گفتگوی نشریه دانشجویی «صبح» با ناصر فکوهی
یازدهم آبان ماه ۱۳۸۷
طرح بومیگزینی ضد تمرکززدایی و عامل ایجاد تنش است
صبح: امسال شاهد اعمال طرح بومیگزینی توسط دولت در پذیرش دانشجویان بودیم. با اعتراضهایی که صورت گرفت، طرح بومیگزینی توسط نمایندگان مجلس به بومیگزینی جنسیتی تبدیل شد. این طرح اخیر بر خلاف طرح قبلی برای توجیه، دستمایههای بیشتری دارد؛ چرا که نمایندگان مجلس به کاستن از دشواریهای دختران (نظیر رفت و آمد به شهرهای دیگر و سایر آسیبها) و دغدغهها ونگرانیهای خانوادههای آنها اشاره میکنند و بدین وسیله این طرح را توجیه میکنند؛ در حالی که طرح قبلی به هیچ صورتی قابل توجیه برای مردم نبود.
سوال اولی که میخواستیم مطرح کنیم این است که آیا اصولاً از نظر شما این طرحها پیامدها و تبعات اجتماعی هم خواهند داشت و اگر پاسخ مثبت است، این پیامدها در درازمدت چه خواهند بود؟
دکتر فکوهی: اولاً اگر بخواهم به صورت عملی به قضیه نگاه کنم، این طرح قابل اجرا نیست. هر طرح یا قانونی که برایش برنامهریزی می شود، باید دید که قابل اجرا هست یا خیر؟ منظور از اجراشدنی بودن این نیست که بتوان قانونی را به شیوه مکانیکی اجرا کرد چرا که تقریبا هر قانونی را به شیوه مکانیکی و در کوتاه مدت اگر به تبعات آن نیاندیشیم میتوان اجرا کرد؛ مساله این است که آیا سیستم اجتماعی این را میپذیرد و درونی میکند یا خیر؟ هر نوع قانونگذاری که با چشماندازی معقول انجام نگیرد و برای آن قابلیت اجرا متصور نباشد، ممکن است آسیبها را افزایش دهد. بنابراین، از لحاظ منطقی نباید در جایی قانونگذاری کنیم که میدانیم نمیتوانیم اجرایش کنیم. من اعتقادم بر این است که این طرح قابل اجرا نیست مگر به شکل مکانیکی و با استفاده از زور. بیائیم برای روشن شدن مطلب مثالی از موردی دیگر بزنیم: در حوزه انتشارات دانشگاهی در ایران ما با مشکلات و ضعف زیادی روبرو هستیم. شما نگاهی به کتابهایی که در همین نمایشگاه کتاب دانشکده که در حال حاضر دایر است بیاندازید و ببینید که چند درصد این کتابها که همه هم با توجه به نیاز دانشجویان عرضه میشود متعلق به انتشارات دانشگاهی است؟ من فکر نمیکنم حتی پنج درصدشان هم دانشگاهی باشد! چرا؟ چون که سیستمهای دانشگاهی نسبت به سیستمهای خوب خصوصی اعتبار پایینتری دارند. از چند سال پیش دانشگاه قانونی گذاشته است مبنی بر اینکه هر کسی در انتشارات دانشگاه کتاب چاپ کند ۲۰ امتیاز می گیرد و هر کسی که کتابش را با همکاری انتشارات بیرون دانشگاه چاپ کند حداکثر ۱۰ امتیاز میگیرد. من منظورم از شیوه اجرای مکانیکی این است. این قانون باعث نشد که استادان دانشگاه ترغیب شوند با انتشارات دانشگاه همکاری کنند؛ بلکه به سادگی این طرح را ندیده گرفتند. طرح بومیسازی هم اگر اجرا شود ممکن است پیامدهای مثبتی داشته باشد؛ مثلاً ممکن است کمی از هزینههایی که در صورت تحصیل فرزنداشان در جایی غیر از محل اسکان خانواده به وجود میآید، کاسته شود؛ اما به نظر من اجرای این طرح بیش از همه چیز و فارغ از نگاه جنسیتی، انسجام ملی ایران را تهدید خواهد کرد. سیستم دانشگاهی ما، در حال حاضر هم، سیستمی بر اساس برابری نیست. دانشگاههای بزرگ و مهم کشور در کلانشهرها احداث شدهاند. اعتبار دانشگاه تهران یا دانشگاه شهرهای بزرگی مثل تبریز یا اصفهان را نمیتوان با دانشگاه های کوچک مثلاً ایلام یا بابلسر مقایسه کرد. حال اگر این طرح اجرا شود این نابرابری چند برابر خواهد شد؛ یعنی دانشگاههای برتر که تا به حال از سراسر کشور دانشجو میپذیرفتند، از این به بعد به صورت محلی دانشجو میگیرند و این امر نابرابریهای محلی را از یک طرف بین مرکز و نقاط پیرامونی و از طرف دیگر بین نقاط پیرامونی، افزایش می دهد.
