فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ درسگفتار/ بخش پانزدهم/ فاشیسم در اروپای شرقی و مرکزی/ با همکاری مریم رجبی[۱]
یکی از موضوعات مشترک بعد از پایان جنگ جهانی اول در منطقهٔ اروپای شرقی و اروپای غربی یعنی ایتالیا و آلمان، فروپاشی امپراتوریِ اتریش-مجار بود که اساس رشد ناسیونالیسم ، ملیگرایی راست و ظهور فاشیسم شد. بخشی از اروپای شرقی ، اتریش ، مجارستان و بخشهای زیادی از لهستان در این امپراتوری قرار داشتند و یونان و اروپای جنوب شرقی در دست عثمانیها بود.
سقوط امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول دستاویزی شد برای کشورهای بیشماری که با تحکیمِ احساسات ملیگرایانه و با انگیزهٔ رونمایی از هویتهای جدید؛ خود را بهعنوان کشور مطرح سازند، این اوج دورانِ کشورهایی بود که خواهانِ ساخت پهنههای فرهنگی بهعنوان دولت- ملت بودند؛ اما ملیگرایی آنها بر پایهٔ نفرتِ نژادی و ناهمگونیِ دینی-قومی بنا شد و مانند همیشه این باورها در جناح راست و راست افراطی دیده میشد که هم با مذهب پیوندِ نزدیکی داشتند و هم یهودستیزبودند، بهطور نمونه در لهستان یهودستیزی پیشینهٔ دورودرازی دارد و در کشورهای دیگر همانند کرواسی،کرواتها کاتولیک و ضد یهود هستند.
در بین کرواتها حزب تندرو و ملیگرایی به نام اوستاشه[۲] بود که به آنها شورشی هم میگفتند، اوستاشهها علیه دولت یوگسلاوی شورش کردند.یوگسلاوی پس از جنگ جهانی اول در دسامبر ۱۹۱۸ با اتحاد جمهوری اسلوونی، کرواسی ،صربستان و پادشاهی صربستان تشکیل شد. این جمهوری سوایِ پادشاهی صربستان که از پیش مستقل بود جزو سرزمینهای پیشین امپراتوری اتریش-مجارستان بود. در ۱۹۲۹، نام این کشور به یوگسلاوی تغییر یافت که برای نخستین بار از این نام استفاده میشد.
بازگردیم به اوستاشهها که بنیانگذارشان آنته پاولیچ[۳] ،سیاستمدار و ناسیونالیست کرواسی بود که از ۱۸۸۹ تا ۱۹۵۹ زندگی کرد . پاولیچ پس از جنگ به آرژانتین فرار کرد و در توطئهٔ ترور زخمی و در اثر پیامدهای آن کشته شد .
حزب اوستاشه در ۱۹۲۹ تاسیس شد، آنها گروهی بزرگ و شبه نظامی بودند که عملیات تروریستی انجام میدادند. در فاصلهٔ ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۱ دولتهای فاشیستی در غرب وجنوب اروپا به خصوص آلمان و ایتالیا به قدرت رسیدند، اوستاشهها با تکیه بر قدرت و حمایت آنها دست به جنایتهای گستردهای زدند. این جنایات بر پایهٔ ایدئولوژیِ یهود ستیزی، ضد کمونیستی وضدارتدکسی انجام میگرفت وازآنجاکه کاتولیک بودند با مسیحیان ارتدوکس هم دشمنی داشتند، افزونبراین اوستاشهها ضدصرب هم بودند. بعدها یوسیپبروزتیتو[۴] آنها را در چارچوب جمهوری یوگسلاوی کنار هم قرار داد؛ اما این دشمنی از بین نرفت و در ۱۹۹۰ پس از سقوط یوگسلاوی و بلوک شرق ،با هم وارد جنگ شدند که منجر به کشتارهایی در منطقهٔ بالکان شد.
در دورهای که اوستاشهها به قدرت رسیدند به صورت سیستماتیک سیاست پالایشِ مخالفین را آغاز کردند .برآورد میشود حدود بیست هزار نفر را از بین بردند، همچنین ادعا می شود بین ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵،۳۵ تا ۶۳ هزار یهودی در این منطقه کشته شدهاند. این آمار را آمریکا در کنفرانس تهران[۵] مطرح کرد ؛حتی اگر اغراق آمیز باشد، قطع به یقین عدد ۳۵ هزار یهودی صحیح است، این افراد بهدنبالِ گرایشهای یهودستیزانه جانشان را در اردوگاهها و یا به اشکال دیگر از دست دادند. جنایات فراموش نشدنیِ اوستاشهها ،بنابر برآوردهای مختلف بین هشتصد هزار تا یک میلیون و هفتصد هزار نفربوده است .باید بدانیم که بخش عمدهٔ کسانی که به دست کرواتها کشته شدند، صربهای ارتودوکسی بودند که اختلاف قومی و نژادی با آنها داشتند. هدف اوستاشه ایجاد یک کرواسی بزرگ تکقومی با حذف همهٔ غیر کرواتها، از جمله صربها، یهودیان، کولیها و نیز مخالفان سیاسی بود .به باور آنها صربها نژادی فرومایه بودند.
