سفر به انتهای شب: فاشیسم و ادبیات (بخش دوم)

 

چهار گرایش عمده، در ادبیات آلمان سال‌های فاشیسم گویای خطوط کلی زیبایی‌شناسی فاشیستی در زمینه‌ی ادبی بودند: نخستین گرایش در حوزه‌ی ملی‌گرایی و ادبیات جنگ قرار می‌گرفت. جنگ جهانی اول با بهای گزافی برای آلمان به پایان رسید و عهدنامه‌ی ورسای چنان شرایط تحقیرآمیزی را به این کشور تحمیل کرد که نطفه‌های کینه و انتقام‌جویی را در دل هزاران هزار آلمانی فرونهاد. موج اول ادبیات جنگ با پایان یافتن جنگ جهانی اول آغاز شد و موج دوم از زمان به قدرت رسیدن هیتلر تا سقوط او. ستایش ارزش‌های جنگی، فداکاری، شهامت و خشونت به‌مثابه اخلاق ملی، که مردم را بیدار کرده و آنها را از غلتیدن به دامان «تن‌آسایی بورژوایی» نجات می‌دهد، نخستین گرایش پراهمیت در این دوران بود. تشابه میان ادبیات جنگی آلمان و ادبیات جنگی شوروی در زمان «جنگ کبیر میهنی» شگفت‌آور است. از سوی دیگر، میان این ادبیات و گرایش فوتوریستی ایتالیا نیز پیوندی تنگاتنگ وجود داشت. مارینتی جنگ را تنها «عامل سلامت جهان» (۸) می‌دانست و خود نیز با شرکت در جنگ لیبی «اخلاق آموزش‌دهنده» جنگ را تجربه کرده بود.

اما گرایش ادبیات جنگ در آلمان را، به‌رغم آنکه فاشیستم به‌ویژه در ابتدای خود به آن تمایل داشت، نمی‌توان گرایشی اصلی و همگن با فاشیسم دانست. در سال‌های سلطه‌ی هیتلری دو نهاد حزب و ارتش، به صورتی موازی با یکدیگر عمل می‌کردند. ارتش تلاش می‌کرد خود را بر امور نظامی متمرکز کند و با عدم دخالت در اوضاع داخلی و در سیاست تصفیه‌ی نژادی، از آلوده‌شدن به اخلاق فاشیستی پرهیز کند. حزب نیز پاداش وفاداری و سرسپردگی نظامیان را با محدودکردن دست گشتاپو در ارتش می‌داد به‌صورتی که تا سوءقصد علیه هیتلر و کودتای نافرجام افسران ارتش در ۲۰ ژوئیه‌ی ۱۹۴۴، ارتش این کشور از تصفیه‌های خونین پلیس هیتلری مصون بود.

ارنست یونگر یکی از چهره‌های درخشان ادبی آلمانی، در سرنوشت شخصی و در آثار تردیدآمیز خود، گویای ابهام در رابطه حزب و ارتش در آلمان هیتلری بود. یونگر از افسران عالی‌رتبه‌ی آلمان بود. او که از قهرمانان جنگ جهانی اول به‌حساب می‌آمد، در عین حال از نویسندگان خلاق و ارزشمند هم بود. کتاب «توفان‌های فولادین» نوعی زیباشناسی جنگی را با دید موشکافانه‌ای که حاصل تجربه‌ی شخصی یونگر است، درمی‌آمیزد. دو کتاب دیگر او «جنگ تجربه درونی ما» و «آتش و خون» توصیف جنگ جهانی اول را کامل می‌کنند و یونگر را به شهرت می‌رسانند. هیتلر خود تحت تأثیر کتاب نخست اوست. اما گرایش ناسیونالیستی یونگر که ابتدا در پیشوا و حرکت او، قیامی ملی برای سربلند کردن آلمان می‌دید، به‌سرعت با گرایش‌های ادبی د‌یگر فاصله می‌گیرد. چند سال بعد، انتشار کتاب «برفراز صخره‌های مرمرین» در ۱۹۴۰، یونگر را در موقعیتی خطرناک قرار می‌دهد. کتاب سرزمینی افسانه‌ای، غنی و زیبا را توصیف می‌کند که به‌دست شخصیتی حیله‌گر به آتش فنا کشیده می‌شود و فرزانگانش چاره‌ای جز آن نمی‌بینند که راه مهاجرت پیش گیرند. سندی که به‌تازگی پیدا شده است نشان می‌دهد که رولاند فرسلر، رییس دادگاه مردمی همچون بورمن و هیملر، تا چند ماه پیش از تسلیم آلمان، و به‌ویژه پس از سوءقصد به هیتلر، که یونگر نیز از پاریس در آن دخالت داشت، هنوز درپی سپردن او به جوخه‌ی اعدام بودند. (۹)

یونگر در این گرایش تنها نبود و در کنار او می‌توان از نویسندگانی چون ارنست فون سالومون که کتابش «لعنتیان» حوادث جنگ و انقلاب دهه‌ی بیست را توصیف می‌کرد و مولر وان دن بروک و کتابش «رایش سوم» نام برد. اما مورد یونگر به‌طور خاص نشان‌دهنده‌ی تمایل فاشیسم به ادبیات ناسیونالیستی و جنگ و در عین حال، فاصله‌ای است که میان این نوع ادبیات با محورهای اساسی هیتلریسم وجود داشت.