صبح: افرادی که این طرحها را ارائه کردهاند معتقدند این طرحها واجد مزایای زیادی است و در مجموع باعث کاستن از آسیبهای اجتماعی میشود. این استدلال تا چه حد پذیرفتنی است؟
دکتر فکوهی: استدلالی که مطرح شده و میگوید که این طرح آسیبهای اجتماعی در مورد افرادی که از پیرامون به مرکز میآیند و افرادی که از مرکز به نقاط پیرامونی میروند را، کاهش میدهد؛ یعنی درمورد اول افراد کمتر آسیب ببینند و در مورد دوم کمتر آسیب بزنند؛ اصولاً بر اساس فرض غلطی بیان شده است. چون ما فرض را بر این گرفتهایم که نقاط مرکزی مخصوصاً تهران، سیستم اجتماعی و فرهنگیشان آسیبزا ست و طبعاً کسانی که از نقاط پیرامونی به این سیستم وارد میشوند، دچار آسیب خواهند شد. عکس این ماجرا هم صادق است؛ یعنی کسانی که از درون این سیستم فرهنگی- اجتماعی به نقاط پیرامونی میروند، به سیستم فرهنگی- اجتماعی حاکم بر آنجا آسیب میزنند. حتی اگر این فرض درست باشد، این مساله هیچ ربطی به دانشگاه ندارد. اگر فرهنگ تهران آسیبزاست و مشکل دارد باید مشکل فرهنگ را حل کرد نه اینکه به عنوان مثال بیاییم و سفر به تهران را ممنوع کنیم. اگر آمدن دخترهای شهرستانی به تهران مشکل ایجاد میکند، این مشکل برای بقیه هم میتواند به وجود بیاید از جمله پسرها. این طرح نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه بیشتر تنش ایجاد میکند. مثلاً یکی از پیامدهای این طرح که می خواهد ورود دخترها را به دانشگاههای تهران و نقاط مرکزی محدود کند بدون شک این خواهد بود که فرار دختران افزایش خواهد یافت. یعنی اگر اینها نتوانند به صورت مشروع، سیستم فرهنگی مرکز را تجربه کنند، به صورت غیرمشروع این کار را خواهند کرد و این به دلیلی تفاوت فرهنگی بین مرکز و نقاط پیرامونی است که افراد دوست دارند چنین تجربهای داشته باشند. با این طرح به نوعی داریم به شیوههای غیرقانونی و غیرمشروع، مشروعیت میبخشیم. این طرح از لحاظ علمی هم باعث ضعف دانشگاههای پیرامونی می شود و بر خلاف آنچه که سالها ست از آن صحبت میشود، یک طرح ضدتمرکز¬زدایی است. این طرح دوباره همان متمرکزسازی را بازتولید می کند و به این طریق نظام علمی دانشگاههای پیرامون که امکانات به آنها نمیرسد، همانند گذشته ضعیف باقی خواهد ماند و چه بسا ضعیفتر از وضعیت فعلیشان شود. به نظر من حتی حرف زدن از چنین طرحهایی، ایجاد مساله میکند و نقطه شروع آسیب¬زایی است.
