برگردان ناصر فکوهی
و حال به پرسش اساسی می رسیم: آیا زندگی ِ ما معنایی دارد؟ این معنا چیست؟ جایگاه انسان بر روی زمین کدام است؟ و اینجا است که متوجه می شویم چرا موجودات بالزاکی چنین برای ما اطمینان بخش بودند: زیرا آنها به جهانی تعلق داشتند که انسان، اربابش بود؛ این موجودات [مثل] کالاها و اشیائی بودند که مساله تصاحب و حفظ و به دست آوردنشان [در کار] نبود؛ زیرا میان این اشیاء و صاحبانشان، هویتی پیوسته وجود داشت: یک جلیقه ساده، خود، یک شخصیت بود و در عین حال یک جایگاه اجتماعی. انسان، دلیل همه چیزها، کلید کیهان، و ارباب طبیعت و مشیت الهی به حساب می آمد…
اما امروز ، از همه اینها، چیز چندانی باقی نمانده است، رفته رفته همان طور که طبقه بورژوا، دلایل وجودی و ارزشهای خود را از دست می داد، اندیشه نیز، پایه های اساسی خود را رها می کرد و پدیدار شناسی به تدریج همه عرصه های پژوهش فلسفی را اشغال می کرد؛ علوم طبیعی نیز سلطه ناپیوستگی را کشف می کرد؛ روان شناسی خود نیز، به گونه ای موازی یک دگرگونی کامل را تجربه می کرد.
معانی جدید، به گردِ ما، دیگر جز پدیده هایی موازی، موقت وختی متضاد وهمواره قابل اعتراض نبودند. [در این جال] چگونه یک اثر هنری ممکن است ادعا کند می تواند معنایی را از پیش مشخص نماید، حال هر معنایی باشد؟ رمان مدرن، همانگونه که در ابتدا گفتیم، یک جستجو است؛ اما جستجویی که خود معانی خویش را رفته رفته می سازد. آیا واقعیت معنایی دارد؟ هنرمند معاصر نمی تواند به این پرسش پاسخ دهد: زیرا هیچ چیز در این باب نمی داند. کل چیزی که او می تواند در این باره بگوید این است که چنین واقعیتی شاید بعد از گذار آن، یعنی پس از رسیدن اثر به غایتش، معنایی از خود بر جای بگذارد.
حال چرا باید در اینجا نوعی نومیدی دید؟ در واقع ما با شکل معکوسی از فراوانی سروکار داریم. ما دیگر به معانی تحجر یافته و قطعی که تلاش می کنند نظم آسمانی باستان را تحمیل و به تداوم آن در نظم عقلانی قرن نوزده اصرار می ورزند، باور نداریم، اما ما تمام امید خود را در انسان می بینیم: [زیرا تنها] شکل هایی که این انسان می آفریند، ممکن است معنایی به جهان بدهند.
آلن رب گرییه در ویکیپدیا
درباره پاره های هنر
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
بخش های پیشین
پاره های هنر(۱)، برگسون: بینش «رها شده» هنرمند
پاره های هنر(۲)، باشلار: دعوت به سفری خیالین
پاره های هنر (۳)، دیدرو: طبیعت به مثابه منشاء هنر
پاره های هنر (۴)، دوراس: نوشتن، وقتی که زن هستی…
پاره های هنر (۵)، مرلو پونتی: احساس پایان نایافتگی
پاره های هنر (۶)، کامو: درباره رمان های رفتارگرا
پاره های هنر (۷)، دریدا:خوانش متن
پاره های هنر (۸)، بلاندیه: هنرهای از دست رفته، جمع نقاب ها
پاره های هنر (۹)، لوی استروس: اثر نقاشی و زبان، همسازی دوگانه
پاره های هنر (۱۰)، ارسطو: دست، مفید ترین ابزارها
پاره های هنر (۱۱)، بنیامین: سینما و نقاشی
پاره های هنر(۱۲)، کله: تمثیل درخت
پاره های هنر(۱۳)، دوشان: شناخته شدن هنرمند، شرطِ وجود هنرمند
پاره های هنر (۱۴)، ارسطو: طبیعت همواره بهترین ها را خلق می کند
پاره های هنر، (۱۵): روی لیختنشتاین: سبک هنر تجاری
پارههای هنر(۱۶)، لوکاچ: ایدئولوژی مدرنیسم
پارههای هنر(۱۷)، فوکو: مفهوم مولف
پارههای هنر(۱۸)، گوگن: هنر احساس
پارههای هنر(۱۹)، رومن: لذت هنر
پارههای هنر(۲۰)، پیکاسو: چرا به حزب کمونیست پیوستم؟
پاره های هنر(۲۱)، فوکو: دوین مایکلز، عکاسی در جستجوی امر ناپیدا
پارههای هنر (۲۲)، پازولینی: تتیس
پاره های هنر (۲۳)، دوسرتو: اسطوره تخیل شهری
:پاره های هنر(۲۴)، نیچه: هنر، بیان یک ضد طبیعت
پاره های هنر (۲۵)، گروپیوس: باوهاوس
پاره های هنر (۲۶)، رودن: هنر مرده است
پاره های هنر (۲۷)، کاندیسکی، رقص جدید
پاره های هنر (۲۸)، شن فو: آفرینش ِ خیال
پاره های هنر (۲۹) ، بوردیو: پویایی مصرف هنر
پاره های هنر(۳۰)، آراگون: جادوی لئو فره
پاره های هنر (۳۱)، یونسکو: زبان، گفتار و شکلک ها
پاره های هنر(۳۲)، هیوز: زبان ِ بافته ها
پاره های هنر(۳۳)، ژنه:خوشبختی ِ انگشتان ِ من
پاره های هنر(۳۴)، چایکوفسکی: جایگاه برتر موسیقی
«پاره های هنر» و «پاره های معماری» به صورت متناوب هر هفته شنبه ها منتشر می شوند.