دومین گرایش در ادبیات دوران فاشیسم، گرایش نورومانتیک بود. ریشه‌های عمیق این گرایش را باید در جنبش ادبی «توفان و یورش» یافت. فردریش ماکسیمیلیان کلینگر با نمایشنامه‌ای که به این عنوان در ۱۷۷۷ در شهر لیپتزیگبر صحنه برد، طلایه‌دار حرکت پیش‌رمانتیک‌ها شد که گوته و شیلر به آن پیوستند و به‌زودی موج رومانتیسم آلمان را برانگیختند. رومانتیسم آلمان، باید ناعقلانی‌گری خود را در برابر عقلانیتِ حاکم بر عصر روشن‌گری قرار می‌داد. حساسیت انسانی، منطق حسابگرانه‌ی فلاسفه‌ی مدرنیته را از میدان به‌در می‌کرد. این حساسیت در نزد گوته و «فاوست» او به‌صورت «دیوزدگی و عنصر جادویی» ظاهر می‌شد (۱۰)، در نزد شیلر به‌صورت تأکید وی بر زیبایی‌شناسی و عمل فردی و اخلاقی در برابر تمایل به تغییر و تحول از طریق عمل اجتماعی وسیاسی، و در نزد نوالیس، در آمیزه‌ی لطیفی که میان ایمان مسیحایی و طبیعت‌گرایی به‌وجود می‌آورد.

گرایش نورومانتیک نزدیکی زیادی با ادبیات ملی‌گرایانه و جنگی داشت اما مضامین آن به‌خصوص با خط ادبی «خون و میهن» هماهنگ بود. «خون» نه فقط مفهوم نژاد و بازگشت به غرایز ساده‌ی انسانی را در خود داشت بلکه از خلال اسطوره‌ی باروری با زمین نیز پیوند می‌خورد. تقارن شخصیت «مادر» و اسطوره‌ی میهن «زمین» در مفهوم نژاد برتر تجلی و تبلور می‌یافت. مادران آلمانی، زاینده‌ی نژادی پاک و والا هستند که بر زمین بکر و کهن آلمانی پرورش می‌یابد. اصالت خون و اصالت میهن نیازمند پیش نهادن شخصیت «روستایی» هستند که مدرنیته او را به پشت صحنه رانده است. بنابراین نورومانتیک‌گرایی فاشیستی که نمایندگان ادبی آن نویسندگانی چون هانس یوست و هنس آنیتز اورز بودند، در واقع گرایشی به بازگشت به اصالت روستایی، پشت کردن به عصر روشن‌گری و صنعتی شدن ناشی از آن و هدایت شهروندان با الگوی اخلاق روستایی بود. نفرت فاشیسم از وایمار و گرایش‌های نوآورانه‌ی آنکه کمابیش از مدرنیسم وین ابتدای قرن ملهم بود، به‌ویژه به‌دلیل جهت‌گیری وایمار به سود اخلاق شهری و پشت‌کردنش به ارزش‌های سنتی بود.

ادبیات محلی یا منطقه‌ای آلمانی را باید گرایشی سوم در ادبیات فاشیستی به‌شمار آورد. این گرایش تا اندازه‌ی زیادی با گرایش پیشین، یعنی نورمانتیک‌گرایی رایج این سال‌ها نزدیک بود، اما تفاوت‌هایی نیز با آن داشت. ویژگی عمده‌ی ادبیات منطقه‌ای در آن بود که هرچند بر ارزش‌های روستایی و شخصیت روستایی به‌مثابه محور و قهرمان اصلی روایت‌های خود تأکید می‌کرد، اما گستره‌ی آن بسیار فراتر از چارچوب ایدئولوژی فاشیستی می‌رفت و برخلاف گرایش نورمانتیک لزوماً ارتباط مستقیمی با مفاهیم و ارزش‌های میهن‌پرستانه و ناسیونالیستی نداشت. در واقع دنیای کوچک ادبیات محلی می‌توانست در هریک از بخش‌های خود، در آداب، سنن، ویژگی‌های زبانی و فلکلوریکِ بخشی از پهنه‌ی بزرگ فرهنگ‌های آلمانی محدود بماند و به ترسیم و توصیف آن جهان حقیر بسنده کند. درست است که موج گسترده‌ای از آثار کمابیش نازل و کم‌مایه در این حوزه، با آرمانی کردن گذشته‌ی پیش‌صنعتی و با تکرار بی‌پایان مضامینی چون تجلیل از خلق و خوی سالم و پاک روستایی، هنر مردمی، ارزش والای کارهای یدی و به‌ویژه کشاورزی به نورمانتیک‌گرایی نزدیک بودند، اما مضمون‌های منطقه‌ای و محلی کمابیش با مفهوم «میهن» که به‌ناچار از مفهوم جدید و انقلابی «دولت ملی» ملهم بود، فاصله داشتند. با این همه، فاشیسم با برنامه‌ای حساب شده، از این نوع ادبیات مبتذل حمایت می‌کرد تا بر زمینه‌ی ذهنی حاصل از آن بتواند گرایش‌های ضدصنعتی، ضدسرمایه‌داری و ضدشهری را به‌سوی رومانتیسم نژادپرستانه‌ی خود متمایل سازد.

