آرزوهای کوچکی برای جهان پس از کرونا

برای پاسخ به این پرسش که «جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود؟»، ابتدا نیاز به داشتن دو پاسخ به دو پرسش داریم که به نظر من بسیار ساده تر از پاسخ به پرسش اول هستند: اول آن‌که: «جهان پیش از کرونا دقیقا چه چیزی بود که پس از آن باشد؟» و دوم اینکه:«وقتی از کرونا صحبت می‌کنیم دقیقا از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟». ظاهرا پاسخ به این دو پرسش «بدیهی» می‌آیند ولی به نظر من نه تنها بدیهی نیستند، بلکه درست به همان اندازه که در آن‌ها ابهام و تناقض‌گویی وجود دارد، به همان اندازه هم این خطر وجود دارد که پاسخ به پرسش نهایی را نیز برایمان «بدیهی» جلوه دهند، در نتیجه در یک فرایند ِ از ابتدا تا انتها اشتباه قرار بگیریم و آسیب‌های شدیدی به خود و دیگران بزنیم.

ابتدا پرسش اول: وقتی می‌پرسیم جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود؟ فرض‌مان این است که «جهان پیش از کرونا‌ویروس» را کاملا می‌شناخته‌ایم و همه درباره آن یک گونه می‌اندیشیده‌ایم. تازه اگر نگوییم که مشکلی با آن نداشته‌ایم؟ اما فرض من این است که این «بدیهی» دانستن سرتا پا اشتباه است: جهان پیش از کرونا جهانی بود پر از خشونت، بی‌رحمی، بی‌اعتنایی انسان‌ها نسبت به یکدیگر، خودخواهی، مصرف گرایی بی‌رویه و خودمحورانه، فساد و ظلم آدم‌ها به یکدیگر و به همه موجودات روی کره خاکی؛ جهانی بود سراسر از بلاهت که در آن انسان‌ها به شیوه‌ای جنون‌آمیز و با تاکید بر «دانش بزرگ» خود که نه تاریخ آن را تایید می‌کند و نه حتی هیچ عقل سلیمی که خودشان دارند، خود را «مرکز عالم» تصور می‌کردند و بر اساس این خود-محور بینی هر گونه اجازه‌ای برای هر اقدامی علیه همه موجودات غیر‌انسانی به خود می‌دادند. افزون بر این، انسان‌ها، باز هم بر اساس یک اسطوره سلسله‌مراتبی فرض کردن جایگاه هر یک در عالم، برخی خویشتن را بالاتر از دیگران می‌دانستند و از این رو نه فقط خشونت و بی‌رحمی و ظلم و اعمال نابرابری و بی‌عدالتی علیه سایر موجودات غیر انسانی را برای خود کاملا «مشروع» می‌دانستند، بلکه بنا بر مقامی که برای خود در این سلسله مراتب خیالین فرض می‌کردند، به خود اجازه می‌دادند که هر گونه جنایتی را مرتکب شوند. نگاهی به کارنامه قدرتمندان و ثروتمندان این جهان فقط در چند دهه اخیر، این را کاملا نشان می‌دهد و بارها گفته‌ایم اگر معجزه‌ای اتفاق می‌افتاد و از فردا صبح کرونا‌ویروس از یک بیماری عالم‌گیر به بلایی بدل می‌شد که تنها فقرا و فرودستان را تهدید می‌کرد (همچون فقر، عدم امنیت مالی و جانی در بخش بزرگی از جهان) به یکباره گویی حذف یا به موضعی دست چندم تبدیل می شد؛ دیگر هیچ کسی یا نه چندان کسی از آن صحبت نمی‌کرد. کما اینکه سال‌هاست کمتر کسی در جهان توسعه‌یافته، دغدغه‌ای واقعی (در معنای آن‌که زندگی اش را متوقف کند یا تغییری بزرگ در آن بدهد) درباره میلیون کشته و ویرانی سراسری کشورهایی چون افغانستان، عراق، سوریه، یمن یا جنایات گسترده‌ای که در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی به دست مافیا انجام می‌گیرد، نداشته است.

