گفتگوی میشل فوکو با یک روزنامه ژاپنی درباره پناهندگان ویتنامی در ۱۹۷۹
به نقل از / روزنامه لیبراسیون / ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵
مسئله پناهندگان درآمدی است بر مهاجرت بزرگ قرن بیست و یکم
انتخاب انسانهای زیر سرکوب دیکتاتوری، گریز از دوزخ است.
روز ۱۷ اوت ۱۹۷۹ مجله ژاپنی شوکان پوسوتو (Shûkan Posuto) گفتگویی با فیلسوف فرانسوی میشل فوکو را درباره سرنوشت پناهجویان ویتنامی منتشر کرد. هزاران هزار تن از ویتنامیها در حال فرار از کشور خود و رژیم کمونیستی آن بودند. روشنفکران فرانسوی بسیج میشوند تا این پناهجویان موسوم به «مردمان قایقها» (Boat People) [به دلیل استفاده شان از قایق برای فرار] در فرانسه پذیرفته شوند: سارتر و آرون با رئیس جمهور وقت والری ژیسکار دستن(Giscard D’Estaing) ملاقات می کنند و میشل فوکو حمایت خود را از کمیته موسوم به «قایقی برای ویتنام» که برنار کوشنر (Bernard Kouchner) تشکیل داده اعلام میکند. این گفتگو بعدها در فرانسه در یکی از کتابهای فوکو «گفتهها و نوشتهها» (گالیمار ۲۰۰۱) به انتشار رسیده است. لیبراسیون در اینجا دست به بازنشر آن میزند.
– بسیاری امروز با یک تناقض روبرو هستند: در گذشته باید از اتحاد دو ویتنام دفاع میشد و امروز مسئله پناهجویان ویتنام مطرح است. پیآمد این قایع چیست؟
– دولت حق ندارد از حق نامحدود بر زندگی و مرگ برخوردار باشد، چه بر مردم زیر سلطه خود چه در باره زندگی مردم پهنهای دیگر. به نظر من مخالفت با این حق دولتها همانقدر اهمیت دارد که مخالفت ما با بمبارانهای ویتنام به وسیله ایالات متحد و امروز برای این کار باید به پناهجویان ویتنامی کمک کرد.
– به نظر میرسد که مسئله پناهجویان کامبوجی به همان اندازه مورد توجه نیست که پناهجویان ویتنامی. نظر شما در این مورد چیست؟
– آنچه در کامبوج رخ داده، کاملا در تاریخ مدرن بی سابقه است: یک دولت دست به کشتار مردم خود در ابعادی زده که هرگز در طول تاریخ مشاهده نشده است. البته گروهی از مردم کامبوج که از این ماجرا(خمرهای سرخ] جان سالم بدر بردند اما آنها نیز امروز زیر سلطه یک ارتش سودجو، مخرب و خشن قراردارند. اما آنچه بهر حال اهمیت دارد، این است که درحرکت عمومی که در جهان برای حمایت از پناهجویان آسیای جنوب شرقی به راه افتاده است توجهی به تفاوت موقعیتهای تاریخی و سیاسی میان آنها نداشته باشیم. این امر بدان معنا نیست که نسبت به تحلیل موقعیتهای متفاوت تاریخی و سیاسی مسئله پناهنچویان بیتوجه باشیم اما آنچه جنبه اضطراری دارد نجات جان پناهجویان در خطر است. زیرا در همین لحظه ۴۰ هزار ویتنامی در دریای هندوچین سرگردان هستند و یا قایقهایشان در جزایر به گل نشسته و در آستانه مرگ هستند. در همین زمان ۴۰ هزار کامبوجی از تایلند بیرون رانده شده و خطر مرگ آنها را نیز تهدید میکند. بنابراین نزدیک به ۸۰ هزار انسان هر روز در آستانه مرگ زندگی می کنند. در این شرایط به نظر من هیچ بحثی درباره توازن عمومی کشورهای جهان یا هیچ استدلالی درباره مشکلات سیاسی و اقتصادی که کمک به پناهچویان را همراهی میکنند، نمی تواند توجیه کننده آن باشد که دولتها این انسانها را در آستانه مرگ به حال خود رها کند. در سال های ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ یهودیان بودند که از آلمان و اروپای مرکزی میگریختند، اما چون هیچ کسی به آنها کمکی نکرد بسیاری از آنها از میان رفتند.
