فاشیسم و گوناگونی فرهنگی (بخش دهم): فاشیسم آلمان

فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ درسگفتار/ بخش دهم / فاشیسم آلمان/ بخش دوم[۱]

آدولف هیتلر سال ۱۸۸۹ در اتریش به دنیا آمد. هیتلر در جوانی به وین رفت تا  به تحصیل هنر بپردازد. او برای پذیرش در آکادمی هنرهای زیبای وین در‌خواست داد، اما پذیرفته نشد. هیتلردرآغاز جنگ جهانی اول، جوان بیست و پنج ساله‌ای بود که به صورت داوطلبانه در جنگ شرکت کرد. حضور در جنگ حسِ میهن‌پرستی او را تقویت کرد. اما شکست و تحقیر آلمان، ضربه سختی برای او بود. رنجی که وی به دلیل شکست تجربه کرد، سرآغاز شکل گرفتن ذهنیت ایدئولوژیک هیتلریسم شد‌.

این وقایع باعث شد که هیتلر، هنرمند و سربازی شکست خورده و پر از عقده و مشکلات روانی باشد. بسیاری از پژوهشگرانی‌ که دربارهٔ هیتلر تحقیق کردند، او را از لحاظ روانی فردی نامتعادل و خود‌شیفته توصیف کرده‌اند. بسیاری از اسناد و شواهد و نوشته‌های هیتلر از جمله کتاب نبرد من مُهرِ تاییدیست بر این ادعا، این کتاب، نوشته‌ای‌ است آشفته‌ و آکنده از بدیهیات و حرف‌های مبتذل و تکرار کلیشه‌های مختلف تاریخی و تئوری‌های توطئه.

هیتلر سال ۱۹۲۰ به حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان[۲] یا «ان. اس. د. ا. پ.» پیوست که در سال ۱۹۱۸ به وسیلهٔ آنتون درکسلر[۳] تاسیس شده بود؛ و از آن‌جا که هیتلر فردی با قدرت سخنوری بالا بود و به راحتی می‌توانست تهییج عمومی ایجاد کند، در سال ۱۹۲۱ رهبر این حزب شد.

این تاریخ  زمانی‌ است که در آلمان حکومت وایمار بر سر کار بود؛ حکومتی میانه‌رو و بسیار ضعیف که بسیارزود هم شکست خورد. در همین زمان است که  رُزا لوکزامبورگ[۴] و کارل لیبکنشت[۵] در سال  ۱۹۱۹ در رهبری انقلابی سوسیالیستی به‌دنبالِ انقلاب ۱۹۱۷ روسیه قرار گرفتند؛ اما شکست خوردند و  هر دو کشته شدند.

باید بدانیم که این وقایع زیر مجموعهٔ رخداد بزرگتری قرار گرفته‌اند که همان جنگ جهانی اول است، زمانی‌که در بارهٔ فاشیسم ، توتالیتاریسم  و دیکتاتوری سخن می‌گوییم به یقین جنگ، انقلاب و یا تنش بزرگ اجتماعی در کار است ؛زیرا این‌ها زمینه سازِ جریان‌های رادیکال و خشنی هستند که در جوامع پدیدار می‌شوند. جنگ جهانی اول جنگِ بسیار خشن و  بی‌رحمانه‌ای بود که  مرگ میلیون‌ها انسان بی‌گناه را رقم زد و سرانجام با شکست آلمان پایان یافت؛ اما کنفرانس ورسای با شدت عملی که نسبت به آلمان‌ها روا داشت‌، آلمان را به سوی فاشیسم سوق دادند. آن‌ها علاوه‌ بر این‌ که  آلمان را وادار کردند غرامت جنگی بپردازد، هیچ کمکی هم به بازسازی این کشور نکردند. با توجه به پیامدهایی که این پیمان داشت، می‌توان آن را در زمرهٔ تأثیرگذارترین و سرنوشت‌سازترین پیمان‌های تاریخ در ایجاد جنگ جهانی دوم به حساب آورد. به زعم بسیاری از مورخین معاهده ورسای باعث ایجاد بیزاری‌، نفرت و شورش در آلمان و قدرت‌گرفتن حزب نازی و رشد فاشیسم شد.

یکی دیگر از نتایج جنگ جهانی اول شکل‌گیری انقلاب کمونیستی در آلمان بود که با شکست روبرو شد؛ بسیاری از افرادی  که در حزب کمونیست آلمان بودند مایوس شدند و همین باعث شد، لشکر آماده‌ای باشند که هیتلربه‌راحتی آن‌ها را جذب کند. به همین دلیل تبلیغات حزب نازی بین سال‌های ۱۹۲۰تا ۱۹۳۳ قدرت بیشتری برای جذب مردم پیدا کردند.

یکی از ابزارهایی که هیتلر در اختیار داشت، نیروی شبه نظامیِ حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان بود، این نیروی شبه نظامی در افزایش قدرت آدولف هیتلر بین سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ میلادی نقش برجسته‌ای داشت، رنگ لباس این گروه، خاکی بود و به آن‌ها جوخهٔ حمله یا یورش[۶] یا اس‌.آ.می. ‌گفتند، رهبرشان هم فردی به نام ارنست روم[۷] بود؛ اما بعدها این گروه به اس.‌اس. تغییر نام داد.اس.‌اس.‌ها یونیفرم‌های خاص می‌پوشیدند و در خیابان‌ به یهودیان حمله می‌کردند. در واقع ایدئولوژیِ هیتلریسم با استفاده از اسطوره‌سازی علیه یهودیان آن‌ها را در قالب دشمنان مردم معرفی کرده و تلاش می‌کرد آلمانی‌های مسیحی را خصوصاً کارگران را  به سوی خود جذب کند. آن‌ها از احساسات ضد یهودستیزی که ریشهٔ بسیار عمیقی میان مردم آلمان و اروپا داشت بهره می‌بردند تا مردم را هرچه بیشتر به سوی یهودستیزی سوق دهند. این گروه با ایجاد ترس و ارعاب میان مردم عادی، وادارشان می‌کردند که به آن‌ها بپیوندند، در غیر این صورت مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند، مردمی که بسیاری‌شان نه اهل خشونت بودند و نه لزوماً نفرت نژادی داشتند.