پایینترین رقمی که از کشتار صربها اعلام شده، حدود پانصد و پنجاه هزار نفراست؛اما به نظر میآید عددی بین پانصد و پنجاه هزار تا هفتصد هزار نفر از صربها[۶] ،نودهزار بوسنیایی[۷] ، پنجاه هزار مونتهنگرویی[۸] ، سی هزار اسلاونی [۹]و چهل هزار کولی[۱۰] کشته شدهاند. کولیهای نگونبخت نیز همواره هدف پالایشِ اقوام گوناگون بودند، ازجمله نازیها و از آنجاکه اوستاشهها همکاری نزدیکی با نازیها داشتند، در آن منطقه کارنامهٔ درخشانی از جنایات خود باقی گذاشتند، بدون شک شمار انسانهایی که جان عزیزشان را از دست دادند بیش از یک میلیون است.
بعد از ۱۹۴۵ هم که دیگر مسئله به کلی تغییر کرد، همه یکپارچه تحت نفوذ قدرت کمونیستی قرار گرفتند،ازاینرو در یوگسلاوی ، منطقهٔ بالکان و سایر کشورها ، ملیگرایی رنگ باخت،چراکه قدرت در دستان احزاب کمونیست بود که بنابر تعریف نمیتوانستند ملیگرا باشند؛ آنها به شوروی و پیمان ورشو وابسته بودند و سرسپردهٔ شوروی به حساب میآمدند؛ درنتیجه ملیگراها با آنها دشمن بودند؛ اما این دشمنی را نمیتوانستند بروز دهند و از آنجاکه سیاست شوروی یک سیاست ضد دینی بود؛ حتی نمیتوانستند به طرف کلیسا بروند؛ زیرا کلیسا هم سرکوب میشد، بنابراین سکوت کردند و این خود یک دشمنیِ ضد ملیگرایی ِمحلی به حساب میآمد، این خاموشی و خفقان تا سالهایی که سقوط اتفاق افتاد؛ یعنی ۱۹۹۰ ادامه پیدا کرد و بعد یکباره منفجر شد، بهدنبالِ انفجار و فروپاشی سیستم، در یوگسلاوی نسلکشیهای فراوان رخ داد، قومهای مختلفی که در آنجا سکونت داشتند، به جان هم افتادند، بهخصوص صربها که به کشتار بوسنیاییها و کرواتها پرداختند و جنایات فراوانی را مرتکب شدند.
نکتهٔ آخر دربارهٔ نمادگرایی و اشکال نمایشی است که پیشتردربارهٔ آلمان نازی هم به آن اشاره کردیم، نازیها باور داشتند، با استفاده از پروپاگاندای هنری یعنی برگزاری برنامههای مجلل، آفرینش صحنهپردازیهای شکوهمند ،استفاده از مشعلهای آتشین و خلق معماریهای خیره کننده ، ابداعگر اولیهٔ زیباییشناسی فاشیستی و شرارت در آلمان هستند.اما در دوران اوستاشهها نیز به شکل گسترده از این نمادگراییها استفاده میشد. سمبل آنها حرف «U» بود که در مرکزِ آن صلیب و انتهایش طرح شطرنجی داشت.شمایلِ صلیب پیوند آنها را با کلیسا و مذهب به تصویر میکشید و زمینهٔ شطرنجی که در پرچمشان هم دیده میشد بازگویندهٔ احساسات ملیگرایانه به هویت اوستاشی بود.
بنابراین مجموعهٔ این شواهد نشان میدهد که یهود ستیزی، ضدارتودوکسی، نظامیگری و ملیگرایی از خصوصیات اصلی اوستاشهها به شمار میرفت و همکاری گسترده و نزدیکشان با آلمان نازی و ایتالیای فاشیسم ،آنها را از این لحاظ برجسته میکرد. ما در آن دوران نمونهٔ دیگری از این حد، همکاریِ مستقیم با فاشیسم را نداشتیم،چنانچه در اروپای شرقی گروههای فاشیستیِ دیگری هم وجود داشت؛اما تا این اندازه سازمان یافته و پر قدرت نبودند که بتوانند چنین جنایاتی را مرتکب شوند ، در ادامه به لهستان میپردازیم.
[۱] جلسه ۱۳۵، ۴ اسفند ،۱۴۰۱
[۲] Ustashe
[۳] Ante Pavelić
[۴] Yussip Buroz Tito
۱-کنفرانس تهران (اسم رمز: یوریکا) با شرکت وینستون چرچیل، فرانکلین دلانو روزولت و ژوزف استالین از ۶ تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲ (۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳) به صورت سرّی و محرمانه در سفارت شوروی در تهران، پایتخت ایران برگزار شد.[۵]
[۶] Serbia
[۷] Bosnia
[۸] Montenegroi
[۹] Slovenia
[۱۰] GYPSY people