صبح: افراد دیگری غیر از مطرحکنندگان این طرح، از منظر دیگری به نقد هر دو طرح قبلی و در دست اجرا میپردازند. بر این مبنا که سیستم گزینش دانشجو در ایران از بدو تاسیسش مبتنی بر این امر بوده که افراد متعلق به فرهنگهای حاشیهای به مرکز بیایند و با آموختن فرهنگ و هنجارهای مرکز، این مجموعه را به شهرهای خود انتقال دهند و بدین طریق عمل یکسانسازی فرهنگی صورت گیرد؛ یعنی فرهنگهای دیگر همگی در فرهنگ متمرکزی که توسط دولت در نظام دانشگاهی ترویج میشود، از بین بروند. بدین ترتیب، ار این منظر، گرچه طرح بومیگزینی دارای آسیبهای جدی است، اما از این حیث که انتقال منفی فرهنگی کمتر صورت میپذیرد، نسبت به طرح قبلی واجد مزیت است. شما این دیدکاه را چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر فکوهی: سیستم گزینشی دانشگاههای ما طوری بوده است که همه میتوانستند از تمام قومیتها و از تمام مناطق کشور، بر اساس نمرهشان در کنکور وارد دانشگاه شوند، اما حالا میخواهیم این سیستم را عوض کنیم؛ مثلا به آذریها بگوییم باید در تبریز درس بخوانند. استدلال طراحان این بحث ممکن است این باشد که این مسئله برای همه الزامی نیست. مشکل این افراد این است که به محدودیتهایی که در جامعه بر فرد تحمیل می شود توجهی نمیکنند. ممکن است شما بگویید که در انتخاب آزادی وجود دارد اما وقتی چنین قانونی مطرح باشد دیگر نهاد خانواده اجازه تحصیل در شهری دیگر را به فرزندانش نمیدهد؛ در نتیجه، این انتخاب بلافاصله به یک اجبار تبدیل میشود. با زور قوانین نمیتوان جامعه را اداره کرد. قانون اصولاً با یک سیستم تنبیه و مجازات همراه است، بنابراین باید با دقت از آن استفاده کرد. در جامعه ما به اشتباه تصور بر این است که قانون میتواند جای عرف را بگیرد. این یک تصور مدرن است. من به عنوان یک فرد سنتگرا اعتقاد دارم که عرف جامعه تعیین میکند که جامعه چگونه باشد نه قانون. ما اگر میخواهیم تاثیری بگذاریم باید روی عرف جامعه کار کنیم. ما میخواهیم هر مشکلی را با وضع قوانین حل کنیم اما راه به جایی نمی بریم. این که ارزشهای اخلاقی آسیب خوردهاند به دلیل بودن یا نبودن قانون نیست. هم چنین آسیب را نمیتوان با قانون اصلاح کرد. در نتیجه نه این طرح، نه طرحهای قبلی نمیتواند مشکلی را حل کند. کل سیستم دانشگاهی به یک رفرم رادیکال نیاز دارد. یکی از مشکلات امروز ما این است که نمیدانیم با این همه دانشجو چه کنیم؟ آیا ما به این همه مهندس و دکتر و … نیاز داریم؟ متاسفانه در جامعه ما سرمایه فرهنگی ای که باید حاصل تحصیلات دانشگاهی باشد به نوعی سرمایه اجتماعی بدل شده است؛ یعنی اینکه داشتن مدرک برای فرد سرمایه اجتماعی به همراه دارد و می تواند برایش جایگاه اجتماعی ایجاد کند. خانوادهها هم به این دلیل حاضرند بیشتر از حد معمول کار کنند تا بتوانند خرج تحصیل بچههایشان را پرداخت کنند. از آن طرف وقتی کسی مدرک لیسانس داشته باشد دیگر حاضر نیست هر کاری را انجام دهد؛ مثلا کسی که قبلا پیش پدرش کشاورزی میکرده، بعد از دانشگاه حاضر نیست به آن کار ادامه دهد و دنبال کار آسانتر و پردرآمدتری میگردد. در مورد این بحث که ما با سیستم گزینش فعلیمان داریم انسجام ملی را افزایش می دهیم به قیمت از بین رفتن فرهنگهای پیرامونی، باید این نکته را متذکر شوم که فرهنگهای پیرامونی به یک معنا بالاخره از بین میروند مگر اینکه با یک مکانیزم دست به حفظ آنها بزنیم نه با یک سیستم مکانیکی یا قانونی و با استفاده از زور. به هر حال اینها همه مشکلاتی است که باید با برنامهریزی دقیق حل شود و همانطور که گفتم راه حل آنها در بود یا نبود قانون نیست.