سرانجام باید به گرایش چهارمی نیز در ادبیات فاشیستی اشاره کنیم. این گرایش شامل ادبیات تبلیغاتی یا پروپاگاند فاشیستی می‌شد و مظهر آشکارترین و عریان‌ترین وابستگی و سرسپردگی ادبی به شعارها و مضامین فاشیستی بود. به‌همین دلیل نیز این خط ادبی از لحاظ کیفیت آثار عرضه‌شده در آن، در نازل‌ترین و بی‌ارزش‌ترین رده قرار می‌گیرد. مضامین اساسی در این گرایش، نژادپرستی، تبلیغات و دروغ‌پراکنی‌های نژادی، یهودستیزی خشونت‌بار، ضدیت با کمونیسم و کمونیست‌ها به‌مثابه بیماران مبتلا به انحطاط فکری و اخلاقی و روانی، بود. فرانتس نویمان در کتاب خود بهیموت، نشان می‌دهد که چگونه تبلیغات بر واقعیت‌های این دوران دارای تأثیری محدود است و عنصر خشونت است که نقش اساسی را ایفا می‌کند (۱۱).

آفت فاشیسم در اروپا در کمتر از دو دهه بهترین و ارزنده‌ترین نویسندگان قاره را به هلاکت رساند و یا گریزان کرد. هاینریش و توماس مان، برتولت برشت، استفان تسوایگ، ارنست کاسیرر، الیاس کنتی، فدریکو گارسیا لورکا، خوزه ارتگا ای‌گاسه، آنتونیو گرامشی، آلبرتو موراویا و … اما نتوانست از حد «ادبیات» تبلیغاتی و هوچی‌گرانه و حداکثر از حد نورمانتیسم روستامنشانه پیش‌تر رود، تجربه‌ی سال‌های فاشیسم (همچون تجربه‌ی توتالیتاریسم استالینی) نشان داد که ایدئولوژیزه کردن ادبیات نمی‌تواند ثمره‌ای جز ابتذال و مرگ آن داشته باشد.

 

منابع:

 

  1. نام نخستین کتاب لویی درینان سلین، که با همین عنوان به فارسی ترجمه شده است.
  2. نامه‌ی سلین به ژ. پولان، در تاریخ ۲۷ فوریه ۱۹۴۹، “Magazine Littèraire, no 292, Octobre 1991”
  3. نویمان، فرانتس، بهیموت، ساختار و عملکرد ناسیونال سوسیالیسم ۱۹۴۴ ـ ۱۹۳۳، ترجمه‌ی محمدرضا سوداگر، تهران، دنیای مادر، ۱۳۷۰، ص۱۴۱.
  4. Palmier, Jean ـ Michel, De L’Expressionisme au Nazisme, les arts et la contre ـ rèvvolution en allemagne (1914 ـ ۱۹۳۳)., in Elèments pour une analyse du fascisme, S, Paris, 10 ـ ۱۸, ۱۹۷۶, PP. 347 S.
  5. Pollet, Jean ـ Jacques, Artick Been, In Laffont ـ Bompaiani, Dictionnaire des auteurs, Vol. I, Paris, Robert Laffont, 1986, P. 987.
  6. درباره‌ی اکسپرسیونیسم به‌طور کلی و درباره‌ی برشت به‌طور خاص نگاه کنید به: Obliques, No. 20 ـ ۲۱, ۱۹۷۹
  7. Lista, Giovanni, Le Futurisme, paris, Hazan, 1985, P. 4.
  8. همان‌جا، ص ۹ و بعدی.
  9. Magazine Littèraire, Nos 300 Juin 1992, PP.116 ـ ۱۲۶, No. 302, Septembre 1992, PP. 96 ـ
  10. الکساندر، ماکسیم، تونر، اریکا، رمانتیک‌های آلمان، ترجمه‌ی عبدالله توکل، ارغنون، شماره‌ی ،۲ سال اول تابستان ۱۳۷۳، ص ۱۹۰.
  11. نویمان، همان مأخذ، صص ۴۹۵ و بعدی.