از مناظره تا نقد: راه‌ها و کژراه‌های خردمندی شهری / بخش چهارم

ناصر فکوهی

سه: آزادی و حق به شهر دوردست
از آنچه گفته شد، نباید نتیجه گرفت که این بجث را باید صرفا به پهنه نخبگان، روشنفکری و روشنگری، اهل فکر و قلم محدود کرد که به ‌هر ‌حال در تمام جوامع، گروهی کوچک و حبابی هستند؛ بلکه باید دانست که موضوع گفت‌وگو و نقد و آزادی بیان، ولو نه با این نام‌‌های مشخص و در اشکالی که ما امروز می‌شناسیم، همیشه از ابزارهای مهم زندگی و راه‌های برای خوشبختی عموم مردم بوده‌اند؛ ازدوران باستان تا امروز، هرچند ابزارهایی غیر‌مستقیم. اما آنچه این ابزارها را به توانایی قابل‌ملاحظه‌ای رساند، شیوۀ جدیدی در معیشت و زندگی بود که نام شهر مدرن و زیست شهری بر آن گذاشتند. البته در اینجا اشارۀ ما به تعبیری است که از این سخن در نزد متفکران، فیلسوفان و جامعه‌شناسانی چون برودل، الیاس، زیمل، تونیس، وبر، دورکیم، بوردیو، گافمن، به ویژه ایلیچ ، مورن و لوفبور و… می‌بینیم. این نقطه پیوند تفکر نخبه و روشنگرانه و روشنفکری و تفکر و شعور اجتماعی و آگاهی و توانایی زیستن در شهر و بهره بردن از آزادی‌ای است که بهتر از هر کسی هانری لوفبور از آن با عنوان «حق به شهر» نام می‌برد و به نظر اکثر جامعه‌شناسان بسیار مهم‌تر از دموکراسی است هرچند شرط آغازش وجود و یا قرار داشتن در مسیر دموکراسی است و استبداد و ایدئولوژیکی‌شدن اندیشه و انجماد آن و به خصوص کالایی‌شدنش، این حق را از میان برده و یا به شدت به آن آسیب می‌زنند.
شهر در جهان باستان تقریبا همیشه غیردموکراتیک و سرکوبگر بوده است. حتی در یونان باستان که اسطورۀ دموکراتیک بودنِ پهنه‌های بزرگ آن را همه‌جا می‌شنویم، تنها در برخی از شهرها نظیر آتن آن هم در برخی از دوره‌ها (قرون پنجم تا سوم پیش از میلاد) به صورت متناوب یک دموکراسی محدود و مشروط داشته‌‌ایم. بنابراین شهر باستان‌، پیش از هر چیز مرکز گردآمدن قدرت و ثروت گروه‌های ممتاز جامعه (در جوامع هندواروپایی دو کاست جنگجو و روحانی) و مرکز هژمونیک سرکوب و غارت و دفاع نسبی از پیرامون به حساب می‌آمده است. این امر را همچون اشتباهی که میان دولت باستان و دولت مدرن پیوسته شاهدش هستیم نباید کرد که این دوگانه‌ها را به دلیل نام عمومی‌شان با هم یکی گرفت. شهر مدرن به روایت عمومی تاریخ‌دانان با انقلاب صنعتی و با انقلاب سیاسی بورژوایی (شهری) به وجود می‌آید و حاصل چندین قرن نظریه‌پردازی روشنگرانه از یک‌سو، گردآمدن سرمایه‌ای اقتصادی حاصل استعمار و غارت سایر مردمان جهان از سویی دیگر؛ و سرانجام شکل‌گیری تمدنی طولانی مدت است که از خلال دربارهای دولت‌های مطلقه اروپایی، همه این‌ها را به گرد هم می‌آورند. البته فرایندهای زیاد دیگری نیز از جمله اقلیم و شهرهای تجاری‌- دریایی در این امر مؤثر بوده‌اند. با این وصف یکی گرفتن «آغاز» شهر مدرن با تثبیت آن که دست‌کم بین یک تا دو قرن با هم فاصله دارند و سازوکارهای آغازین و عملی فرایند شهرنشینی با آنچه شاید بتوان گفت دموکراتیزه شدن شهر مدرن، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. کما این‌که لوفبور تأکید زیادی بر آن دارد که ما باید، انقلاب صنعتی را که به انجام رسیده و حاصلش سرمایه‌داری بوده، با انقلاب شهری که در حال انجام است و باید آن را تقویت کرد و حاصلش باید حق به شهر باشد، از یکدیگر تفکیک کنیم. اما آنچه در مبحث کنونی برای ما اهمیت دارد، نقشی است که قابلیت نقد کردن (امکان دموکراتیک و آزادی آن) و قابلیت نقدپذیری (درونی شدن/کردن مفهوم «دیگری» و حق او به همزیستی) در کامل شدن فرایند این انقلاب شهری دارد.
در حقیقت ایمانوئل کانت با کتاب‌هایش درباره «نقد مدرن» (۱۸) و کتاب معروفش دربارۀ «انسان‌شناسی» (۱۹) خود را به مثابه پدر مدرنیته عقلانی کنونی در تاریخ به تثبیت رسانده است. و اگر در تداوم تفکر کانتی (بی‌آن‌که نقد بر خود کانت و گروهی از اندیشه‌های نادرستش را فرامووش کنیم) و در همراه کردن آن با تفکر طبیعت‌گرای روسویی و تفکر انتقادی مارکسی‌، به موضوع نگاه کنیم، می‌‌بینیم که به جز نقد راهی برای رسیدن به آزادی وجود ندارد و آزادی همان‌گونه که گفتیم هم اکسیژنی برای امکان نقد است و هم به ویژه اکسیژنی برای ضمانت بخشیدن به این امکان. تنها از خلال نقد است که می‌توان به صورت پیوسته از فرایند «اسطوره‌سازی» (mythification) و «افسون‌زدگی» (mystification) از گذشته و از فرایند توهم‌زای آینده‌پندار جلوگیری کرد و لحظه کنونی و «اینجا و امروز» (دازاین هایدگری) را برساخت تا سپس بتوان آن را بهبود بخشید. اما اگر به هر دلیلی که بسیاری از آن‌ها را در این مقاله برشمردیم، نتوانیم در این کار موفق شویم، حاصل ما فرورفتن در فرایندی از اسطوره‌زدگی و افسون‌زدگی خواهد بود. آنچه با نگاهی به «مناظره‌»هایی که هم‌اکنون (در ابتدای دهه ۱۴۰۰) روی شبکه اجتماعی دربارۀ آینده ایران و پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها و تحلیل‌های «کارشناسان» و… می بینیم، همه چیز در خود دارند، جز اصل درونی شدن/کردن پیچیدگی جهان و پیچیدگی جامعه خود و اشراف نسبت به تاریخ و لایه‌های تودرتوی آن؛ همه چیز در خود دارند، جز اصل چند‌ساحتی بودن واقعیت‌های اجتماعی و پیوند خوردن آن‌ها با همۀ زمینه‌های دیگر؛ همه چیز جز خروج از منطق انسان‌محور دیدن همه چیز و از آن هم بدتر، خودمحور‌بینی در جهانی که همه شاخه‌های شناخت به یکدیگر پیوند خورده و همه فرهنگ‌ها به هم گره خورده‌اند. در این شرایط فقدان نقد، تحلیل و اندیشه و یافتن راه‌حلی برای در شهر بودن، در شهر زیستن، با دیگران در شهر همزیست شدن، ادراک نمادین، ذهنی و عملی شهر را ناممکن، حق به شهر را به آرزویی دوردست تبدیل می‌کنند و در عوض، همۀ آدم‌ها را به دیکتاتورهای فردگرای کوچک‌مغزی که تصور می‌کنند هرکدام، همین امروز همه چیز جهان را کشف کرده و همین امشب با عصایی جادویی کشفش را به یک راه‌حل می‌رساند و همین فردا همه چیز را با عصای جادویی‌اش به بهشتی آرمانی بدل خواهد کرد. اما افسوس که تاریخ، پیوسته و سرسخت تکرار می‌شود و بهشت‌های خیالین را به دوزخ‌های حقیقی بدل می‌کند.

