مطالعات مردمنگاری قرن بیستم تمام جوامع انسانی موجود را زیر پوشش خود قرار دادهاند. افزون بر این مطالعات، پژوهشهای باستانشناسی انسانشناختی، باستانشناسی، رفتارشناسی جانوری و شاخههای مرتبط در پژوهشهای هنر و پارینهشناسی و میراث غیرمکتوب بر سر یک امر جهانشمول در تمام جوامع انسانی شناخته شده، اجماع داشتهاند. این امر آن است که این جوامع چه در موقعیت کنونی و چه در چشماندازهای تاریخی قابل شناخت مستقیم یا غیر مستقیم خود، دارای چهار بُعد اساسی بودهاند: ۱- بُعد خویشاوندی با اشکال مشخص خانواده و زناشویی و روابط و رمزگذاریهای جنسیتی و بینجنسیتی و خانوادگی؛ ۲- بُعد سیاسی با اشکال مشخص حاکمیت غیرمتمرکز یا متمرکز و دولتی، نظامهای پایدار یا کمتر پایدار، موروثی یا انتخابی، مقتدر یا ضعیف حکمرانی؛ ۳- بُعد اقتصادی با اشکال مبادله و بازار و کالاهای واسط و کالایی شدن یا خروج از حوزه های کالایی و نظامهای ثبت حافظه ریاضی و محاسبه؛ و ۴- بُعد دینی با اشکال گوناگون متافیزیک و خداپرستی در قالب تکخداپرستی یا چندخداپرستی یا دوخداپرستی و یا پرستش و باور به متافیزیکهای طبیعی یا انسانی یا آمیزهای از اینها و نظامهای نمادین و مناسکی ناشی از آنها. بنابراین نمیتوان جامعهای را سراغ گرفت که این ساختار چهارگانه را در خود به شکلی از اشکال نداشته باشد. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی تقاطع و تاثیرگذاریهای متقابل این ابعاد چهارگانه و حاملها و مفصلبندیها و سازوکارهای همسازی میان اجزاء و کلیت این ابعاد بوده و هست.
نگاه یک پروهشگر و نگاه یک تحلیلگر که لزوما همانگونه که دورکیم این دو را از یکدیگر جدا میکند بر هم انطباق ندارد، باید قاعدتا به دنبال آن باشد که بتواند همین سازوکارها را در قالب مطالعات موردی در زمانها و مکانهای مختلف بشکافد و به نتایجی برسد که بتواند به منطق تداوم فرایندهای اجتماعی در جهان امروز مستقیم یا غیر مستقیم یاری رساند. برای این کار، جز در موارد استثنایی و متفکران استثنایی، باید نکتهای اساسی را در نظر گرفت و آن اینکه نه آنقدر به موضوع نزدیک شویم که خطر فروافتادن کار در یک روایت اتنوگرافیک توصیفی باشد، و نه آنقدر دور که سازوکارهای درونی و دقیق را از دست بدهیم و صرفا ناچار باشیم به ساختارهای عمومی و لزوما جهانشمول توجه کنیم.
آنچه در کتاب حاضر مورد منشاء پژوهش قرار گرفته، تقاطعی مشخص میان دو حوزه سیاست و خویشاوندی (یا در اینجا دقیق تر بگوییم روابط جنسی) بوده است. پژوهشگر برای درک رابطه میان این دو حوزه، و تداوم های اجتماعی و فرهنگی آنها در میان سایر گروههای انسانی از جمله فرودستان قربانی آنها، مقطع زمانی و مکانی مشخصی (اصفهان دوره صفوی) را انتخاب کرده است و با استفاده از اسناد و مدارک معتبر تلاش کرده، میانکنشهای این دو حوزه و شرایط اجتماعی زمانه آنها را نشان دهد. روشن است که ذات بحث او در این کتاب، بر رویکرد پدیدارشناسانه استوار است. اما دستکم دو ویژگی در این کار میتوان برشمرد که آن را به نسبت کارهای محدود مشابه برجسته میکند. نخست آنکه فرایند تاریخ نگاری کلاسیک، که میتوانست به یک مردمنگاری توصیفی از آن نوع که برشمردیم برسد، در اینجا شاید نه به طور کامل، اما تا حد زیادی به سود فرایند تاریخنگاری مستندی از جنس آنال، کنار گذاشته شده است. مساله و هدف مولف آشکارا ورود به شناخت و تحلیل و ایجاد گفتمانی است که در آن بروشنی از قربانیان نوعی بردگی و سلطه جنسی دفاع شده و سازوکارهای آن را در دو سوی ماجرا به تصویر کشیده و تحلیل کند. بنابراین در اینجا باید از دامی که ممکن بود درون آن بیافتد، پرهیز کند. این دام آن بود که قدرت و سیاست به زندگی پادشاهان یا راس حکومت تقلیل بیابد و روابط جنسی، صرفا به بردگی و سلطه بر گروههای فرودست به سود گروههای فرادست. حال آنکه اندیشههایی به ویژه در باب روسپیگری، بدن و دگرگونیهای آن، هنر و تاثیر متقابل رفتارهای جنسی و سیاسی بر یکدیگر، کار را دارای پتانسیلهای زیادی میکند که البته باید در آثار دیگر خود وی یا دیگران تقویت شوند. بهررو در اینجا در همان حال که روایت تاریخی به مثابه پیرنگ اساسی حفظ شده، در هر دو حوزه قدرت و روابط جنسی، تلاش بر بازکردن موضوع و اولویت بخشیدن به آنچه میتوانیم به آن نام «درآمدی بر تاریخ فرهنگی روابط جنسی» در دوره و زمان مربوط بدهیم، گسترش یافته است.
