شدن مسائل و افزایش مشکلات در مدیریت روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح جوامع کنونی ، ارزشی بیشتر و بیشتر پیدا می کند.

آنچه درباره بحران عمومی علوم اجتماعی و انسانی در جهان از بیش از پنجاه سال پیش گفته می شود تا حد زیادی به خصوص در زمینه های هستی شناسی و روش شناسی علوم اجتماعی، تداخل های مورد اختلاف بین رشته ای، روابط علوم اجتماعی با علوم انسانی دیگر و با سایر علوم، روابط میان موقعیت آکادمیک و غیر آکادمیک، روابط میان زبان های مختلف و غیره، واقعیاتی غیر قابل کتمان هستند که همه جامعه شناسان آنها را به مثابه بخشی تفکیک ناپذیر از رشته شان می پذیرند؛ اما با وجود همه این مشکلات که باید بیشتر آنها را درونی نامید، هیچ یک از علوم دانشگاهی تا کنون در طول دو قرنی که از دموکراتیزه شدن دانش با ظهور دولت های ملی می گذرد، نتوانسته اند، به اندازه این علوم با مردم پیوند برقرار کرده و از طرق مختلف به ویژه رسانه های دیداری و شنیداری و سازوکارهایی چون «اخبار» ، «تحلیل های سیاسی و اجتماعی» ، «مشاوره» و … در همه عرصه های زندگی آنها از خردترین تا کلان ترین حاضر بوده و تاثیر گزار باشند. امروز ما در جهانی زندگی می کنیم که فناوری ها همه ابعاد آن را تعریف می کنند ولی در همه جا می بینیم که انسان ها، با تشکیل کمیسیون های اخلاقی و به ویژه با استفاده از نقش اصلی متخصصان علوم اجتماعی و انسانی در این نهادها- تلاش می کنند برای حفظ خود و جلوگیری از خطرات احتمالی، رشد و سمت و سوی این فناوری ها را پایش کنند. تعداد کتاب ها، نشریات و مجلات کاغذی و الکترونیکی که امروز در سراسر جهان و به صدها زبان منتشر می شوند و میزان اطلاعات و تحلیل ها و نظر هایی که در شبکه های چندین میلیونی امروز در هر ثانیه رد و بدل می شوند و محتویات اکثریت قریب به اتفاق آنها در حوزه امور اجتماعی و مسائل روزمره زندگی و « زیستن اجتماعی» است، و سرانجام حضور پیوسته و فزاینده گروه های اجتماعی به خصوص گروه های رو به آینده نظیر زنان و جوانان، در رشته های علوم اجتماعی و انسانی در دانشگاه ها، موسسات آموزش و پژوهش خصوصی و نهادها و سازمان های مردم محور … در سراسر جهان از نشانه های اهمیت بسیار بالای دانش اجتماعی برای بهبود وضعیت انسانی و ظرفیت هائی آن برای نجات انسان ها از بن بست های و چالش های موجود است. هر چند دانش های اجتماعی نیز همچون هر ابزار دیگری قابل سوء استفاده بوده و می توانند در جهتی کاملا مخالف با اهداف دست اندرکارانش مورد سوء استفاده قرار بگیرند.

اما اگر به موضوع خود و تقدیر از انجمن جامعه شناسی ایران بازگردیم نکاتی هست که باید یادآور شد.نخست آنکه روزهای آخر دولت کنونی، ظاهرا با نوعی فرایند «جبران گذشته» همراه هست و مقامات دولتی گویی در پی آن هستند که نشان دهند که آنقدرها هم که درباره آنها گفته شده و بی شک گفته خواهد شد، نه ضدیتی با این یا آن حوزه از نخبگان داشته اند و نه اقدامی در این جهت کرده اند. لازم است اینجا با صراحت گفته شود که دریافت این لوح تقدیر به وسیله انجمن جامعه شناسی، نه به معنای پذیرش توجیه رفتارهای پیشین دولت است و نه رفتار های کنونی و پیش از خروج از قدرت آن. از نظر ما، نهادها مطرح هستند و نه افراد. و این قدرشناسی نهاد ریاست جمهوری به هر دلیل و هر شکلی که باشد، از نظر ما گویای به رسمیت شناخته شدن حق انجمن جامعه شناسی به دنبال کردن سیاست های خود برای شناخت علمی بی طرفانه و در عین حال تحلیل نقادانۀ شرایط اجتماعی است که در سراسر جهان به عنوان وظیفۀ اخلاقی و حرفه ای هر انجمن جامعه شناسی با ظرفیت های لازم تلقی می شود. اما باز هم تکرار کنیم که هیچ یک از نخبگان کشور نمی توانند رفتارهای نادرست و گفته های بسیار نامطلوبی را که درباره علوم انسانی و اجتماعی بر زبان ها رانده و با به عمل در آمده فراموش کنند. ما همواره به یاد خواهیم داشت که از «مرگ جامعه شناسی» و از «غرب زدگی» علوم اجتماعی و بسیاری دیگر از این قبیل واژگان مبهم و بی معنا و صرفاً توهین آمیز درباره این علوم و متخصصان سخن گفته شد، در حالی که به گمان ما کمتر کسی از دانشگاهیان در این کشور به اندازه متخصصان علوم اجتماعی دغدغه بومی سازی و ایجاد انطباق بین علوم اجتماعی و انسانی با فرهنگ ایرانی و اسلامی را دارد.

نکته نهایی و شاید مهم ترین نکته آن است که انجمن جامعه شناسی ایران در این مدت به دلیل دغدغه هایش نسبت به مسائل جامعه و حفظ معیارهای زندگی اجتماعی همواره مورد بی مهری قرار داشته است. دو تن از کنشگران فعال، سعید مدنی و میر طاهر موسوی، هم اکنون از آزادی محرومند و اینجا فرصتی است که از مسئولان تجدید نظر در وضعیت آنان را درخواست کنیم. تقدیر از ما در حالی می تواند واقعا یک پاداش تلقی شود که در کنار آن تهدیدی دائم و تنبیهی غیر عادلانه برای کسانی وجود نداشته باشد که جز دلسوزی برای حفظ موقعیت اجتماعی مناسب کشور هدفی را دنبال نمی کنند. این تقاضایی است که به گمان ما در صورت به نتیجه رسیدن تصویری روشن و کاملا محسوس از تغییر در شیوۀ برخورد با علوم اجتاعی و انسانی به همه جامعه شناسان و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی نشان خواهد داد. البته این کار از نظر ما لطفی است که نظام و مسئولان نه فقط در حق ما بلکه در حق خود خواهند کرد، زیرا حسن نیت خود را نشان داده و سبب می شوند که ما نیز بتوانیم با وجدان حرفه ای لازم کار خود یعنی انتقاد موشکافانه و راهگشا از اقدامات دولت و سیاست ها و موقعیت های اجتماعی را بدون هیچ گونه مبالغه و با روشن بینی و واقع بینی کامل انجام دهیم.

دکتر ناصر فکوهی (دانشگاه تهران)، عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران و مدیر انسان شناسی و فرهنگ است.