مرى داگلاس(۱۹۲۱-۲۰۰۷) انسانشناس بریتانیایى، در کنار ویکتور ترنر و کلیفورد گیرتز، از مهمترین نمایندگان رویکرد نمادین در انسانشناسى معاصر بود. نمادگرایى بهگونههایى مختلف مىتواند در بررسى جوامع و فرهنگهاى انسانى بهکار گرفته شود که یکى از اساسىترین آنها موضوع طبقهبندىها، تفاوتیابىها، و تمایزهایى است که براى درک جهان ضرورى بهنظر مىرسند. حرکت آغازین انسانشناسى به تفکیک میان «خود» و «دیگرى» طبعاً و بهسرعت ما را بهسمت معیارهاى این تفکیک و حدود آن سوق مىدهد و در اینجا نمادها و نشانهها نقشى اساسى را براى خروج از «بىنظمى» حاکم در موقعیتهاى نشانهگذارىنشده و رسیدن به «نظم» در موقعیتهاى نشانهگذارىشده ایفا مىکنند. شکى نیست که به گفته داگلاس بىنظمى، نظم و ترتیب اشیا را از میان مىبرد، اما این امکان را فراهم مىکند که بتوان اشیا را به بىنهایت شکل جدید بهنظم و ترتیب درآورد. فرایند آفرینش ِ این نظم و ترتیبها، فرایندى است که انسانشناسان نمادگرا، عموماً آن را از خلال مناسک مشاهده مىکنند:
«منسک، قابلیتهاى بىنظمى را به رسمیت مىشناسد بهگونهاى که مجرى مناسکى، در پى آن است که از بىنظمى حاکم در جهانِ روح، رؤیاها، از خودبیخودشدنها، و هذیانها نیروهایى را بیرون بکشد که حامل حقایقاند و در حالت آگاهى خارج از دسترس ما قرار دارند.»
آرنولد وان جنپ، انسانشناس فرانسوى (۱۸۷۳ – ۱۹۵۷)، خروج از بىنظمى را در موقعیتهاى مناسکى ویژهاى که آنها را مناسک گذار (تولد، بلوغ، ازدواج، مرگ) مىنامید، حاوى پدیدآمدن دگرگونىهایى در حقوق و وظایف اعضاى یک جامعه نسبت به آن جامعه مىدانست. در هریک از این مناسک، جامعه با صورىکردن خروج فرد از یک موقعیت و دستیابى او به موقعیت دیگر، جایگاه جدید او را به رسمیت مىشناسد و به او اجازه مىدهد که از این جایگاه وارد کنش اجتماعى شود. بنابراین، عدم شرکت در چنین مناسکى و گذارى که شاید بتوان صرفاً آن را نوعى «گذار بیولوژیک» از موقعیتى به موقعیت دیگر نامید، نهفقط به رسمیت شناخته نمىشود، بلکه بهشدت «گناهآلود» و تخطى نسبت به قوانین جامعه بهحساب مىآید و بهنظر مىرسد نهفقط فرد خاطى، بلکه کل جامعه را به خطر مىاندازند. گذار از نظمى به نظم دیگر، باید لزوماً از خلال نوعى صورىگرایى مناسکى انجام گیرد؛ چه در غیر این صورت، خروج از نظم نخست نه به ورود به نظم دوم، بلکه به باقىماندن در بىنظمى میانى مىانجامد و فرد همراه خود، جامعه را نیز با خطر بىنظمى روبهرو مىکند (هرجومرجهاى جنسى و سیاسى).
داگلاس با اثرپذیرى از رویکرد وان جنپ، فرایند مناسکى را در معنایى عام و نه لزوماً در محدوده مراسمى آن مىبیند و برآن است که دو مفهوم «شبکه نشانهاى» و گروه، مىتوانند ما را در درک حرکات نظمدهنده در جامعه انسانى یارى دهند. منظور از شبکه نشانهاى، مجموعهاى از نشانهها همچون نوع لباس، روش حرکات، گونه سخنگفتن، و چگونگى بهکارگیرى فضاست که ایجاد یک گروه مىکنند. و منظور از گروه، افرادى هستند که با بهرهجستن از یک شبکه نشانهاى به گرد خود مرزى ترسیم مىکنند و گذار از آن را براى خود و براى دیگران خطرناک مىدانند. هر نوع گذار از مرز، خارج از مناسک و به روشهایى که از پیش معلوم شدهاند، خطرى بزرگ براى هردوسوى آن مرز بهحساب مىآید، زیرا مىتواند نظم را بار دیگر به بىنظمى بدل کند. با این درک است که مىتوان معنى و مفهوم بسیارى از «آلودگى»ها و «ناپاکى»ها را درک کرد و بهویژه دریافت که چرا آلودگىها همواره در نقاط مرزى – مثلاً هنگام خروج از کالبد انسانى: خون، عرق، ادرار… – بیشترین واهمه و بیشترین اشکال تابویى را ایجاد مىکنند.