این، جهان پیش از کرونا بود که فکر نمی‌کنم بسیاری از ما چنین نگاهی دراماتیک نسبت به آن داشتیم بلکه فکر می کنم وقتی از جهان پیش از کرونا صحبت می‌کنیم، نظرمان آن است که زندگی خودمان را می‌کردیم که از فقر و بدبختی و در نهایت، از بی‌عدالتی‌هایی که در دور و نزدیک برای «دیگران» اتفاق می‌افتاد «می‌شنیدیم» و «می‌خواندیم» و گاه البته تاسف هم می‌خوردیم بی آن‌که ضرورتی باشد چیزی را در زندگی‌مان عوض کنیم.
اما خود کرونا چیست؟ نخست آن‌که: بنابر تعریف، ما هنوزدر ابتدای کار ویروسی هستیم که هرچند تبارشناسی نسبتا معلومی دارد، اما هنوز بر سر «طبیعی» یا «ساختگی» بودن آن هم توافقی وجود ندارد؛ هنوز حتی بر سر اینکه علائم دقیق، راه چاره دقیق مبارزه با آن، شرایط و چگونگی امکان تحول آن، اینکه اصولا می‌توان به واکسنی علیه آن رسید، اینکه آیا موج‌های جدیدی خواهد داشت، اینکه موج اول آیا به بالاترین حد خودش رسیده یا نه و حتی اینکه واقعا چند درصد از جمعیت ما یا جهان به آن مبتلا هستند نداریم. پس در میانه طوفانی هستیم کمابیش ناشناخته و در این میانه، می‌خواهیم آن را «تحلیل» و برای بعد از آن برنامه‌ریزی کنیم. متاسفانه برغم خوش‌بینی‌های مفرط، باید بگوییم که کمتر کسی در سال ۱۹۱۸ زمانی که نخستین موج «آنفولانزای اسپانیایی» به راه افتاد، حتی یک ثانیه نیز فکر می‌کرد که تا سال بعد، ۵۰۰ میلیون نفر بدان مبتلا و دستکم ۵۰ میلیون از آن کشته خواهند شد و در جهان بر جای مانده از آن نیز انقلاب‌ها و جنگ‌ها و فاشیسم و دولت های توتالیتر و اردوگاه ای مرگ و … برپا خواهند شد. قصد ما آن نیست که بگوییم این بار هم ویروس جدید چنین فجایعی را به دنبال دارد، اما دلیلی ندارد هم ندازد که با جهانی که داشته‌ایم لزوما در انتظار آینده‌ای درخشان‌تر، صرفا به دلیل «عبرت گرفتن» از انی فاجعه باشیم. بسیاری از وقایعی که در فاصله ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ در جهان روی دادند و در بالا بازشمردیم، البته به نظرمان بعید است اتفاق بیافتند اما نه به دلیل اینکه جهان و انسان‌های کنونی نمی‌توانند به آن درجه از شرارت سقوط کنند، بلکه به دلایل کاملا عینی و بیشتر اقتصادی و فناورانه و ساختاری.