ویژگی دوم کار در نگاه مدرن و نظری پژوهشگر در گفتمان و نوشتار او در موضوع است که ولو نه به صورت مستقیم اما در قالب عمومی گفتمانی او به مسئله همواره حضور دارد. وقتی میشل فوکو مفهوم زیست – سیاست را مطرح میکرد کاملا واقف بود و بر این امر تاکید داشت که این فرایند یعنی بازتولید قدرت سیاسی از طریق طبقهبندی ، نظمبخشی و هنجارمند کردن بیولوژی، انجام میگیرد. این روابط جنسی و کل موقعیت زیستی به ویژه با محوریت بدن(مادی و ذهنی)، نه نظر فوکو فرایند عمده و اساسی مدرنیته است که پایههای قدرت آن را در قالب به انحصار در آوردن نه فقط خشونت سیاسی، اقتصادی و دولتی و اجتماعی بلکه همچنین خشونت جنسی و با مطلق کردن و درونی کردن تمام سازوکارهای اجتماعی در قالبهای نظم و هنجارهای معیار و تنظیمیافته انجام میگیرد.
حال پرسشی مطرح است که آیا در دورههای پیشمدرن و پیشسرمایه داری، آیا ما فاقد روابطی ساختاری از نوع آنچه فوکو در فرایند زیست-سیاست مطرح میکند، بودهایم؟ پاسخ مردمنگاران و انسانشناسان از قرن نوزدهم تا امروز، از جمله کلود لوی استروس(در مکتب ساختاری)، روث بندیکت، مارگارت مید(در مکتب فرهنگ و شخصیت)، برونیسلاو مالینوفسکی(در مکتب کارکردی)، موریس گودولیه (در مکتب انسانشناسی اقتصادی و مارکسیستی)، پیر کلاستر، جیمز اسکات(در مکتب انسانشناسی آنارشیستی) و فرانسواز هریتیه و فیلیپ دسکولا (در تداوم مکتب ساختاری استروسی)… با پاسخ تاریخنگاران فرهنگی از ریشههایشان در لویس فبور و فرنان برودل و پیتر برک گرفته تا آلن کوربن، پاسکال اوری و روژه شانتیه به این پرسش نسبتا به یکدیگر نزدیک بوده است. و جالب آنکه آلن کربن کتابی بسیار مهم با عنوان «فقر جنسی و روسپیگری در قرن نوزده» (۱۹۸۲) دارد که بسیار به مضمون کتاب حاضر نزدیک است اما در آن جهان روسپیان مرکز اصل حرکت پژوهشی و تحلیلی بوده است. در رویکرد تاریخ فرهنگی جدید پرسشی اساسی مطرح است و آن اینکه به صورت خلاصه و موجز هر چند میتوان انطباق تراکم سیاسی با تراکم لذت جنسی را به صورت یکی از جهانشمولهای نظامهای سیاسی – اجتماعی در تمام جوامع در نظر گرفت و دلیل این امر نیز کاملا روشن است زیرا غذا و زن دو عامل اساسی ناگزیر و ضروری برای بازتولید موجودیت انسانی و تمایز و سلسله مراتبی شدن انسانهای برخوردار و فقرزده (ثروت غذایی یا ثروت جنسی) بودهاند، اما تمایل ِ ازخودبیگانهساز به «انباشت ثروت» و جستجوی وسواسآمیز برای لذت جنسی از طریق «چند همسری» (یا تعدد و تنوع شریکان و رفتارهای جنسی) و پیوند درد و لذت در این میان، را باید فراتر از دلایل روانی یا روانکاوانه (فرویدی -لاکانی) در ساختارهای نمادین و ضروری برای تولید و بازتولید اصل جامعهبودگی جامعه جّست. در حقیقت همه روایتهای بیرحمانه سوءاستفادهها، بهرهکشیهای اقتصادی و جنسی انسانها از یکدیگر و فشار آنها به صورت مستقیم و غیر مستقیم از این راه بر طبیعت که پس از مدرنیته و ظهور سرمایه داری در دولت سیاسی مدرن وعقلانیت بوروکراتیک هرچه بیشتر دموکراتیزه شده، در انسانها درونی شدند و گسترش یافتند، پیش از این نیز در روندی از خودتنظیمکنندگی در مقام نخست هدف ممکنشدن جامعه به مثابه سازمانیافتگی سلسهمراتبی و تقسیم نابرابر امتیازات مادی را دنبال میکردهاند.
