ورود گسترده صدا از دهه ۱۳۴۰ و به ویژه از دهه ۱۳۵۰ در زندگی شهری و روستایی ایران با فناوری های جدیدی چون رادیو، تلویزیون، موزیک ضبط شده (کاست و صفحه) و سپس ویدئو، کنشگران اجتماعی را به شکل گیری شبکه های جماعتی (گروه دوستان، خانواده گسترده اما پراکنده در سطح شهر)، گرایش های سیاسی و هنری و … امکان داد و از خلال همین فرایند، راه را بر ایجاد نخستین «حوزه های خصوصی» در چارچوب «بدن» و «گفتگو»، گشود، حال آنکه پیش از آن روند خرکت صدا عمدتا یک سویه بود ( نقالی، راویان قهو خانه ای، قصه گویان . …). صدا می توانست برای یک بدن تعریف شود کما اینکه در سطح زبان شناختی ، «تلفن خصوصی» و گفتگو های در گوشه ای از خانه و یا حتی از طریق تلفن های عمومی که دائما بر تعدادشان در گوشه و کنار شهرها افزوده می شد ، امکان پذیر می شد. در این حال البته روستاها، نمی توانستند چنین فضاهایی را ایجاد کنند زیرا هنوز تا از راه رسیدن «همراه» ها و گسترش شبکه تلفن های خصوصی، مرکز تلفن روستا، مرکزی برای کنترل گفتگو ها و روابط نیز شمرده می شد.
دهه ۱۳۶۰، با فشار جنگ و سختی انقلاب، جایی اندک برای فضاهای عمومی غیر رسمی باقی می گذاشت و چنین فضاهایی اگر هم به وجود می آمدند، در چارچوب های از پیش تعیین شده و اغلب ایدئولوژیکی بودند که در همسویی با فرایند انقلاب و به شدت تحت تاثیر گفتمان دفاع از کشور در برابر یورش بیرونی و خطر تنش های درونی قرار داشتند. این دهه بود که همانگونه که در نوشته های آتی خواهیم گفت تصویر و صدا که بازنمایی کامل خود را در «صدا و سیما» می یافتند، به ساختارمند ترین شکل و محتوا رسیدند و همگنی ایدئولوژیک آمرانه ای را ازرائه می دادند که البته عمر چندانی نداشت.
از آغاز دهه بعد، تصاویر و صداها بار دیگر به سوی تنوع و ناهمگنی گسترده ای پیش رفتند که بازتاب آن در شهرها و به ویژه در تهران به خوبی آشکار بود. و در این میان آنچه ظهوری بسیار اندک داشت، یعنی شبکه تلفن های همراه، از ابتدای دهه ۱۳۷۰/۱۹۹۰ با چیزی در حدود ۲۳۰۰ خط، و بهایی که به قیمت یک خود رو یا یک خط تلفن ثابت نزدیک بود، در ۱۳۷۴/ ۱۹۹۵ به حدود ۱۶۰۰۰ و چهار سال بعد به نیم میلیون شماره رسید. شمار تلفن های همراه از آن پس به شکلی خارق العاده افزایش یافت و بهای گرفتن خط و مکالمات کاهش یافت. به صورتی که امروز به بالای ۳۵ میلیون خط رسیده است و افزون بر این باید شمار خطوط موقت تلفن همراه را نیز که سر به میلیون ها خط می زند به این عدد اضافه کرد. در این حال در کنار کاهش بها و سهولت دسیابی به تلفن همراه، میزان مکالمات آنها روز به روز افزایش یافتند. تلفن، اینک همچون روند جهانی خود تبدیل به دستگاهی «همه کاره» می شد : تلویزیون، رادیو، دستگاه ارسال پیام های نوشتاری، اینترنت و هر کس از این پس می توانست «همراه» را بخشی از بدن خود، به شمار آورد و بار دیگر خود را به همراه این «اندام» جدید به مثابه یک سوژه مدرن بازافرینی کند. نتیجه آنکه، در حالی که سوژه بر روی شبکه ها در قالب «وبلاگ» ها ی بی شمار ابداعی الکترونیک و مجازی در «نوشتار و تصویر» می یافت، از خلال «همراه» به سوژه ای که همیشه می تواند و «باید» در دسترس باشد، تبدیل می شد. پیام الکترونیک «مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد» که در ابتدای فرایند گسترش «همراه» ها بسیار متداول و گویای نوعی نقصان فناورانه بود، بدل به گونه ای شورش اجتماعی برای سوژه ای می شد که نمی خواست «هیچوقت تنها نباشد». همه باید در «دسترس» می بودند. از این پس «صدا» و دیگری ای که خلق می کرد باید همواره می توانست جای «خود» را در هر رابطه ای پر کند.
بدین ترتیب در کمتر از بیست سال، تلفن های نسل جدید، جامعه ایرانی را همچون بسیاری دیگر از جوامع دیگر ، اما با توجه به موقعیت کشور ما، بسیار بیشتر از آنها و در عمقی به شدت تاثیر گذارتر زیر و رو کردند. اگر هنوز تا آغاز دهه ۱۳۸۰، داشتن یک تلفن «همراه» امتیازی بود که تنها برخی از سنین و گروه های درآمدی نسبتا بالا می توانستند از آن برخوردار باشند، در آغاز دهه بعد، به یک «حق» تبدیل شد که خود ماجرای کشاکش های بی شماری میان جامعه مدنی و دولت ها را می ساخت: اختلال در شبکه «همراه» دارای معنایی سیاسی و اجتماعی شد و قدرت «همراه » ها هر روز آشکار تر. «پیامک» ها، که نوع جدیدی از نامه نگاری تلفنی بودند، شکلی نوین از نوشتار را آفریدند که می توانست در فضایی میان شناخته شده بودن و ناشناسی، میان سوژگی و ناسوژگی، میان مکان و نامکان، سیر کنند. تلفن جدید ایرانی، که جایگاهش نه دیگر فضایی کنترل شده در بیرون خانه (تلفخانه) ، نه فضایی کنترل شده در خانه(تلفن دیواری) و نه حتی گوشه ای دنج از خانه (گوشی خصوصی) بود، این بار در جایی خاص از بدن ، در این یا آن جیب، در این یا آن کیف، هویتی جدید را از خلال مبادله صدا و نوشتار و تصویر الکترونیک ابداع کرد که خود به فرایندی بسیار پیچیده در جامعه ای به شدت نیازمند به ارتباط و بیان اما به شدت در نقصان فضاهای ارتباطاتی و بیان بود، تبدیل شد.
ستون مشترک انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه شرق(سه شنبه ها، صفحه آخر)