خشونت سیاسی، نظریات، مباحث، اشکال و راهکارها، تهران، پیام امروز، نشر قطره، ۱۳۷۸
در مفهوم سیاسى، کودتا به یک حرکت غالبا نظامى اطلاق مىشود که از سوى یک گروه اقلیت نظامى انجام مىگیرد و هدف از آن تسخیر قدرت سیاسى است بدون آن که به لزوم قصد دگرگونى عمیق جامعه در میان باشد. کودتاها ممکن است همچنین به صورت یک عمل بازدارنده براى مقابله با خطر احتمالى گسترش شورشهاى اجتماعى یا وقوع انقلاب انجام بگیرند. در این حالت معمولاً گروه کودتاگر، نشان دادن انعطاف و رویکرد مسالمتآمیز از سوى کل حاکمیت سیاسى را براى حفظ تداوم آن خطرناک ارزیابى مىکند و وارد عمل مىشود تا آن خطر را خنثى کند.
کودتا یک حرکت سیاسى است که دلایل آن بیشتر سیاسى، به معنى محدود کلمه،هستند یعنى به روابط درونى قدرت حاکم برمىگردند. در بسیارى از موارد نیز کودتاها دلایل بینالمللى داشتهاند یعنى وقوع آنها در راستاى منافع قدرتهاى بزرگ انجام گرفته است. کودتاى ایران در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ شمسى) علیه دولت دکتر مصدق از طرف سازمان جاسوسى آمریکا، سیا و به سود کارتلهاى بزرگ نفتى انجامگرفت، کودتاى سال ۱۹۷۳ میلادى در شیلى از سوى همان سازمان و در جهت منافع شرکتهاى چندملیتى و بهخصوص شرکت آىتىتى علیه دولت سالوادورآلنده به انجام رسید. کودتاها عموما نیاز به وجود یک پیشزمینه سیاسى دارند تا بتوانند به موفقیت برسند. این پیشزمینه در کشورهایى وجود دارد که توسعه سیاسى در آنها انجام نیافته باشد و یا بسیار ضعیف باشد. دلیل این امر آن است که در شرایط عدم توسعه سیاسى، هسته مرکزى قدرت سیاسى رابطه چندانى با پیرامون خود و بهویژه با مردم ندارد. این رابطه معمولاً به رابطهاى براساس زور و اِعمال خشونت سیاسى محدود مىشود. در نتیجه در هنگام وقوع کودتا با تغییر هسته مرکزى اتفاق چندانى رخ نمىدهد و یک رابطه سلطه و زورِ جدید، جانشین رابطه قبلى مىگردد. اما در کشورهایى که داراى توسعه سیاسى هستند، از آنجا که هسته مرکزى در واقع نقطه تلاقى مجموعه گستردهاى از روابط و شبکههاى گوناگون اجتماعى، اقتصادى و سیاسى است، تغییر آن هسته بىدرنگ به کل جامعه ضربه وارد مىکند و تمام مکانیسمهاى اجتماعى را از کار مىاندازد و در نتیجه کودتا با شکست روبهرو مىشود. تجربه تاریخى نشان داده است که کودتاها در کشورهاى در حال توسعه با بافت عمدتا روستایى، نظیر آمریکاى لاتین و آفریقا در دهههاى ۷۰ و ۸۰ میلادى همواره با موفقیت روبهرو مىشدند و کمتر مقاومتى از سوى مردم در برابر آنها به وجود مىآمد. در حالى که کودتاهاى نظامى در کشورهاى توسعهیافته با بافت صنعتى همواره با شکست روبهرو شدهاند: کودتاى گروه افسران فرانسوى مستقر در الجزایر معروف به «سازمان نظامى مخفى»[۱] در سال ۱۹۶۱ علیه ژنرال دوگل رئیسجمهورى فرانسه که قصد اعلام استقلال الجزیره را داشت با شکست سختى روبهرو شد؛ کودتاى افسران اسپانیایى طرفدار ژنرال فرانکو پس از مرگ او در سال ۱۹۷۵ در مخالفت با روند دموکراسى که در سال ۱۹۸۱ با سرکردگى افسرى به نام آنتونیو تخرو مجلس اسپانیا را اشغال و نمایندگان و اعضاى دولت را به گروگان گرفتند در کمتر از ۲۴ ساعت به شکست و دستگیرى کودتاگران منجر شد. جالب توجه است که حتى هیتلر در آلمان پیش از جنگ جهانى دوم در کودتاى ۱۹۲۳ خود باشکست روبهرو شد و به زندان افتاد و فاشیستها سرانجام از طریق انتخابات دموکراتیک به قدرت رسیدند.
در طول کودتاها ما اثرى از بسیج مردمى نمىبینیم، ازاینرو مقاومت در برابر کودتاها نیز عموما شکل گسترده به خود نمىگیرد. به همین دلیل خشونت سیاسىاى که در کودتا به چشم مىخورد شکل متمرکز، گزینشى، شدید و ضربهاى و تا اندازهاى نمایشى دارد. کودتاها اکثرا در طول چند ساعت یا چند روز انجام مىگیرند و اگر کودتایى نتواند در مدت کوتاه ضربه خود را وارد کند بىشک به شکست خواهد کشید.
از این لحاظ هر چند تصویر خارجى کودتا در به کارگیرى خشونت سیاسى بسیار قوى است، اما به دلیل کوتاه بودن زمان آن، از لحاظ کمّى به لزوم با خونریزى و قربانیان زیادى در آن روبهرو نیستیم. با این وجود، کودتاها معمولاً دولتهاى اولیگارشى نظامى را به حکومت مىرسانند که به صورت گستردهاى از خشونت سیاسى به شکل فشار بر مخالفان، زندان، شکنجه و تروریسم دولتى استفاده مىکنند و ضربات شدیدى بر پیکر جامعه و تمام نهادهاى اجتماعى ـ اقتصادى و سیاسى آن وارد مىنمایند که سالها براى ترمیم آنها زمان لازم است. تجربه دولتهاى نظامى ژنرال پینوشه در شیلى (۱۹۷۳ تا ۱۹۸۹) و ژنرال ویدلا در آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) که به بهانه ایجاد ثبات اقتصادى بر سر کار آمدند و کشورهاى خود را با اقتصادهایى ورشکسته و نهادهایى ویران شده به دولتهاى دموکراتیک تحویل دادند در این مورد گویاست. (رفرانسها حذف شدهاند)
[۱] ـ او.آ.اس مخفف Organisation Armée Secréte