از این رو کتاب حاضر، این ویژگی را داشته است که از درغلتیدن در روایت های هرزگی، برای بیرون کشیدن یک روایت تاریخی منطقی، اجتناب کرده و با رویکردی پدیدارشناسانه نشانداده که سازوکارهای ِ انباشت ثروت و لذت جنسی چگونه در دورانی از فروپاشی و انحطاط نظام سیاسی و اجتماعی با یکدیگر پیوند خوردهاند. خواننده تیزبین میتواند این امر را در جای جای کتاب ببیند که چطور درک تنبارگی را باید از باقی ماندن صرف در دو حوزه روایت اخلاقی / ضد اخلاقی و روایت تاریخی / اسنادی خارج کرد. و تلاش نمود آن را در سطح درک سازوکارهای تداوم جامعهشناختی رساند. موضوع به دلیل حساسیت – و در معنایی حتی تابویی بودن آن – برغم دشواری کار نویسنده، با توجه به اشراف ایشان به حوزه نظری کار خود، به خصوص در زمینه نظریههای جدید مدرنیته توانسته است زبانی به دور از وسوسه سازی ها و ماجراپروری و جذابیت بخشیهای اگزوتیستی داشته و با یک نگاه علمی و زبان شیوا، موضوع را پرورش دهد. هم از این رو کتاب خانم روحی را میتوان یکی از نخستین آثار در زمینه انسانشاسی و تاریخ فرهنگی جنسیت در ایران دانست که البته پیشینههای ارزشمندی چون کار خانم افسانه نجم آبادی «زنان سبیلو و مردان بیریش» (۱۳۸۹) و یا کار ویلم فلور «تاریخ روابط جنسی در ایران »(۲۰۱۰) را از یاد نبردهایم اما به گمان ما از جنس متفاوتی هستند که در اینجا وارد بحث انها نمیشویم. مطالعات دیگری نیز در ایران با عنوان «شاهدبازی» و از این قبیل در حوزه ادبی انجام شده که از آنها نیز باید یاد کرد. اما این کتاب را می توان همچنین به مثابه یکی از معدود آثاری تلقی کرد که در حوزه تاریخ فرهنگی بدن در زبان فارسی نوشته شدهاند و گستره موضوعی آن هنوز تقریبا دست ناخورده باقی مانده است. انتشار این کتاب به این دلایل و به دلیل غنی شدن هر چه بیشتر نگاه انسانشناسی از درون به فرهنگ تاریخی و تداوم آن در فرهنگ مدرن ایران ارزش قابل توجهی دارد که بدون شک باید از آن قدردانی کرد. و البته روشن است که باید کتاب را تنها درآمدی بر موضوع به شمار آورد که نیاز به ادبیاتی بسیار گسترده در آن وجود دارد زیرا یکی از مهمترین بخشهای زندگی انسان را از ابتدا تا امروز تشکیل میداده و در چشمانداز قابل تصور تشکیل خواهد داد.
این یادداشت در تاریخ مرداد ۱۳۹۸ برای مقدمه کتاب تن بارگی در عصر صفویه از انتشارات انسان شناسی و فرهنگ نوشته شده است.