پارهای از یک کتاب(۱۵۳): خاطرات جوانی
زمستان سهمگین ۱۸۸۰ را نیز هنوز بهیاد دارم - (نوک انگشتانم هنوز از سرمازدگی آن سال میسوزند)؛ چنان سرد بود که آب درون بطری زیر بالش یخ میزد، اما نه خون! خون یخ نمیزدا.... صبحهایی که سرما گاه به ۳۱ درجه زیر صفر میرسید، حتى يكبار هم کلاس…