دو خبرنگار (الهه محمدی و نیلوفر حامدی) کاری را که هر خبرنگار شرافتمندی در هرکجای عالم میکرده است، کردهاند. آنها خواستهاند شریف باشند، خواستهاند به مردم و به جامعه و کشور خود ایمان داشته باشند، خواستهاند بلندگوی حقوق مردم و جامعه ما را به دست بیگانگانی که جز منافع خود را نمی شناسند و در صد سال اخیر جز برای منافع خود کاری نکردهاند ، ندهند. این دو خبرنگار شرافت روزنامهنگاری ایران هستند، شرافت و امید و آرزوی همه ایرانیان به آیندهای بهتر، به اینکه مردم ما هم حقشان این است که آیندهای بهتر داشته باشند و هم آیندهای بهتر خواهند داشت. هر روز که می گذرد باورم کمتر میشود که بدخواهان این شرافت، مشکل و دغدغهشان اصولا ایران باشد، و فکر میکنم این همه خباثت نمیتواند حاصل نه ایدئولوژی باشد و نه بلاهت، بلکه باید یک بدخواهی عامدانه باشد برای ویران کردن سرنوشت یک جامعه و یک تمدن. چه کسی نمی خواهد ما شرافت خبرنگاری و روزنامهنگاری و حرفهای داشته باشیم، چه کسی جز بیگانگانی که منافعشان به هر دلیلی در تضاد با تمدن ما قرار گرفته است. کسانی که دوست دارند ایرانیان نه به روزنامهها و رسانه های خود بلکه پای بلندگوی دشمنان این کشور بنشینند. اما، هرچند افسوس و صد افسوس که هزاران گل در این راه پر پر خواهند شد، اما یک لحظه تردید نکنیم که یک تمدن هزاران ساله، را که لشکران بیگانه از مغولها تا بریتانیای کبیر، و از عشایر ویرانگر تا استعمار سیاستپیشه نتوانست از پای در بیاورد، به دست بیماریهای درونی یا برونی آتی نیز از پای در نخواهد آمد، مگر آنکه جهان زیر و رو شود. کما اینکه در گذشتهها نیز افول تمدن ایرانی، شاهد افول تمدن رم، تمدن اروپا و امپراتوریهای استعماری بود. امروز این دو دختر شجاع نماینده نه تنها مردم این نسل و امروز، بلکه نماینده شرافت یک فرهنگ و یک تمدن هستند و فراتر از هر آنچه از این پس رخ دهد، این واقعیت تا قرنها در اسناد و حافظه تمدنی ما ثبت خواهد شد.
ناصر فکوهی، ۳ مرداد ۱۴۰۲