فرانسیس پوژولس (۱۸۸۲-۱۹۶۲) یک روشنفکر کاتالونیایی بود که در سال ۱۹۲۷ کتابی درباره جهره برجسته تزئینات شهری بارسلون منتشر کرد: معمار برجسته، آنتونیو گائودی ی کورنت (۱۸۳۲-۱۹۲۶) . در این نوشتار، پوژولس بر آن بود که باید از آثار گائودی خوانشی باطن گرا داشت و این نظر در آن زمان مناقشه زیادی بر پا کرد.
توضیح مترجم: این متن از برگردان فرانسوی ای انجام شده است که نقاش سوررئالیست اسپانیایی تبار، سالوادور دالی آن را منتشر کرده است. موضوع مورد بحث و رویکرد باطن گرای پوژولس در متن اصلی و ترجمه فرانسوی دالی، با توجه به شخصیت او، در مجموع دسترسی و درک متن را تا اندازه ای مشکل کرده ، در ترجمه فارسی سعی شده است که بیشترین وفاداری ممکن به متن انجام بگیرد؛ در عین حال که با برخی تغییرات در نقطه گزاری ها و جملات بلند، آن را برای خواننده فارسی زبان قابل درک تر کرد اما باز هم دسترسی و فهم کامل آن لزوما ساده نیست و بدون شک خطاهایی ممکن است در ترجمه راه یافته باشد.
درباره این سازنده بزرگ آثار معماری به درستی گفته شده که وی شاعر ِ سنگ ها بود؛ البته می توانیم این را هم بگوییم که او موسیقیدان ِ سکوت بود؛ سکوتی که معماری اش را همراهی و در وزش باد به شیوه ای بی نظیر، بر لبه های سنگی و دیوارهای آن گذر می کرد؛ آوایی که با طنین خود، گائودی را از همه معماران مدرن معاصر متمایز می کند: و در حالی که آنها از میان می روند، گائودی، همچنان موسیقی خود را به صدا در می آورد، زیرا نظامی عمومی از آوای زنگ ها در لوله های استوانه ای ابداع کرده که با کمک یک شاسی، در تمام ناقوس های پانزده یا بیست گانه معبد، به صدا در می آیند و صدای دلنواز و هارمونی های خوش آهنگی را می سازند که هر بامداد، نیم روز وشب در بارسلون، به گوش می رسد. درباره این سازنده و مجسمه ساز و معمار بزرگ، می توان گفت که نه تنها شمار بی نهایتی از شکل ها را به جهان ارگانیک خاص ِ پیکره ها افزود، بلکه جهان غیر ارگانیک را نیز مدیون خود نمود. در حقیقت، باید گفت و تکرار کرد که او توانست کیفیت امر ارگانیک را به مفهوم عمومی و همه اجزای بناهایی که می ساخت تعمیم دهد، به ویژه آخرین بناهایی که به پا کرد. این سازنده بزرگ را می توان یک نقاش نیز دانست، زیرا نه فقط طرحی بزرگ برای رنگارنگ کردن معبد خود به انجام رساند، بلکه در همه ساخته هایش، ترکیب هایی تزئینی از رنگ ها ابداع کرد که به ظرافتی بی نهایت ناب، رسیدند و در برابر چشمان ما همچون قند در دهان آب می شوند. این سازنده بزرگ معماری بود که در سراسر عمر خویش، همچون اندکی از همکارانش، به هنر یونانی احترام می گذاشت و به آن عشق می ورزید. معماری که بنایی چون معبد ساگرادا فامیلیا برای ما به جای گذاشت: بنایی که روزی، یک درشکه ران، همانطور که اسبش را به ضرب تازیانه به پیش می راند، پشت کرده، کالسکه را متوقف می کرد و به گردشگری که در کالسکه خود داشت و حال در برابر معبد غرق و محسور تماشای بنا و به تکه ای از اثر گائودی خیره شده بود، می گفت: نمای این معبد تماما از سنگ های دست ساز و ضرب چکش ساخته شده است: مثل این است که هنوز بتوانیم هر بار به بازدیدش می رویم، صدای ضربه های چکش را بشنویم؛ و از این نما، که شاید هرگز به پایان نرسد، سرودِ سکوت ِ محله کامپ دولارپا، مکان ِ مدرن ِ این معبد، را به آواز در می آورد. گائودی این نما را با زبان خود، زبانی همان اندازه ملموس که نمادین، ساخت و نامش را دروازه زندگی یا زایش گذاشت؛ جایی که مرغ و خروس ها همچون دروازه یک مزرعه در گردش باشند؛ و در همان حال در نمای ِ کناری و جهت معکوس، دروازه مرگ و دروازه اصلی معبد، دروازه رستاخیز قرار داشت و گائودی چنان آنها را برایمان به زبان در می آورد و چنان بروشنی به نمایش می گذارد که گویی به پایان رسیده باشند و گویی بتوان درونشان رفت و بیرون آمد، زیرا همانگونه که گفتیم و تکرار کردیم برای پایان دادن به بینش ِ هنری که ما هم اکنون به بیان در می آوریم و پیش از آنکه به بینش دینی که سپس به آن خواهیم رسید، بپردازیم، او مردی است که می تواند از پس همه کارها بر آید و زمانی که به چیزی می اندیشد گویی آن را به انجام رسانده است.