منابع

۱-Elias, N., (1939)1978, 1982,1994,2000, The Civilizing Process, The History of Manners, Oxford Blackwell.
۲-Lefebvre, H., 1968, Le Droit à la Ville, Paris, Anthropos, Ed. Du Seuil, coll.. « Points ».
۳-Lefebvre, H., 1968, La Vie quotidienne dans le monde moderne, Paris, Gallimard, coll.. « Idées ».
۴-Dumézil, G., Mythe et Epopée, 1968, 1969,1970, 1973,1975, 1977, 1978, 1982,1983, 1984, 1985, 1987, 1994, Paris, Gallimard, Payot , PUF.
۵-Braudel, F., 1979, Civilisation matérielle, économie et capitalisme, XVème et XVIIIème siècles, Paris, Armand Colin.
۶-Braudel, F., (1949), 1966, La Méditerranée et le Monde méditerranéen à l’époque de Philippe II, Paris, Armand Colin.
۷-Anderson, P., 1974, Lineages of the Absolutist State, London, New Left Books.
۸-Smith, A., 1995, Nations and Nationalism in a Global Era, Cambridge: Polity Press.
۹-Fakouhi, N., 2017, The “ South” at Large, American Anthropologist, 119 (2).
۱۰-Anderson, B., (1983), 1991, Imagined Communities: Reflections on the Origin and Spread of Nationalism, London & New York, Verso.
۱۱- بوردیو، پ.،۱۹۹۶، ۱۳۸۷، درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم، ترجمه ناصر فکوهی، نتهران، نشر جاوید.
۱۲- افلاطون، دوره آقار افلاطون ترجمه محمد حسن لطفی، تهران، خوارزمی.
۱۳- Debord, G., 1967, La Société du spectacle ? Paris Buchet-Chastel.
۱۴- Baudrillard, J., 1970, La Société de Consommation, Paris, Gallimard.
۱۵- Baudrillard, J., 1991, La Guerre du Golfe n’a pas eu lieu, Paris, Galilée.
۱۶-Morin, E., 51990), 2005, Introduction à la pensée complexe, Paris, ESF, Seuil.
۱۷- وبگاه عصر ایران / https://www.asriran.com/fa/news/982599/.
۱۸-Kant, E., 1781, 1788, Critique of Pure Reason; Critique of Practical Reason.
۱۹- Kant, E., 1798, Anthropology from a Pragmatic Point of View.

این مقاله نخستین بار در مجله نوپا، شماره یازدهم، بهار و تابستان ۱۴۰۴، منتشر شده است.