در واقع بهترین دلیل و بهانه که هیتلر در کتابش به آن اشاره کرده و حزب نازی هم از آن پیروی می کند، یهودستیزی است. با این انگاره که سرچشمهٔ مشکلات توطئه یهودیان است و آن‌ها هستند که سرمایه در اختیار دارند، ربا‌خوارند وخون کارگران آلمانی را می‌مکند. از‌این‌رو هیتلر از سنت یهودستیزی که ازآغاز میلاد حضرت مسیح، در اروپا آغاز شده بود و تا امروز ادامه دارد، بهره برداری کرد . جریان یهودستیزی با تشکیل دولت‌های مطلقه هم قوی‌تر شدند؛ زیرا آن‌ها نیز به انحای مختلف از یهود ستیزی بهره می‌بردند.

علاقمندان می‌توانند به  آثاری که دربارهٔ نژادگرایی در آن دوران نوشته شده‌ مراجعه کنند از جمله: دیپلمات‌، نویسنده و خاورشناس فرانسوی ژوزف دو‌گوبینو[۸] در ۱۸۵۳ رساله‌ای در باب نابرابری و نژاد‌های انسانی منتشر کرد که از پایه‌های نژادگرایی و ریشهٔ نظریهٔ نژادگرایانهٔ نوین و یکی از مهمترین منابع الهام‌بخشِ ایدئولوژی هیتلریسم است. کتاب دربارهٔ مفهوم نژاد است و منطق آن بر اساسِ تفاوت و گوناگونیِ نژادهاست. به باور دوگوبینو، نژادها سلسله‌مراتب دارند، نژاد سفید از همه بالاتراست و نژاد سیاه و نژاد یهود از همه پایین‌تر. کتاب دیگری هم در باب نژادگرایی، گوستاو تریدون[۹] در ۱۸۸۴ به نام «مولوکیسم یهود» نوشت که مبنایش باز هم نوعی اسطوره‌شناسی عامیانه بود. و  ادوارد درومون[۱۰] در ۱۸۴۶ کتاب فرانسهٔ یهودی را نوشت که در بخش «فاشیسم در فرانسه» در درسگفتارهایمان آن را بررسی خواهیم کرد. بنابراین این مباحث و نوشته‌ها نمایانگرِ وجودِ ایدئولوژی «خون و خاک»[۱۱] است؛ بدین معنا که ارزش فرهنگ در خون و نژادی است که مردم آن کشور دارند و ملیت باید «خون» را اساس خود قرار دهد و نه زاییده شدن در یک کشور را به عبارت دیگر پایه اساس سرزمین «خون نیاکانی» است.

در آلمان هم  هیوستون استیوارت چمبرلین[۱۲] نویسندهٔ آلمانی-انگلیسی‌تبار و از جمله سرشناس‌ترین پشتیبانان اندیشه‌های نژادگرایانه در قرن بیستم بود که تحت تاثیر دوگوبینو در ۱۹۱۱، کتابی با عنوان «بنیان‌های قرن نوزدهم» منتشر کرد و تاریخ معاصر اروپا را به عنوان عرصهٔ تعارض دو نژاد آریایی و سامی ترسیم ‌کرد و همان نظریه‌های نژاد پرستانهٔ گوبینو را مطرح کرد. این ادبیات در قرن نوزده نوشته شده که اساس آن بر سلسله‌مراتب و نژاد‌گرایی، به‌عنوان یک ایدئولوژی استوار است.

ایدئولوژی پوپولیستیِ نژادگرایی زمینهٔ بسیج مردم را فراهم می‌کرد و این همان فریبی بود که هیتلر انجام می‌داد. او نه تنها میان نژاد سفید و نژادهای دیگر تقاوت قائل بود؛ بلکه در وجودِ نژاد سفید هم سلسله‌مراتب در نظر می‌گرفت هیتلر ژرمن‌ها را در پیوند با  اسطورهٔ نژاد آریایی در بالاترین طبقه قرار می‌داد،  سپس اسلاوها  که  اهالیِ شرق اروپا بودند را از ژرمن ها پست‌تر می‌دانست و بعد گروه‌های دیگر همچون یهودیان و سیاه پوستان را پست ترین نژاد در نظر می‌گرفت. در بخش بعدی ایدئولوژی‌های نژادی و بحث فرهنگی -بیولوژیکِ مربوط به آن را بررسی خواهیم کرد.

[۱] فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ بخش دهم/ فاشیسم آلمان / بخش دوم/ ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ /درسگفتار ناصر فکوهی /آماده‌سازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: مریم رجبی ـ مهر ماه ۱۴۰۲

 

[۲] Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterparte

[۳] Anton Drexler

[۴] Rozalia Luksenburg

[۵] Karl Liebknecht

[۶] Sturmabteilung

[۷] Ernst Röhm

[۸] Joseph Arthur de Gobineau

[۹] Gustave Tridon

[۱۰] Édouard Drumont

[۱۱] Blud und Boden

[۱۲] Houston Stewart Chamberlain