بهر رو اگر سبک خودمان را کنار بگذاریم، اگر این سبک را که هرگز چیزی جز تبلیغاتی آکنده از توصیه های مقدس وار ِ اوجنیو اورس ِ تحسین برانگیز خود، درسال های پیش بوده است، سبکی که جز تبلیغ افکار علمی ما و پنداره های پایه ای کاتالونیا نبوده است، در این صورت باید درباره سبک ِ معمار ِ خویش [گائودی] بگوییم که شهری ساخته شده با مفاهیم معماری او، بر پایه سبک بزرگ و هیولا وار او، باروک و در هم پیچیده، یا شهری بازهم هیولاوار و باروک و در هم پیچیده با کوچه ها، میدان ها، بناها و باغ های هیولا وار، باروک و در هم پیچیده، پهنه ای همچون پارک گوئل، کازا میلا و ساگرادا فامیلیا خواهد بود. این هم روشن است که چنین ساخت هایی، زیباترین و زنده ترین تمام شهرهای مدرن خواهند بود که تاکنون شناخته ایم؛ شهرهایی که می دانیم با مهندسی ها و ریاضیات به مثابه آثار علمی ساخته شده اند؛ شهرهایی که در این دوران علم بر پا شده اند، بی آنکه به دنبال جستجویی زیباشناسانه باشند؛ شهرهایی صرفا بر خط آکادمیسم که به همان هایی تعلق دارند که به ما می گویند: اگر شهرهایی با اندیشه گائودی گرا، ساخته می شدند، شهرهایی می بودند وحشتناک و غیر قابل تحمل، شهرهایی که باید چشم هایمان را بر آنها می بستیم تا تصویر هنری او را نبینیم؛ و ما پاسخ می دادیم که چرا نباید یک شهر مدرن، در هم پیچیده و با شکلی نامتعارف به سبک معماری او داشته باشیم و چرا نباید اجازه داد چنین شهری بتواند جوهر زنده و پر شور ِ عاطفی ِ زیباشناسی ِ بنیادین ِ گائودی را بیابد؛ آن هم در این ایام مدرن که دقیقا همانگونه که همه می دانیم، شعر و موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی در هم تنیده اند تا بتوانند عنصر زیباشناسانه ای را بازیابند که ما آن را در اجرای ِ سرد و دقیق قوانین آکادمیک و با کنار گذاشتن معماری گائودی به دست آورده ایم. گویی خواسته باشیم این معمار را به تنهایی موظف بدانیم که در معماری کاری را بکند که در چهار هنر زیبای دیگر به صورت جمعی با موفقیت به سرانجام رسیده است.
پوژولس در ویکیپدیا
https://en.wikipedia.org/wiki/Francesc_Pujols
گائودی در ویکیپدیا
https://en.wikipedia.org/wiki/Antoni_Gaud%C3%AD
پاره های معماری برگردان ناصر فکوهی است و با پاره های هنر متناوبا شنبه ها منتشر می شوند.