اما ما معتقدیم آینده بر اساس دو عامل اساسی شکل می‌گیرد: نخست ساختارهایی که گذشته را ساخته بوده‌اند و تا امروز تداوم داشته‌اند که ما را در این موقعیت قرار داده‌اند و روشن است که کنشگران اجتماعی هم سهم بزرگی از این مسئولیت را بر دوش داشته و خواهند داشت. و دوم بر اساس اراده انسان‌هایی که اراده لازم، آگاهی لازم، عشق لازم یا دغدغه‌های لازم و اخلاق و اشراف لازم را برای برگزیدن راه دیگری نداشته‌اند و ندارند. این آدم‌ها عوض نشده‌اند اما همه آدم‌ها، همیشه ترکیبی از بهترین صفات و بدترین صفات در وجود خود هستند، و اینکه آینده چه خواهد بود را نه فقط سرنوشت خود ِ کرونا به مثابه یک بیماری، بلکه بیشتر از آن، اراده و اخلاق و اشراف ما بر روندهای جهانی تعیین خواهند کرد. در یک کلام می‌توانیم بگوییم که اگر ما نسبت به فاجعه‌ای که پیش از کرونا در جهان وجود داشت و خود از عوامل اصلی – اگر نگوییم اصلی‌ترین دلیل – ایجاد موقعیت کنونی بوده است، دغدغه ای نداشته باشیم، نباید شک کنیم که آینده تکرار گذشته، به صورت سخت‌تری خواهد بود. این سخت‌تر بودن بنا بر تعداد بی‌شماری از عوامل در گستره‌ای قرار می‌گیرد که به نظر من حد میانگین آن‌ها عمیق‌تر شدن تمام شکاف‌های جهان در نابرابری و بی‌عدالتی و همچنین قدرت گرفتن هر‌چه بیشتر نظام‌های پوپولیستی، نژادپرستانه، فاسد و بی‌رحم سرمایه داری در هرچه بیشتر سلسه مراتبی کردن جوامع، هرچه بیشتر زیر کنترل گرفتن آدم‌ها و هر‌چه بیشتر طرد اجتماعی ِ گروه فرو‌دستان به سود گروه بسیار کوچک فرادستان، خواهد بود، به گونه‌ای که اگر بار دیگر چنین ویروسی ظاهر شود، مطمئن باشند که از کشورهای عقب‌افتاده به کشورهای ثروتمند نخواهد رسید، اگر هم برسد مطمئن باشند به گروه‌های اجتماعی فرادست نخواهد رسید. کاری که آ»ریکا پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ کرد آن بود که به قسمت کشتار و آواره کرده میلیون ها انسان و تخریب چندین کشور، تروریسم سیاسی را از کشور خود تا مدت‌های مدیدی از میان برد، اما کل جهان را وارد ترس و واهمه و پی‌امدهای واقعی و روزمره تروریسم و خشونت نامتقارن کرد.
امروز اگر جهان پیش از کرونا را با همان تصویری که در اینجا توصیف شد، جهانی به شدت نامشروع و بی‌رحم و آکنده از تهدیدهایی می‌دانیم که جان اکثریت قریب به اتفاق مردمان جهان را به خطر انداخته بود و جز یک اقلیت بسیار کوچک یک درصدی در آن، شانس و ضمانتی قاطع برای رفاه و آسایش واقعی نداشتند، در این صورت، باید این نکته را هم بپذیریم که چنین جهانی در آینده نیز بدون اراده‌ای قدرتمند و از پایین، از سوی فرودستان، از جانب کسانی که قربانیان جهان پیشین بوده‌اند، بهتر نخواهد بود. به نظر ما احتمال پدید آمدن چنین خود‌آگاهی و کنش گسترده‌ای در جهان کنونی، البته اندک است و همانگونه که از کشور خودمان تا همه جهان می‌بینیم، اندیشه‌ها و گفتارها و کردارهای ساده‌انگارانه، پوپولیستی، فاشیستی، استدلال های مبتنی بر اسطوره‌های ثروت و قدرت‌پرستی در طول تاریخ همیشه دست بالا را داشته‌اند. و همه این‌ها شانس یک سناریوی جهان بدتر را بیشتر و شانس یک جهان بهتر یا تداوم جهان را به همان صورت پیشین با تغییراتی در جهت کنترل و سرکوب بیشتر فرودستان از طرف فرادستان بیشتر می‌کنند. اما نومیدی نیز می‌تواند یک سرگذاشتن و پذیرش بی‌عدالتی و بی‌رحمی اجتماعی باشد، اگر به بی‌عملی بیانجامد، در حالی که می‌تواند بزرگترین شجاعت انسانی و حیاتی باشد، اگر تبدیل به کنش‌هایی ولو کوچک، برای تغییر جهان آینده به سود فرودستان و مردمانی باشد که پیش و پس از کرونا و امروز شاید بیش از هر زمانی زیر فشار فقر و محرومیت و کمبود و رفاه زندگی می‌کنند. این‌ها آرزوهایی بزرگ و آرمان‌های دست نایافتنی نیستند‌. برای تحقق یافتن آن‌ها، شناخت تاریخ و عقل سلیم کافی است. اما برای همین اندک شناخت‌ها، ابتدا باید مستی ِ بیش از پنجاه سال فرو رفتن در مصرف‌گرایی به مثابه موتور رشد و رفاه جهان و بی‌رحمی ِ نژادپرستی‌ها، خود بزرگ‌بینی‌ها و خود محور‌بینی‌ها، غرور و تکبر و جاهل‌منشی‌هایی که سراسر وجود جوامع امروزو کنشگران آن‌ها حتی جوانانشان را در دست گرفته، و همچون لجن‌هایی بیماری زا هر‌روز همه را آلوده تر می‌کنند، از خود به تدریج‌، بدون خشم و بدون نفرت و تنها با فروتنی و عقل و تاکید و مبارزه برای شایسته‌سالاری و درس گرفتن از گذشته‌ها و از عقلانیت انسانی، بزداییم.

خبرگزاری مهر ۲۹ فروردین ۱۳۹۹