– از آن زمان ۴۰ سال گذشته است آیا هنوز هم میتوان ۱۰۰ هزار نفر را در کام مرگ رها کرد؟
– برای یافتن یک راه حل جهانی، باید دولتهایی را که سبب به وجود آمدن پناهجویان میشوند از جمله ویتنام را وادار به تغییر سیاست کرد. اما چگونه میتوان به این هدف رسید؟ در کامبوج وضعیت بسیار وخیمتر از ویتنام است اما شاید امیدی در راه باشد. می توان تصور کرد که ایجاد یک دولت مورد قبول مردم در کامبوج به یک راه حل منجر شود. اما در آنچه به ویتنام مربوط میشود، مسئله بسیار پیچیده تر است. در این کشور قدرت سیاسی بر سر پا است و این قدرت بخشی از مردم را طرد کرده و این بخش نیز دولت را نمی خواهد. دولت این مردم را به جایی کشانده که در پی راه نجاتی برای خود هستند و ترجیح داده اند جان خود را در دریاها به خطر بیاندازند تا در ویتنام بمانند. بنابرانی روشن است که باید به ویتنام فشار آورد که شرایط را تغییر دهد.
– به نظر شما «فشار آوردن» به چه معنا است؟
– در ژنو در کنفرانس سازمان ملل متحد درباره پناهندگان، کشورهای شرکتکننده تا اندازه ای بر ویتنام فشار آوردهاند حال چه به صورت توصیه و چه در قالب دستورالعمل. دولت ویتنام هم حاضر به پذیرش برخی از موارد شده است. دولت ویتنام آمادگی دارد به جای آنکه کسانی را که قصد عزیمت دارند به حال خود رها کند، مراکزی برای آنها ایجاد کند: آنها چندین هفته، ماه یا حتی سال در این مراکز باقی می مانند تا کشوری برای مهاجرت بیابند. اما باید گفت که این پیشنهاد بیشتر شبیه به ایجاد نوعی ارودگاه های اجباری است.
– مسئله پناهجویان تاکنون بارها مطرح شده است، آیا به نظر شما در مورد ویتنام با جنبه تازهای از لحاظ تاریخی روبرو هستیم؟
– در قرن بیستم ما بارها شاهد نسل کشیها و تعقیب و آزار قومیتها بودهایم. به نظر من در آیندهای نه چندان دور این مسائل و پدیدهها باردیگر به اشکالی متفاوت پدیدار خواهند شد. زیرا پیش از هر چیز، در سال های اخیر بیشتر شاهد افزایش شمار دولت های دیکتاتوریها بوده ایم تا کاهش آنها. و از آنجا که در دولت های دیکتاتوری بیان سیاسی ناممکن است و مردم توانی برای مقاومت ندارند، مردم زیر سرکوب دیکتاتوریها ترجیح می دهند از این دوزخ فرار کنند. از این گذشته، در مستعمرات پیشین ما شاهد تاسیس دولت ها با معتبر شمردن مرزهای دوره استعماری بودیم؛ این امر بدون توجه به آن انجام شد که این مرزها در پهنه های قومی، زبانی و دینی گسست ایجاد می کردند. این پدیده به تنش های خادی انجامید. در این کشورها، تضادهای میان مردمان این خطر را ایجاد میکند که انفجارهای بزرگی به وجود آمده و سبب جا به جایی های اجباری بزرگی در جمعیت شود، در عین حال که دستگاه دولتی را رو به فروپاشی ببرد. و سرانجام اینکه قدرتهای اقتصادی توسعه یافته که نیازمند نیروی کار کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه بودند و شروع به وارد کردن مهاجرانی از کشورهایی چون پرتغال، الجزایر و آفریقا کردند. اما امروز همین کشورها که به دلایل پیشرفت فناورانه دیگر نیازی به نیروی کار ساده ندارند، مایلند این مهاجران را از کشورهای خود بیرون کنند. همه این مسائل به مشکلات در زمینه مهاجرت دامن می زنند و این شامل حال میلیونها نفر میشود. مهاجرت جمعیتهای انسانی بدین ترتیب به امری ناگزیر، دردناک و تراژیک بدل میشود و نمیتواند بدون مرگ و جنایت اتفاق بیافتد. نگرانی من آن است که آنچه امروز در ویتنام شاهدش هستیم تنها بازمانده ای از گذشتهای از میان رفته نباشد، بلکه بیشتر نشانهای باشد از آیندهای شوم که در انتظار انسان است.