نمادگرایى داگلاس، بیش از هرکجا در مفهوم مرز متمرکز مىشود که حدفاصل میان خود و دیگرى است. اما صرفاً به مرزهاى بیرونى محدود نمىشود و مىتواند مرزهاى درونى را نیز دربر بگیرد: خروج یک کارکرد یا یک حرکت و یک عنصر از جایگاه پنداشتهشدهاش، همواره ایجاد خطر مىکند، این خطر به ترس منجر مىشود و ترس مىتواند تا بروز بىنظمى کامل (تعارض و جنگ) پیش رود و ساختارها و روابط درونى را بهکلى برهم بریزد. در متن کوتاه زیر که برگرفته از معروفترین کتاب داگلاس با عنوان «پاکى و خطر» (۱۹۶۶) است، تأکید وى عمدتاً بر انتقال مرزهاى مناسکى تفکیککننده و نظمدهنده بر کالبد انسانى و جانورى، از خلال برخى رسوم متداول در زندگى انسانها و بهویژه مراسم قربانى است:
«پنداره جامعه، تصویرى قدرتمند است که مىتواند به تنهایى بر انسانها غلبه یابد و آنها را به کنش وادارد. این پنداره داراى شکلى است که مرزهایى بیرونى دارد، مکانهایى حاشیهاى و ساختارى درونى. در این مرزها، جامعه مىتواند حرکات دنبالهروانه را تشویق و سرکشىها را طرد کند. جامعه در حواشى و در مناطق سازماننیافته خود حامل انرژى است و همه تجاربى که انسانها را به این ساختارها، به این حواشى، و به این مرزها مىپیوندند، منابعى سرشار از نمادها را براى آن جامعه مىسازند.
وان جنپ، نشان داده است که چگونه ورودى هر خانهاى، نمادى از آغازى براى یک جایگاه جدید است. چرا داماد، نخستین بار پس از مراسم عروسى، عروس را در آغوش مىگیرد تا از آستانه خانه وارد آن شود؟ زیرا پلکان، ستونها، و در ورودى چارچوبى را مىسازند که شرط ضرورى و روزمره ورود به خانه است. همین را مىتوان درباره تقاطع جادهها، طاق نصرتها، فصول جدید، جامههاى نو، و… نیز گفت. هیچ تجربهاى را نمىتوان آنقدر پیشپاافتاده دانست که نتواند به بخشى از یک مناسک بدل شود و حامل معنایى بسیار گستردهتر از خود آن باشد. و هراندازه سرچشمه نمادهاى مناسکى شخصىتر و صمیمىتر باشد، حاوى پیامهایى برجستهتر نیز خواهند بود. هراندازه نماد، ریشههایى عمیقتر در تجربه انسانیت داشته باشد، امکان بیشترى براى پذیرفتهشدن در میان مردم و تعمیمیافتن خواهد داشت.
در ساختار موجودات زنده، به نسبت مثالى که در نمادگرایى پلکان و در زدیم، بهتر مىتوان تبلورى از اشکال پیچیده اجتماعى را مشاهده کرد. بدینترتیب، مىبینیم که در مناسک قربانى همواره مشخصات جانور قربانى با دقت معلوم است: پیر یا جوانبودن، مذکر یا مؤنث یا خنثابودن. همچنین معلوم است که عمل قربانى چطور باید انجام بگیرد. حتى دقیقاً مشخص شده است که چطور باید جانور را کشت. براى نمونه در نزد قوم دینکا، زمانى که موضوع قربانى جبرانکردن گناه زناى با محارم باشد، جانور را در برشى طولى و با عبور از آلت جنسى مىکشند؛ و یا زمانى که هدف، جشنگرفتن یک قرارداد صلح است، جانور را در یک برش عرضى قربانى مىکنند. در برخى از موارد جانور را خفه مىکنند و یا آن را تا حد مرگ لگدمال مىکنند. کالبد انسانى به نسبت جانوران، باز هم به شکلى مستقیمتر نمادگرایى را در خود جاى مىدهد. این کالبد الگویى کامل از هر نوع نظام تمامیتیافته است. نهایتهاى کالبدى مىتوانند نشانههایى از مرزهایى در خطر یا شکننده باشند. و از آنجا که این کالبد ساختارى پیچیده دارد، کارکردها و روابط میان بخشهاى مختلف آن نیز مىتوانند بهمثابه نمادهایى براى دیگر ساختارهاى پیچیده وارد عمل شوند. اگر به این واقعیت توجه نداشته باشیم که کالبد انسانى نمادى از جامعه است و در مقیاسى کوچک، قدرتها و خطراتى را که به ساختار اجتماعى نسبت داده مىشوند، بازتولید مىکند، نمىتوانیم بهدرستى مناسکى را که در آنها عناصرى چون شیر مادر، آب دهان، و غیره وارد عمل مىشوند درک و تفسیر کنیم.
منبع: فکوهی، ناصر، پارههای انسانشناسی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۵
برای تمام آوانگاریها و ماخذ به منبع فوق ارجاع کنید.