در برابر این پرسش که از «چارلز دیکنز چه می دانید؟ » یا شعری از «ویلیام شکسپیر» را از حفظ بخوانید فکر می کنید، یک مهاجر فقیر و کم سواد پاکسانی، بنگلادشی یا هندی که از فشار سرکوب های اجتماعی و سیاسی و ضربات دردناک بیکاری و نومیدی نسبت به آینده با گسستی دردناک از کشور خود گریخته تا شاید فرزندانش، آینده ای داشته باشند و پس از سال ها تلاش و کوشش توانسته است خود را به جایگاهی برساند که تقاضا کند به «شهروندی» دولت بریتانیای کبیر در بیاید، چه پاسخی می تواند بدهد؟ شاید نیز بهتر بود می پرسیدیم، بسیاری از بریتانیایی های «اصیل»، ساکنان لندن و بیرمنگام و بریستول و ساتمپتون تا چه حد می توانند به چنین پرسش هایی پاسخ دهند؟ سال ها است مطالعات اجتماعی و ارزیابی های گوناگون بر سطح فرهنگ عمومی در این کشور نشان می دهند که در بریتانیا روندی به شدت نزولی مشاهده می شود و برای اغلب جوانان و نوجوانان چهره هایی چون «مادونا» و «لیدی گاگا» که میلیون ها نفر طرفدار بر روی شبکه های فیس بوک خود دارند، توجه و علاقه غیر قابل مقایسه ای را نسبت به کلاسیک های «افتخار آمیز» ادبیات و هنر و شعر برای آنها ایجاد کرده اند. اینکه آیا چنین امری «درست» است یا «نادرست» موضوع بحث ما نیست، بلکه مسئله اراده ای هژمونیک برای نهادی کردن نابرابری فرهنگی است.
در این شرایط است که به گزارش روزنامه های گاردین و ساندی تایمز، تست جدید شهروندی که با فشار دیوید کامرون(David Cameron) ، نخست وزیر راست گرای این کشور و وزیر کشور او ترزا می (Thresa May) از پاییز آینده (۲۰۱۲) جایگزین تست پیشین می شود، به شدت بر این حوزه ها از فرهنگ تاکید دارد. کامرون و می، فرهنگ را به ابزاری در خدمت سیاست در می آورند و با بهانه قرار دادن «ارزش شهروندی بریتانیا» تست پیشین را که از سال ۲۰۰۵ وجود داشت و در آن بیشتر هدف سنجش آشنایی متقاضیان شهروندی با موقعیت هایی که در زندگی روزمره اداری و سیاسی و اجتماعی با آن روبرو هستند، و کمک به آ«ها برای انطباق بیشتر بود، را به صورت رادیکال دگرگون کرده اند و باز به گزارش همان روزنامه ها این امر در شرایطی انجام می گیرد که میزان موفقیت داوطلبان شهروندی در تست پیشین نیز کمتر از سی در صد بوده است. پروفسور برنارد کریک (Bernard Crick) نویسنده تست پیشین برغم فشارهای وزیر کشور وقت دیوید بلانکت (David Blunkett) از حزب کارگر حاضرنشده بود پرسش های مربوط به تاریخ را در آن بگنجاند.
این واقعه به خوبی تمایل دولت های ملی را به خدمت گرفتن و تصاحب کردن فرهنگ به سود خود نشان می دهد. دولت های ملی که خود ابداعی سیاسی و در خدمت حفظ اشرافیت سیاسی از طریق بازسازی آن در قالب های دموکراتیک بودند، دویست سال پس از تاسیس خود با الگوی آغازین انقلاب فرانسه، هنوز دچار این توهم هستند که نظام تفویض اختیار دموکراتیک که به نوعی، نظامی برای سلب اختیار از پایه به سود راس هرم و «مشروعیت بخشیدن» به هژمونی قدرت و درونی کردن آن است ، به آنها اختیاری بی حد و مرز می دهد. در حالی که این اختیارات عمدتا و تقریبا انحصارا در حوزه خشونت معنا می یابند. وبر دولت را نتیجه فرایند مشروعیت یابی خشونتی انحصاری می دانست و از این لحاظ آرای او تفاوتی ماهوی با نظریات بنیانگزاران نظریه امر سیاسی و قرارداد اجتماعی از ماکیاول تا روسو و لاک نداشت. خشونت پایه اجتماعی که به ویژه با انقلاب صنعتی و شهر نشینی به امری ناگزیر در تجمع های بزرگ جمعیتی تبدیل شد، بی شک نیاز به کار افتادن دستگاه سرکوبگر و مجازات کننده دولتی داشت: زایش نهادهایی چون مدرسه، بیمارستان، زندان و … که بهتر از هر اندیشمندی فوکو آن را به بیان در آورده است. اما آیا می توان مدعی شد که این موقعیت که خود دولت های مطلقه پیش دموکراتیک پس از انقلاب صنعتی به وجود آوردند به آنها حقی ویژه برای تحمیل هر چیزی به هر کسی و در هر شرایطی می دهد، آن هم در شرایطی که به قول ژیل دولوز «سرزمینیت زدایی» (deterritorialization) به دلیل انقلاب اطلاعاتی و گسترش جابه جایی ها، به امری گسترده در عرصه حیات انسان های مدرن تبدیل شده است.
امروز به خدمت گرفته شدن شکسپیر، دیکنز، و آنچه «تاریخ بریتانیا» نامیده می شود و طبعا همچون تاریخ همه دولت های ملی یک ابداع خیالین است و نه واقعیتی جاری در روابط اجتماعی پیش دولتی، بلکه نمادی روشن از سرنوشت فرهنگ در شرایطی متناقض است که پنداره جهانی شدن در گفتمان لیبرال جدید مطرح می کند: جهانی که در آن به ظاهر همه چیز باید در آزادی مطلق در چرخش و گردش و مبادله باشد، همه چیز به استثنای یک چیز، اساسی ترین چیز که همان انسان است. کالا ها و سرمایه ها باید بتوانند آزادانه مرزها را پشت سر بگذارند اما انسان ها به ویژه انسان های جهان سومی تنها در شرایطی به جهان نخست راه دارند که بتوانند بازده سرمایه انسانی و مالی ای را که برای آموزش آنها در کشورهایشان پرداخت شده است به کشور میزبان ارائه دهند. سرنوشتی همانقدر دردناک برای هندی ها و بنگلادشی های داوطلب بریتانیایی شدن که برای شکسپیر و دیکنز و آرمان های بزرگ انسانی شان.